خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      اشعار و ترانه های ماندگار استاد کریم فکور

      بعد از سعدی شیرین سخن و عراقی و رهی معیری

      همیشه کریم فکور رو بعنوان یک شاعر بزرگ و ترانه یرای بی نظیر ؛ دوست داشتم...

      ازین داستان علاقه و عشق های!! متعددم به شعرای بزرگ که بگذریم

      هرچه گشتم؛ هیچ جایی در هیچ سایت و گفتار گاه و وبلاگ و...

      اثری از مجموعه اشعار این بزرگ مرد پر احساس ندیدم...

      پس ؛ خودم دست به کار میشم !

      در هر پست ؛ یکی از اشعار سوزناک این استاد بزرگ و ترانه سرای بی نظیر رو قرار می دهم...



      ایشان زاده ی پنجم اسفند 1305 در مشهد هستند

      و علاوه بر ترانه سرای ؛ نویسنده ای خلاق بوده اند...

      پس از سالها خدمت به فرهنگ ایران بوم در هفتم شهریور 1375 چشم از جهان فرو بست...
      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      باز ای الهه ی ناز ، با دل من بساز
      کین غم جانگداز ، برود ز برم
      گر دل من نیاسود ، از گناه تو بود
      بیا تا ز سر گنهت گذرم
      باز ، می کنم دست یاری ، به سویت دراز
      بیا تا غم خود را با راز و نیاز
      ز خاطر ببرم
      گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
      به خدا هم چون مرغ پر شور و شعف
      به سویت بپرم
      آن که او به غمت ، دل بندد چون من کیست؟
      ناز تو بیش از این بهر چیست؟
      تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
      من تو را وفادارم ، بیا که جزین
      نباشد هنرم
      این همه بی وفایی ندارد ثمر
      به خدا اگر از من نگیری خبر
      نیابی اثرم

      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      امشب در سر شوری دارم، امشب در دل نوری دارم
      باز امشب در اوج آسمانم، راضی باشد با ستارگان
      امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم


      از شادی پر گیرم که رسم به فلک
      سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
      در آسمان غوغاها فکنم
      سبو بریزم ساغر شکنم


      امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم
      با ماه و پروین سخن می گویم، وز روی مه خود اثری جویم
      جان یابم زین شبها، می کاهم از غمها
      ماه و زهره را به طرب آرم،از خود بی خبرم ز شعف دارم
      نغمه ای بر لب ها، نغمه ای بر لب ها
      امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم


      امشب در سر شوری دارم، امشب در دل نوری دارم
      باز امشب در اوج آسمانم، رازی باشد با ستارگان
      امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم

      حکایت ما جاودانه شود



    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      شب است و من شوق وصل تو را دارم
      چه غافلم کز تو چشم وفا دارم
      تو از کجا دانی کاندر دل پر شرر
      نیمه شب تا سحر ناله ها دارم
      یک نفس به دادم برس که غیر از تو کس ندارم، همای من
      یک نظر به رویم نگر شبی تا سحر فکن سایه ام به سر
      تا مگر از دو چشمم گهر در صدف بارم
      چه وعده ها که دادی، اما وفا نکردی
      گفتی کنم محبت، آخر چرا نکردی
      آنچه که شرط یاری است با آشنا نکردی
      برو برو که هرگز با ما صفا نکردی
      مرا مکش ای ماه با چشم و ابرویت
      که خود شدم از غم افتاده ی کویت
      رهایی از دام زلف تو مشکل بود
      رهزن دل بود حلقه ی مویت
      حکایت ما جاودانه شود



    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      من از جانِ شما می روم !
      کس نداند کجا می روی!!

      در سرنوشت خود بی خبر
      در پناه خدا می روی...!

      ای روزگارِ ای روزگار !
      حکایت ما جاودانه شود



    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن