خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      داستان سجده اسکندر مقدونی بر آرامگاه کوروش بزرگ

      داستان سجده اسکندر مقدونی بر آرامگاه کوروش





      در سال 330 تا 333 پیش از میلاد(پ.م) اسکندر دروازه های پارسه را گشود و کشتار و غارت بسیاری شد
      اما نکته ایی بسیار شگفت انگیز اینکه :
      اکنون مقدونی ها ویونانی ها بر ارتش داریوش سوم پیروز شده اند
      یکی از سربازان اسکندر مقدونی گجسته رو به روی آرامگاه کوروش بزرگ در دشت مرغاب،پاسارگاد ایستاده است
      به سمت آرامگاه گام بر میدارد ودر سنگی آرامگاه را میشکند و بر آن گمان که گنجی در آن پنهان باشد آغاز به کنکاش و ویرانی میکند.
      تا اینکه این کار ننگین به گوش اسکندر میرسد و آن سرباز را به سزای کار خود میرساند.
      گیریشمن باستانشناس فرانسوی میگوید:
      ايرانيان، او را "پدر"، يونانيان كه سرزمين شان بوسيله كوروش تسخير شد، او را"سرور" و "قانونگزار" مي نامند، و يهوديان، او را "مسيح خداوند" مي خوانند.
      اسکند در پاسارگاد حاضر شده و کتیبه ای سنگی در بالای آرامگاه میبیند و دستور میدهد آن را برایش ترجمه کنند.
      گزنفون میگوید:کتیبه ای بر قسمت بالای آرامگاه کوروش وجود داشته که در آن این جملات نبشته شده بود.
      « ای رهگذر، هرکه هستی و از هرکجا که بیایی، می دانم سرانجام بر این مکان گذرخواهی کرد. این منم، کوروش، شاهنشاه بزرگ، شاه چهارگوشه ی جهان، شاه سرزمینهای بسیار،آنکه بزرگترین فرمانروایی جهان را برای مردم این سرزمین به ارمغان آورد.. براندک خاک کشورم که مرا در برگرفته حسرت مخور.مرا بگذار و بگذر.»
      پس از اینکه این جملات برای اسکندر ترجمه میشود ناخودآگاه بر خاک افتاده و بر آرامگاه شاهنشاه بزرگ سجده میکند.



      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      عاشق شخصیتشم
      کوروش
      ایران واقعا خیلی مدیونشه...

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      هر وقت اینارو میخونم اعصابم خورد میشه

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط joozef نمایش پست ها
      هر وقت اینارو میخونم اعصابم خورد میشه
      چرا؟؟؟؟
      باید افتخار کنی....

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط joozef نمایش پست ها
      هر وقت اینارو میخونم اعصابم خورد میشه
      مدتهاست ! شاید 5-6سال، کلا با تاریخ قهر کردم!

      همون احساس تو رو کاملا درک میکنم !!

      که چی بودیم و چی شدیم و چه خائنین بی درایتی جانشین اینها شدند!
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      این مسئل مشکلی حل نمیکنه...
      سعی کنین شماها خوب باشین
      تا بعدیا درمورد ما اینجوری فکر نکننن

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      جالب بود.
      ممنون از استارتر عزیز.

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      ممنون میشم اگه پای همچین نوشته هایی منبع هم بیارین(البته اگه بتونین )
      منظورم از منبع کتاب های مرجع هست نه سایتی که ازش کپی می کنین

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      ممنون میشم اگه پای همچین نوشته هایی منبع هم بیارین(البته اگه بتونین )
      منظورم از منبع کتاب های مرجع هست نه سایتی که ازش کپی می کنین
      این مساله رو من دقیقا در کتاب تاریخ ایران باستان نوشته ی حسن پیرنیا خوندم

      حسن پیرنیا هم از نوشته های "هردوت" یونانی استخراج کرده بود

      یعنی چیزی نیست که بگیم ایرانیا خودشون تحریف کردن و...
      حکایت ما جاودانه شود



    10. Top | #10
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar Dadbin نمایش پست ها


      این مساله رو من دقیقا در کتاب تاریخ ایران باستان نوشته ی حسن پیرنیا خوندم

      حسن پیرنیا هم از نوشته های "هردوت" یونانی استخراج کرده بود

      یعنی چیزی نیست که بگیم ایرانیا خودشون تحریف کردن و...
      کتزیاس میگوید :کورش پسر چوپانی بود از ایل مرد ها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد .
      کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید
      حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص ۲۴۰

      -----------------------------------------------------

      هرودوت در کتاب اول خود ضمن گزارش نبرد کوروش با کرزوس(شاه لیدی)، ضمن اینکه گزارش میدهد کوروش ابتدا تصمیم به اعدام کرزوس میگیرد ولی بعدا پشیمان میشود، در بند ۸۷-۹۵ میگوید:
      کرزوس … چون دید که پارسیها خانه های مردم را غارت میکنند، رو به کوروش کرده گفت:«شاها آیا اجازه دارم بگویم در چه باب فکر میکنم یا باید خاموش بنشینم؟» کوروش جواب داد:«هر چه خواهی بگو»کرزوس پرسید این جمعیت با این جد چه میکنند؟ کوروش:«شهر تو را غارت میکنند و خزانۀ تو را میربایند» کرزوس:«نه شهر مرا غارت نمیکنند و نه خزاین مرا میربایند، من دارای چیزی نیستم، آنچه میکنند با مال و منال توست» کوروش از این جواب متنبه شد و اطرافیان خود را دور کرده به کرزوس گفت:«عقیده تو در باب این اوضاع چیست؟»… در ادامه کرزوس پیشنهاد میکند که عشر اموال غارت شده را به بهانه نیاز خدا بگیرند وجالب اینکه کوروش نیز این فریبکاری را میپذیرد!!
      (اصل متن در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا صفحه ۲۵۰)


      -----------------------------------------------------

      اینا رو هم قبول داری دیگه ؟

      There is enough light
      for one who wants to see
      ___________________

      ...Chemistry : Chem is Try

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط mohammacl نمایش پست ها

      کتزیاس میگوید :کورش پسر چوپانی بود از ایل مرد ها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد .
      کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید
      حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص ۲۴۰

      -----------------------------------------------------

      هرودوت در کتاب اول خود ضمن گزارش نبرد کوروش با کرزوس(شاه لیدی)، ضمن اینکه گزارش میدهد کوروش ابتدا تصمیم به اعدام کرزوس میگیرد ولی بعدا پشیمان میشود، در بند ۸۷-۹۵ میگوید:
      کرزوس … چون دید که پارسیها خانه های مردم را غارت میکنند، رو به کوروش کرده گفت:«شاها آیا اجازه دارم بگویم در چه باب فکر میکنم یا باید خاموش بنشینم؟» کوروش جواب داد:«هر چه خواهی بگو»کرزوس پرسید این جمعیت با این جد چه میکنند؟ کوروش:«شهر تو را غارت میکنند و خزانۀ تو را میربایند» کرزوس:«نه شهر مرا غارت نمیکنند و نه خزاین مرا میربایند، من دارای چیزی نیستم، آنچه میکنند با مال و منال توست» کوروش از این جواب متنبه شد و اطرافیان خود را دور کرده به کرزوس گفت:«عقیده تو در باب این اوضاع چیست؟»… در ادامه کرزوس پیشنهاد میکند که عشر اموال غارت شده را به بهانه نیاز خدا بگیرند وجالب اینکه کوروش نیز این فریبکاری را میپذیرد!!
      (اصل متن در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا صفحه ۲۵۰)


      -----------------------------------------------------

      اینا رو هم قبول داری دیگه ؟
      ویل دورانت ؛ اکسفورد و.... میشه کتاب مرجع نه اینا
      اینا که گفتی بیشتر بدگوییش بود تا...

    12. Top | #12
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      ویل دورانت ؛ اکسفورد و.... میشه کتاب مرجع نه اینا
      اینا که گفتی بیشتر بدگوییش بود تا...
      میدونم داداش خودم همچین اینا رو قبول ندارم ولی ایشون که یه منبع رو قبول داره باید همه چیزش رو قبول داشته باشه

      There is enough light
      for one who wants to see
      ___________________

      ...Chemistry : Chem is Try

    13. Top | #13
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      اگه دنبال چرت و پرت میگردین
      احمدی نژاد هست
      بحث تاریخی چرا

    14. Top | #14
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      تاریخ و فانتزی رو با هم یکی نکنید...هیچوقت درک نکردم یکی چرا باید به تاریخش افتخار کنه یا شرم داشته باشه ازش.چیزیه که شما نه بودی نه می دونستی نه به هیچ وجه ممکن می تونستی توش تاثیر بزاری،به جای این چیزا از تاریخ درس بگیریم خیلی بهتره.

      Sent from my SM-N910H using Tapatalk




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن