X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 17
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات

      اشعار آتشین "رهی معیری"...





      شادروان محمدحسن معیری متخلص به «رهی» در دهم اردیبهشت ماه ۱۲۸۸ هجری شمسی در تهران و در خاندانی بزرگ و اهل ادب و هنر چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد، آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ شمسی به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید. پس از بازنشستگی در کتابخانهٔ سلطنتی اشتغال داشت. وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت. رهی علاوه بر شاعری، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. وی در سالهای آخر عمر در برنامهٔ گلهای رنگارنگ رادیو در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی می‌کرد. رهی در طول حیات خود سفرهایی به خارج از ایران داشت که از آن جمله است: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگربار در سال ۱۳۴۵، عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر وی بود. رهی معیری که تا آخر عمر مجرد زیست، در بیست و چهارم آبان سال ۱۳۴۷ شمسی پس از رنجی طولانی از بیماری سرطان معده بدرود زندگانی گفت و در مقبرهٔ ظهیرالدولهٔ شمیران به خاک سپرده شد.


      __________________
      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
      نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی

      نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
      نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی

      نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
      ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی

      به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی
      به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

      کیم من ؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
      نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی

      گهی افتان و خیزان چون غباری دربیابانی
      گهی خاموش و حیران چون نگاهی برنظرگاهی

      رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
      باقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی
      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
      چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

      من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
      تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

      خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
      تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

      ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
      من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی

      در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
      در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

      من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
      من سلسله موجم تو سلسله جنبانی

      از آتش سودایت دارم من و دارد دل
      داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی

      دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
      کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

      ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
      روی از من سر گردان شاید که نگردانی

      حکایت ما جاودانه شود



    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
      بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم

      سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
      گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم

      سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
      لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم

      همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب
      سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم

      سوختم از آتش دل در میان موج اشک
      شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم


      شمع و گل هم هر کدام از شعله‌ای در آتشند
      در میان پاکبازان من نه تنها سوختم

      جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود
      رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم
      حکایت ما جاودانه شود



    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات

      همچو نی می نالم از سودای دل
      آتشی در سینه دارم جای دل

      من که با هر داغ پیدا ساختم
      سوختم از داغ نا پیدای دل

      همچو موجم یک نفس آرام نیست
      بسکه طوفان زا بود دریای دل

      دل اگر از من گریزد وای من
      غم اگر از دل گریزد وای دل

      ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
      نامور شد هر که شد رسوای دل

      خانه مور است و منزلگاه بوم
      آسمان با همت والای دل

      گنج منعم خرمن سیم و زر است
      گنج عاشق گوهر یکتای دل

      در میان اشک نومیدی رهی
      خندم از امیدواریهای دل
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
      گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

      در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
      من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

      اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
      آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

      زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
      تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

      از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
      تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

      روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
      خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

      غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
      من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

      دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
      چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
      حکایت ما جاودانه شود



    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
      به آزار دلم کوشد دل‌آزاری که من دارم


      و گر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
      دلازاری دگر جوید دل زاری که من دارم

      به خاک من نیفتد سایه سرو بلند او
      ببین کوتاهی بخت نگونساری که من دارم

      گهی خاری کشم از پا گهی دستی زنم بر سر
      بکوی دلفریبان این بود کاری که من دارم

      دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی
      ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم

      ز پند همنشین درد جگر سوزم فزونتر شد
      هلاکم می کند آخر پرستاری که من دارم

      رهی آنمه بسوی من بچشم دیگران بیند
      نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم
      حکایت ما جاودانه شود



    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      خیال‌انگیز و جان‌پرور چو بوی گل سراپایی
      نداری غیر از این عیبی که می‌دانی که زیبایی

      من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم
      که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق‌تر از مایی

      به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
      تو شمع مجلس‌افروزی تو ماه مجلس‌آرایی

      منم ابر و تویی گلبن که می‌خندی چو می‌گریم
      تویی مهر و منم اختر که می‌میرم چو می‌آیی

      مراد ما نجویی ورنه رندان هوس‌جو را
      بهار شادی‌انگیزی حریف باده پیمایی

      مه روشن میان اختران پنهان نمی‌ماند
      میان شاخه‌های گل مشو پنهان که پیدایی

      کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
      دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی

      مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود
      خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی

      من آزرده‌دل را کس گره از کار نگشاید
      مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی

      رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
      که با این ناتوانیها به ترک جان توانایی
      حکایت ما جاودانه شود



    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم
      در سرای دل بهشت آرزویی یافتم

      عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار
      تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم

      خاطر از آیینه صبح است روشن تر مرا
      این صفا از صحبت پاکیزه رویی یافتم

      گرمی شمع شب افروز آفت پروانه شد
      سوخت جانم تا حریف گرم خویی یافتم

      بی تلاش من غم عشق تو ام در دل نشست
      گنج را در زیر پا بی جستجویی یافتم

      تلخکامی بین که در میخانه دلدادگی
      بود پر خون جگر هر جا سبویی یافتم

      چون صبا در زیر زلفش هر کجا کردم گذار
      بک جهان دل بسته بر هر تارمویی یافتم

      ننگ رسوایی رهی نامم بلند آوازه کرد
      خاک راه عشق گشتم آبرویی یافتم

      حکایت ما جاودانه شود



    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی
      ز دلها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی

      منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی
      منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی

      ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
      سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی

      بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را
      به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی

      به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
      به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی

      به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
      چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی

      چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟
      که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی

      حکایت ما جاودانه شود



    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      رشته تحصیلی
      مهندسی شیمی
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی
      نام دانشگاه
      دانشگاه تهران
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      تاریخ عضویت
      22 خرداد 1394
      نوشته ها
      716
      امتیاز
      550
      رای موافق دریافتی
      3
      رای مخالف دریافتی
      0
      نمایش مشخصات
      اونقدر آتشی بودن که مو سوختوم مو برشتم ک دیشو نومی نویشتم حالا شوفر بیو تاکسی برو مال اندیمشکم

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      رشته تحصیلی
      مدیریت
      مقطع تحصیلی
      کارشناسی ارشد
      نوع دانشگاه
      سراسری روزانه
      جنسیت
      پسر
      شهر
      تهران
      تاریخ عضویت
      28 بهمن 1392
      نوشته ها
      999
      امتیاز
      4364
      رای موافق دریافتی
      30
      رای مخالف دریافتی
      1
      نمایش مشخصات
      در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است؟
      مهر در آیینه یا آتش در آب افتاده است؟

      بادهٔ روشن دمی از دست ساقی دور نیست
      ماه امشب همنشین با آفتاب افتاده است

      خفته از مستی به دامان ترم آن لاله‌روی
      برق از گرمی در آغوش سحاب افتاده است

      در هوای مردمی از کید مردم سوختیم
      در دل ما آتش از موج سراب افتاده است

      طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
      از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است

      آسمان در حیرت از بالانشینیهای ماست
      بحر در اندیشه از کار حباب افتاده است

      گوشهٔ عزلت بود سرمنزل عزت رهی
      گنج گوهر بین که در کنج خراب افتاده است
      حکایت ما جاودانه شود



    13. Top | #13
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      رشته تحصیلی
      تجربي
      جنسیت
      پسر
      تاریخ عضویت
      23 آذر 1393
      نوشته ها
      1,125
      امتیاز
      2067
      رای موافق دریافتی
      2
      رای مخالف دریافتی
      0
      نمایش مشخصات
      با آنکه همچون اشک غم بر خاک ره افتاده ام من
      با آنکه هر شب ناله ها چون مرغ شب سر داده ام من
      در سر ندارم هوسی، چشمی ندارم به کسی، آزاده ام من




      با آنکه از بی حاصلی سر در گریبانم چو گل
      شادم که از روشن دلی پاکیزه دامانم چو گل
      خندان لب و خونین جگر مانند جام باده ام آزاده ام من

      یا رب چو من افتاده ای کو؟
      افتاده آزاده ای کو
      تا رفته از جانم برون سودای هستی
      آسوده ام آسوده از غوغای هستی

      گلبانگ مستی آفرین همچون رهی سر داده ام من
      مرغ شباهنگم ولی در دادم غم افتاده ام من
      خندان لب و خونین جگر مانند جام باده ام آزاده ام من



    14. Top | #14
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      رشته تحصیلی
      زیست شناسی سلولی
      مقطع تحصیلی
      فارغ از تحصیل
      سن
      23
      جنسیت
      خانم
      تاریخ عضویت
      18 بهمن 1394
      نوشته ها
      836
      امتیاز
      1854
      رای موافق دریافتی
      292
      رای مخالف دریافتی
      2
      نمایش مشخصات
      باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
      وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
      من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران
      اول به دام ارم تورا وانگه گرفتارت شوم

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      Romantic
      رشته تحصیلی
      تجربی
      مقطع تحصیلی
      فارغ از تحصیل
      سن
      19
      جنسیت
      پسر
      استان
      فارس
      شهر
      شیراز
      تاریخ عضویت
      08 اردیبهشت 1395
      نوشته ها
      614
      امتیاز
      836
      رای موافق دریافتی
      0
      رای مخالف دریافتی
      0
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط asalshah نمایش پست ها
      باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
      وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
      من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران
      اول به دام ارم تورا وانگه گرفتارت شوم
      منطق دختراس....
      فرق من با اونا اینه که ،وقتی سخت میشه من ادامه میدم

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. پاسخ: 67
      آخرين نوشته: 11 آذر 1398, 22:29
    2. "و" و. "ی" ، کجا مصوت کجا صامت؟؟
      توسط fantom در انجمن منابع دروس عمومی
      پاسخ: 1
      آخرين نوشته: 29 اسفند 1394, 19:40
    3. معرفی جدید ترین فیلم وودی آلن، "جادو در مهتاب"+woody allen
      توسط reza12001 در انجمن سينما و موسیقی
      پاسخ: 1
      آخرين نوشته: 18 دی 1393, 02:25
    4. """تو پروفایل نفرقبلی چه چیزی نظرتوجلب کرده؟؟؟"""
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 106
      آخرين نوشته: 20 شهریور 1393, 11:50

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن