خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 43
    1. Top | #16
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من ........
      خیلی مغرورم هیچ وقت از حرفم برنمیگردم
      سادم از این جهت ک حرف همه رو باور میکنم
      وای اشکم دم مشکمه همه میگن باید بازیگر میشدم!خخخخخ
      روابط اجتماعی خییلی بالاست
      خیلی باسیاستم
      عاشق کل انداختنم کم نمیارم
      18متر زبون دارم
      حسودم حساسم
      زود بم برمیخوره زودم فراموش میکنم
      وووووووووووویییییییییییی خسته شدم دیگه
      دختر:خوابی؟؟؟
      پسر: آره بيدار شدم زنگ مي زنم بهت
      دختر:من دوس پسر قبليم اين موقع روز خواب نبود
      پسر:چه ربطي داره؟
      دختر:من واسش مهم بودم
      پسر:خوب بيا من بيدار شدم، خوب شد؟
      دختر:دوس پسر قبليم اصلا” نمي گفت: من بيدار شدم بيا
      پسر:اون يه آدمه ديگه بود من يه آدمه ديگه
      دختر:من كه همون آدمم
      پسر:من قانع شدم ، از اين به بعد هر روز 6 صب بيدارم
      دختر:من 6 خوابم.!!
      پسر:دوس دختر قبليم 6 بيدار بود..!
      دختر:برو با همون ( گوشي را قطع مي كند)

      وبلاگ شخصی من: http://nabzekhab1.blogfa.com

    2. Top | #17
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      صفت خوب یا بد؟
      رکم(زیاد)
      کمی حاضر جواب:yahoo (3):
      زود جوش میارم:yahoo (4):
      کمی عصبی:yahoo (4):
      کل کل کردن رو دوست دارم اما با ادمای باجنبه
      اگه اشتباه کنم عذرخواهی میکنم:yahoo (21):
      اصلا اعتماد به نفس ندارم
      کمی لجباز!
      مهمترینش رو یادم شد:هیچی تو دلم نمیمونه باید حرفمو بگم وگرنه حناق میشه خفه ام میکنه اما خیلی خوب نیست همه ادما جنبه شنیدن حرفای ادمو ندارن
      -----------
      چقدر از خودم تعریف کردم:yahoo (4):
      درکل ماهم
      عااااااااااااااااااااااال ی

    3. Top | #18
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      زود شرایط رو با خودم وفق میدم
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      ترسو
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    5. Top | #20
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      امیدوار همیشه
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    6. Top | #21
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      درصدی اسکلیت

    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      همیشه فک میکنم وخ هس
      و این بدهه
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    8. Top | #23
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      آدم درجا بزنی ام
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    9. Top | #24
      کاربر اخراجی

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      پر خور ام!باید جوری باشه که نه اونقدر سیر باشی ونه اونقدر که گشنه بمونی

    10. Top | #25
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      خلاقیت وحشتناک پایین
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    11. Top | #26
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      سخت بروز احساسات برام ..

    12. Top | #27
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      خاک تو سر
      ذهنم زیاد درگیر میمونه
      متاسفانه
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    13. Top | #28
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      یا شورِ شورم یا بی نمککلا حد وسط ندارم

    14. Top | #29
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      وقتی با کسی دعوا میکنم، 5 دقیقه بعد جوری باهاش حرف میزنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده
      زیادی آینده نگر هستم
      کم حرف هستم



    15. Top | #30
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط wext82 نمایش پست ها
      وقتی با کسی دعوا میکنم، 5 دقیقه بعد جوری باهاش حرف میزنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده
      زیادی آینده نگر هستم
      کم حرف هستم


      انقد. دلم میخواد ویژگی اولتو داشته باشممتاسفانه برای من بعد پنج ساعت این اتفاق میفته

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن