خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14
    1. Top | #1
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

      خونریزی زیاد بعد از عمل جراحی | کمک لطفا :(

      سلام دوستان

      الان سه روزه هیچی نخوندم و همش فکرم مشغوله

      مامان بزرگم توی سن هفتاد سالگیه .. تا قبل از عمل خیلی سرحال بود.. هیچ مشکلی نداشت..

      یه عمل ساده مجرای اشکی چشم باید انجام میداد که به طور معمول اونایی که این عملو انجام میدن بعد یه هفته کامل خوب میشن..مث مامان خودم که این عمل رو انجام داد و زود خوب شد و مشکلی نداشت!

      ولی مامان بزرگم بعد عمل خیلی خونریزی داشت... حدودا 7-8 ساعت بعد عمل بطور مداوم خون ریزی داشت و خونریزیش بند نمیومد... اینجوری که پرستارا میگفتن حدودا 2لیتر خون ازش رفته! و به دلیل اینکه یخورده فشارخون داشت نتونستن بهش خون وصل کنن....

      بعد یه هفته از بیمارستان مرخص شد ولی روز به روز حالش بدتره... اوایل اصلا اشتها نداشت ولی الان اشتهاش بهتر شده.. ولی خیلی لاغر و بی حال شده و از راه رفتن افتاده..گیجی و خواب آلودگی هم زیاد داره روز به روز هم اگه بدتر نشه بهتر هم نمیشه...

      توی شهرمون دکترای متخصص همه رفتن تعطیلات و دکترای عمومی هم فقط یه سری دارو تجویز کردن که حالشو هیچ تغییری ندادن...

      این تاپیکو از سر ناچاری و کلافگی زدم چون دارم دیوونه میشم ببخشید


      فقط میخواستم بدونم دوستان کسی رو میشناختن که چنین شرایطی براش پیش اومده باشه و چیکار کرده؟ آیا وقتی توی این سن خون زیادی از دست بدی چه مشکلی ممکنه پیش بیاد؟ یکی میگفت چون خون توی بدنش کم شده به مرور کبدش از کار افتاده

      بخدا دارم دیوونه میشم اگه واقعا یه مریضی حاد داشت و بخاطر اون مریضیش اتفاقی براش میافتاد مشکلی نداشتم ولی وقتی توی این سن که انقدر سر حاله و بخاطر یه عمل ساده این اتفاق براش میافته ، آدم نمیتونه چجوری با خودش کنار بیاد


      پیشاپیش ممنون

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      سلام،کاملا درکتون می کنم،سالی که خواهر من کنکور داشت(90)پدرم دچار یه بیماری به اسم سندرم گلین باره شد(یه بیماری شبیه ام اس که البته قابل درمانه و دارو های خییییلی گرونی داره(اون موقع گرون بود الان بیمه پرداختش میکنه)این بیماری تقریبا یه ماه پدرم رو کاملا فلج کرد (مریضیش شش ماه طول کشید ولی یه ماهش کاملا فلج بود وبطور خیییلی تدریجی خوب شد)این مساله باعث شد تا وضع اقتصادی ما نابووود بشه و خیییلی مهم تر از اون مساله فشار روانی بود(چیزی که الان شما دچارشید) فشار روانی و سایر مسائل تراز خواهرم رو از 7600کشوند به4600 و در نهایت رتبش شد 7000 و متالوژی همدان قبول شد.راهکاری که من پیشنهاد میکنم فقط توکل به خداست چون هیچ چیز به اندازه ی یاد خدا دل شما رو آروم نمی کنه و البته برای مادر بزرگتون ارزوی سلامتی دارم،در مورد مشکلشون چیزی نمیدونم ولی فکر نمیکنم خیلی جدی باشه،مطمئنا دکترا یه راه حل براش دارن.توکل به خدا بکنید.....یا علی

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      سلام عزیزم

      دایی مامان منم این عمل رو انجام داد،من یادمه تا دو سه روز بعد عمل خونریزی داشت،خیلی شدید،اما کمپرس یخ که گذاشت به مرور کم و کمتر شد البته سنش کمتر از مادربزرگ شما بود،55 ساله این طورا
      حتما حتما ببرینش متخصص گوش و حلق و بینی،دیگه فک کنم تا دوشنبه از تعطیلات برگردن متخصصین

      از نظر تغذیه هم چیزای خونساز بدین بخوره،طبیعتا خونریزی که مشکلی نیس،این تداومشه که شما رو ناراحت کرده

      امیدوارم هرچه سریعتر خوب شن،خیـــــــــــــلی خاطرشون عزیزه مامان بزرگا
      I KEEP DANCING ON MY OWN
      ویرایش توسط N3DA : 02 خرداد 1395 در ساعت 03:49 دلیل: حل شد :)))

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط QLINE نمایش پست ها
      #بازگشت_همه_بسوی_اوست...
      انجمن کنکور
      ممنون بخاطر نظرتون

      نقل قول نوشته اصلی توسط hosein.23 نمایش پست ها
      سلام،کاملا درکتون می کنم،سالی که خواهر من کنکور داشت(90)پدرم دچار یه بیماری به اسم سندرم گلین باره شد(یه بیماری شبیه ام اس که البته قابل درمانه و دارو های خییییلی گرونی داره(اون موقع گرون بود الان بیمه پرداختش میکنه)این بیماری تقریبا یه ماه پدرم رو کاملا فلج کرد (مریضیش شش ماه طول کشید ولی یه ماهش کاملا فلج بود وبطور خیییلی تدریجی خوب شد)این مساله باعث شد تا وضع اقتصادی ما نابووود بشه و خیییلی مهم تر از اون مساله فشار روانی بود(چیزی که الان شما دچارشید) فشار روانی و سایر مسائل تراز خواهرم رو از 7600کشوند به4600 و در نهایت رتبش شد 7000 و متالوژی همدان قبول شد.راهکاری که من پیشنهاد میکنم فقط توکل به خداست چون هیچ چیز به اندازه ی یاد خدا دل شما رو آروم نمی کنه و البته برای مادر بزرگتون ارزوی سلامتی دارم،در مورد مشکلشون چیزی نمیدونم ولی فکر نمیکنم خیلی جدی باشه،مطمئنا دکترا یه راه حل براش دارن.توکل به خدا بکنید.....یا علی
      خیلی ممنونم... همینقدری هم که الان آرومم بخاطر توکل به خدا و شکر خدا بخاطر چیزایی که دارمه ...

      خدا کنه واسه هیچکی پیش نیاد امیدوارم

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط melis نمایش پست ها
      سلام دوستان

      الان سه روزه هیچی نخوندم و همش فکرم مشغوله

      مامان بزرگم توی سن هفتاد سالگیه .. تا قبل از عمل خیلی سرحال بود.. هیچ مشکلی نداشت..

      یه عمل ساده مجرای اشکی چشم باید انجام میداد که به طور معمول اونایی که این عملو انجام میدن بعد یه هفته کامل خوب میشن..مث مامان خودم که این عمل رو انجام داد و زود خوب شد و مشکلی نداشت!

      ولی مامان بزرگم بعد عمل خیلی خونریزی داشت... حدودا 7-8 ساعت بعد عمل بطور مداوم خون ریزی داشت و خونریزیش بند نمیومد... اینجوری که پرستارا میگفتن حدودا 2لیتر خون ازش رفته! و به دلیل اینکه یخورده فشارخون داشت نتونستن بهش خون وصل کنن....

      بعد یه هفته از بیمارستان مرخص شد ولی روز به روز حالش بدتره... اوایل اصلا اشتها نداشت ولی الان اشتهاش بهتر شده.. ولی خیلی لاغر و بی حال شده و از راه رفتن افتاده..گیجی و خواب آلودگی هم زیاد داره روز به روز هم اگه بدتر نشه بهتر هم نمیشه...

      توی شهرمون دکترای متخصص همه رفتن تعطیلات و دکترای عمومی هم فقط یه سری دارو تجویز کردن که حالشو هیچ تغییری ندادن...

      این تاپیکو از سر ناچاری و کلافگی زدم چون دارم دیوونه میشم ببخشید


      فقط میخواستم بدونم دوستان کسی رو میشناختن که چنین شرایطی براش پیش اومده باشه و چیکار کرده؟ آیا وقتی توی این سن خون زیادی از دست بدی چه مشکلی ممکنه پیش بیاد؟ یکی میگفت چون خون توی بدنش کم شده به مرور کبدش از کار افتاده

      بخدا دارم دیوونه میشم اگه واقعا یه مریضی حاد داشت و بخاطر اون مریضیش اتفاقی براش میافتاد مشکلی نداشتم ولی وقتی توی این سن که انقدر سر حاله و بخاطر یه عمل ساده این اتفاق براش میافته ، آدم نمیتونه چجوری با خودش کنار بیاد


      پیشاپیش ممنون
      سلام نمیخوام ناراحتتون کنم ولی مادر بزرگ من هم همینطور بود. تا خرداد 94 حالش خوب بود اما یهو لاغر شد. یه مدت شکمش آب می اورد. شکمشو خالی میکردن خون ریزی داشت. خون بهش وصل میکردن فشار میرفت بالا . اصلا وضع خیلی بدی بود. اتفاقا مشکلش هم کبد بود...
      ویرایش توسط nacli : 02 خرداد 1395 در ساعت 03:53

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      اتفاقا مادر بزرگ منم اواخر ازدیبهشت 94، آب مروارید چشمشو عمل کرد

    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Dr.NedawW نمایش پست ها
      سلام عزیزم

      دایی مامان منم این عمل رو انجام داد،من یادمه تا دو سه روز بعد عمل خونریزی داشت،خیلی شدید،اما کمپرس یخ که گذاشت به مرور کم و کمتر شد البته سنش کمتر از مادربزرگ شما بود،55 ساله این طورا
      حتما حتما ببرینش متخصص گوش و حلق و بینی،دیگه فک کنم تا دوشنبه از تعطیلات برگردن متخصصین

      از نظر تغذیه هم چیزای خونساز بدین بخوره،طبیعتا خونریزی که مشکلی نیس،این تداومشه که شما رو ناراحت کرده

      امیدوارم هرچه سریعتر خوب شن،خیـــــــــــــلی خاطرشون عزیزه مامان بزرگا

      در ضمن حقیقتا متاسفم برای افرادی که نه تنها هیچ کمکی نمیکنن،بلکه اصن حواسشون نیس چی تایپ میکنن،دوست عزیز پنج ثانیه،فقط پنج ثانیه فکر کن ببین فایده داره درافشانی های که میکنی یا فقط تضعیف روحیه این دختره که با نگرانی و از سر ناچاری تاپیک زده و کمک خواسته

      قطعا از صد ها تاپیک بیخودی که زده میشه اینجا اعم از خودکشی،نوک اتود چند دهم ببریم سرکنکور و غیررررررره بی ربط تر نیست
      از نظر عمل خوب خوب شده و چشمش هیچ مشکلی نداره.. خونریزیش هم یه روز بعد عمل که بطور مداوم خونریزی داشت خوب شد..

      فقط الان خیلی خیلی ضعیفه بطوریکه راه نمیتونه بره .. خیلی هم سرماش میشه و لاغر شده

      مامان بزرگم یه جورایی حق مادری گردنم داره خیلی واسم عزیزه اینکه کاری از دستم بر نمیاد دیوونم کرده

    8. Top | #8
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط nacli نمایش پست ها
      سلام نمیخوام ناراحتتون کنم ولی مادر بزرگ من هم همینطور بود. تا خرداد 94 حالش خوب بود اما یهو لاغر شد. یه مدت شکمش آب می اورد. شکمشو خالی میکردن خون ریزی داشت. خون بهش وصل میکردن فشار میرفت بالا . اصلا وضع خیلی بدی بود. اتفاقا مشکلش هم کبد بود...
      خب مشکل اینجاست که قبل عمل چشم هیچ مشکلی به جز یه فشار خونی جزیی نداشت ولی بعد عمل بخاطر خونریزی زیاد یهو از پا افتاد

      نمیدونم خونریزی به کبد ربط داره یا نداره .. همینکه هیچی نمیدونیم کلافمون کرده

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط melis نمایش پست ها
      خب مشکل اینجاست که قبل عمل چشم هیچ مشکلی به جز یه فشار خونی جزیی نداشت ولی بعد عمل بخاطر خونریزی زیاد یهو از پا افتاد

      نمیدونم خونریزی به کبد ربط داره یا نداره .. همینکه هیچی نمیدونیم کلافمون کرده
      باید هر چه سریع تر آزمایش بدن از وضعیت کبدشون مطلع شید. اگه بخشی از کبدشون سالم باشه، میتونید پیوند کبد بزنید و مشکل حل شه. ما دیر فهمیدیم. زمانی فهمیدیم که کل کبدش از کار افتاده بود.

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      اینکه گفتم خونریزی داشت و شکمش آب می اورد و ... واسه اون آخرا بود. نه قبل از عمل

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      آقا چرا بزرگش میکنید؟!
      ظاهرا که خونریزی بعد از این عمل چیز خاصی نیست؛ مادر بزرگ ایشون هم سنش زیاده مگه چقدر خون داره کختدو لیتر ازش رفته باشه معلومه بی حالی و گیجی و خواب وآلودگی و لاغری و ... داشته باشه.
      اللهم اشف کل مریض


    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      Maghror
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط melis نمایش پست ها
      سلام دوستان

      الان سه روزه هیچی نخوندم و همش فکرم مشغوله

      مامان بزرگم توی سن هفتاد سالگیه .. تا قبل از عمل خیلی سرحال بود.. هیچ مشکلی نداشت..

      یه عمل ساده مجرای اشکی چشم باید انجام میداد که به طور معمول اونایی که این عملو انجام میدن بعد یه هفته کامل خوب میشن..مث مامان خودم که این عمل رو انجام داد و زود خوب شد و مشکلی نداشت!

      ولی مامان بزرگم بعد عمل خیلی خونریزی داشت... حدودا 7-8 ساعت بعد عمل بطور مداوم خون ریزی داشت و خونریزیش بند نمیومد... اینجوری که پرستارا میگفتن حدودا 2لیتر خون ازش رفته! و به دلیل اینکه یخورده فشارخون داشت نتونستن بهش خون وصل کنن....

      بعد یه هفته از بیمارستان مرخص شد ولی روز به روز حالش بدتره... اوایل اصلا اشتها نداشت ولی الان اشتهاش بهتر شده.. ولی خیلی لاغر و بی حال شده و از راه رفتن افتاده..گیجی و خواب آلودگی هم زیاد داره روز به روز هم اگه بدتر نشه بهتر هم نمیشه...

      توی شهرمون دکترای متخصص همه رفتن تعطیلات و دکترای عمومی هم فقط یه سری دارو تجویز کردن که حالشو هیچ تغییری ندادن...

      این تاپیکو از سر ناچاری و کلافگی زدم چون دارم دیوونه میشم ببخشید


      فقط میخواستم بدونم دوستان کسی رو میشناختن که چنین شرایطی براش پیش اومده باشه و چیکار کرده؟ آیا وقتی توی این سن خون زیادی از دست بدی چه مشکلی ممکنه پیش بیاد؟ یکی میگفت چون خون توی بدنش کم شده به مرور کبدش از کار افتاده

      بخدا دارم دیوونه میشم اگه واقعا یه مریضی حاد داشت و بخاطر اون مریضیش اتفاقی براش میافتاد مشکلی نداشتم ولی وقتی توی این سن که انقدر سر حاله و بخاطر یه عمل ساده این اتفاق براش میافته ، آدم نمیتونه چجوری با خودش کنار بیاد


      پیشاپیش ممنون
      آسپرین مصرف میکردن؟

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Maghror
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط dmb نمایش پست ها
      آقا چرا بزرگش میکنید؟!
      ظاهرا که خونریزی بعد از این عمل چیز خاصی نیست؛ مادر بزرگ ایشون هم سنش زیاده مگه چقدر خون داره کختدو لیتر ازش رفته باشه معلومه بی حالی و گیجی و خواب وآلودگی و لاغری و ... داشته باشه.
      اللهم اشف کل مریض
      چقدر خون داره که والا ی 5 6 لیتری میشه!
      البته درباره دولیتر حتما اغراق شده!این سرگیجه اینا هم از همون خون ازدست داده شده است نه فقط سرگیجه حس کرختی انتهای دست و پا و سرما و. .... هم میتونن داشته باشن

    14. Top | #14
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      اگه فردی 2 لیتر خون از دست بده و بهش خون تزریق نشه متاسفانه میمیره(خدای نکرده)
      مادربزرگتون ان شا الله خوب میشن و هر فردی دوران نقاهت منحصر خودش رو داره و نگران نباشید و اینکه برای اطمینان ایشون رو پیش یه متخصص ببرید تا اضطرابتون کاملا برطرف بشه
      خلاف قوانین
      ویرایش شده.

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن