وقتی که به دنیا اومدم نمیدونم چه شکلی بوم مامانم میگه خیلیییییییییییییییییییی بامزه و دوست داشتنی بودم!
مامان میگفت یه ارزوی خیلی بزرگ داشته ولی
هیچ وقت نتونست بهش برسه...
میگفت
کوهی هست که بالای قله اش گلی هایی هستن که
هرکی بچیندشون همه ی ارزوهاش بر اورده میشه...
اما حیف که من دیگه پیرم و...
یه کم فکر کردم
اره من باید میرفتم و ارزوی مادرم رو براورده میکردم
اخه اگه اون نبود من به هیچ کدوم از ارزوهام نمیرسیدم ...
اگه اون نبود شاید منم هیچ وقت نبودم ...
این بود که تصمیم گرفتم
این تصمیمم رو به دوستام گفتم اونا بهم خندیدن
چپ چپ نگام کردن!!
گفتن تو ! تو میخوای بری بالا عمرا نمیتونی!
تو هیچ وقت نمیتونی به ان هدفت برسی ، تو کوچکتر از این حرفایی...
تو...
اولش ناراحت شدم اما ...
اما من همون لحظه یاده مادرم افتادم که برای اینکه
من به ارزوهام برسم
از همه ی زندگیش گذشت...
دیگه صدای اونا رو نمیشنیدم...
انگار نا شنوا شده بودم
از اونا جدا شدم و با خودم عهد بستم
بایدارزوشو بر اورده کنم
حتی اگه بمیرم...!!!
به بهترین دوستم گفتم
اون بهم هیچی نگفت و رفت...
چند روز بعد دیدم که اون خودش عزم سفر کرده و رفته تا گل ارزو بچینه!
خیلییییییییییییییییییی عصبانی و ناراحت شدم یه حس عجیبی داشتم ،
رفتم خونه وشروع کردم به گریه
مادرم که تعجب کرده بود منو دید و گفت چی شده؟
من همه چیزو براش گفتم و او گفت:
حالا میخوای چیکار کنی پسرم؟
گفتم :من تصمیمم رو گرفتم مادر میخوام برم و هر طور که شده اون
رو از قله میارم پایین
تمااااااااااام تلاشم رو میکنم و اونو به پایین میکشم ، تمام هدفم اینه ...
مادرم دستم رو گرفت و من رو نزدیک رشته کوهای متعدد اون ناحیه برد
نگاه کن پسرم چی می بینی؟
نگاه کردم ، روی هر قله ای افراد مختلف و زیادی بودن که
هر کدوم مسیر خودشون رو میرفتن...
یکی با چوب
یکی با طناب
یکی با دستاش
یکی....
گفتم اوه مامان چقدر زیادن...
مادر گفت : ببین پسرمهیچ کس نمیتونه جلوی تو رو برای رسیدن
به هدفت بگیره
تو مسیره خودت رو داری و دوستت هم مسیر خودش
قله ی تو برای تو ائه
حالا این تویی که تصمیم میگیری که برسی به اوج قله ات یا
پشت کنی به قله ات و
بالا رفتن دیگران رو ببینی همه ی زندگی و هدفت رو بذاری
برای پایین کشیدن دیگران که
در این صورت اونا مسیر خودشون رو میرن بالا اما تو همونطور
پایین ایستادی تا بتونی
دیگران رو هم بیاری پایین...
برای چی؟
ایا اینطوری تو میری بالا و به هدفت میرسی؟؟
ایا بالا رفتن یا پایین رفتن دیگران تاثیری در رسیدن تو به هدفت داره؟؟
یا میتونی بایستی پایین و برای بالا رفتن انها دست بزنی و بگی ،
اون طناب داشت و...
من نداشتم
اون ...
هیچ چیزی جز تلاش و پشتکار تو نمیتونه تو رو به اوج قله ات برسونه...
کافیه خودت رو + توانایی هایت ( که فقط مخصوص توائه)
باور داشته باشی...
حسادت فقط تو رو پایین قله ات نگه میداره...
اینم یادت باشه هیچ وقت هیچ کس نمیاد و بگه
بفرمایید این موفقیت شماست تقدیم به شما و
تو رو بالا ببره!!
خودت باید به دستش بیاری!!!
یه کم فکر کردم ، حق با مادر بود ...
تصمیمم رو گرفتم
متشکرم مادر من اون گل رو به دست میارم
مادرم گفت برو پسرم ولی یادت باشه
وقتی خسته شدی واینسا بدو!!!!!
از کوه بالا رفتم با قدرت و پر انرژی خیلی از مسیر رو بالا رفتم
به نیمه های راه رسیده بودم
خسته بودم ...
توی راه یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم
کمی باهاش صحبت کردم که یکدفعه
شروع کردم به قضاوت کردن راجع به یکی از دوستام
داشتم ادامه میدادم که دوستم گفت وایسا !
چرا قضاوت میکنی؟
تو چه میدونی چرا ؟! و دلیلش چیه؟!
اصلا به ما چه ربطی داره!
مهم نیست دیگران چیکار میکنن
یادت باشه وقتی که میذاری واسه انالیز دیگران
فقط تو رو ازهدفت دور میکنه چه سودی داره
قضاوت کسی که جاش نبودی
دوستم راست میگفت اشتباه کردم
من باید فقط به فکر هدفم باشم...
توی این مسیر درسای زیادی گرفتم
هیچ وقت از حقم نگذرم...
یاد گرفتماگه از یه مسیر رفتم و نشد از یه مسیر دیگه برم
اما نایستم و ناامید نشم...
نباید تحت هیچ شرایطی کم می اوردم ...
آخرای مسیر پاهام خیلی درد میکرد خیلییییییییی
کفش هام رو در اوردم ...
فقط چشمام رو بستم و چهره ی مادرم و تلاشهایش
برای من رو یادم میومد ...
یادم اومد به خاطر من پا گذاشت رو ارزوهاش
حالا من چطور میتونم از زندگیم براش نگذرم
چطور میتونم برگردم توی و چشمای پر از امید و مهربونش
نگاه کنم و بگم
نتونستم!!!!
نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــه
هرگز نمیذارم
تا وقتی که نفس میکشم نمیذارم
پاهام زخم شده بود
و خون میومد اما با وجود درد بالا رفتم
رفتم
رفتم
و بالاخره به اوج قله رسیدم و ...
دستام کوچیک بود
ولی تونستم
و لبخند واقعی شو دیدم
برای همـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــه ی
دنیام جنگیدم
و میجنگم...
تو برای همه ی دنیات آنطور که باید میجنگی؟؟؟؟
به هدفت و اینکه بهش میرسی باور داشته باش.
حس پیروزی رو تو چهره ات نشون بده.بگذار بقیه هم با دیدن تو قانع شوند که
تو میتوانی