من مشهد بودم یه کامپیوتر تو لابی هتل بود ساعت 10:40 شب بود تا دیدم اومده دوییدم تو اتاق مدارکمو برداشتم و رفتم نگاه کردم تا دیدم خواستم بلند بشم بابام رسید من فقط رفتم گم و گور شدم و فقط گریه.حیف که داداشم پیدام کرد وگرنه خودمو میکشتم تا صبح
من مشهد بودم یه کامپیوتر تو لابی هتل بود ساعت 10:40 شب بود تا دیدم اومده دوییدم تو اتاق مدارکمو برداشتم و رفتم نگاه کردم تا دیدم خواستم بلند بشم بابام رسید من فقط رفتم گم و گور شدم و فقط گریه.حیف که داداشم پیدام کرد وگرنه خودمو میکشتم تا صبح
ویرایش توسط Ellaa_A : 24 شهریور 1395 در ساعت 23:22
من که تا صفحه باز شه قلبم وایساد بعدم نمیتونستم رتبه رو پیدا کنم هی میگشتم گیج گیج شده بودم ولی رتبه رو دیدم به ارامش نسبی رسیدم
سنجششششششش جان !..مثه بچه آدم نتایج رو اعلام کن...تا بریم سر کاروزندگیمون....
ویرایش توسط Ellaa_A : 25 شهریور 1395 در ساعت 08:59
ریلکس کنین نهایتا 30 .40 سال دیگه هممون میمیریم داس دروگر زمانه هممونو درو میکنه حتی یادی هم باقی نمیزاره
با یه حس و حال عجیبی مشغول باز کردن صفحه میشم...
استرس ندارم..
نه خوشحالم نه ناراحت...
انگار خودمم میدونم چیزی رو ک قراره ببینم حقمه!
صفحه باز میشه
میرم تهش
نوشته : مردود
دلم میخواد گریه کنم ولی نمیتونم
ذهنم قفل شده
نمیتونم به چیزی فک کنم
فقط چشمام رد حروف کلمه ی مردود رو میگیرن ، همینجوری نگاش میکنم
انگار که نمیفهمم الان کجام و چه اتفاقی افتاده
برای بعد از اینش نمیدونم برنامم چیه !
جالبه من اصلا سر اعلام نتایج اولیه استرس چندانی نداشتم.
اونموقع که نتایج اومد حدود 11 اینطورا داشتم واسه خودم شام درست میکردم، مامانم گفت نتایج اومده منم گفتم باشه. وایسادم شامم رو درست کردم خوردم بعد تازه اومدم بری چک کردن (البته وقتی که صفحه نتایج رو باز میکردم استرس گرفتم)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)