خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات

      فکرتو عوض کن زندگیت عوض میشه!!!!!

      در روانشناسی قانونی وجود دارد که می گوید اگر تصویری از آنچه را می خواهید و مایلید که او بشوید به مدت کافی در ذهن خود مجسم کنید، به زودی دقیقاً همان او که فکر می کردید، می شوید.
      -ویلیام جیمز
      روزی روزگاری زنی بود که حدوداً ۳۰ سال از سنش می گذشت. ازدواج کرده بود و دارای دو فرزند بود. مانند بسیاری از مردم، او هم در خانه ای بزرگ شده بود که پیوسته مورد انتقاد قرار می گرفت و والدینش با او رفتار منصفانه ای نداشتند. در نتیجه او احساسی عمیق از حقارت و عزت نفس ضعیف داشت. منفی و هراسان بود. اعتماد به نفس نداشت. خجالتی بود و خود را زنی ارزشمند به حساب نمی آورد.فکر می کرد از استعداد خوبی برخوردار نیست.
      یکی از روزها، در حالی که به سمت فروشگاه رانندگی می کرد، اتومبیل دیگری از چراغ قرمز عبور و با اتومبیل او تصادف کرد. وقتی به هوش آمد، خود را در بیمارستان یافت. حافظه اش را از دست داده بود. می توانست حرف بزند، اما گذشته اش را به خاطر نمی آورد.
      ابتدا، پزشکان گمان می کردند که این یک نارحتی موقتی است، اما هفته ها گذشت و حافظه او به جای اول خود باز نگشت. شوهر و فرزندانش همه روزه به عیادتش می آمدند، اما او آنها را نمی شناخت. مورد استثنایی بود. بسیاری از پزشکان و متخصصان به دیدنش می آمدند تا او را آزمایش کنند و از شرایطش بپرسند.
      شروع دوباره
      سرانجام، در حالی که حافظه اش را به کلی از دست داده بود، به خانه رفت. او برای اینکه بداند چه اتفاقی برایش افتاده شروع به خواندن کتابهای پزشکی کرد و بخصوص به موضوع بی هوشی و ازدست رفتن حافظه توجه دقیق کرد. در این زمینه با متخصصان ملاقات و گفتگو کرد و سرانجام درباره شرایط خود مقاله ای نوشت.کمی بعد، از او دعوت کردند تا در یک همایش پزشکی درباره مقاله اش حرف بزند، و به سؤالات درباره بی هوشی جواب بدهد و اطلاعاتش درباره عملکرد اعصاب را با دیگران در میان بگذارد.
      در این جریان، اتفاق حیرت انگیزی افتاد. او به یک شخص کاملاً جدید تبدیل شد. توجهاتی که در بیمارستان و بیرون از بیمارستان به او شد سبب گردید که او خودش را زنی ارزشمند و مورد مهر و محبت خانواده اش ارزیابی کند. توجه متخصصان پزشکی به او بر عزت نفس و احترام به خود او اضافه کرد. او تبدیل به زنی مثبت، مطمئن، معاشرتی، دقیق و آگاه شد. به طوری که اغلب او را برای شرکت در همایشهای پزشکی دعوت می کردند.
      تمام حافظه منفی مربوط به دوران کودکی او از میان رفت. احساس حقارتش تمام شد. او به شخص جدیدی تبدیل شد. او فکرش را عوض کرد تا زندگی اش تغییر کند.

      لوح سفید
      دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی، اولین کسی بود که به موضوع لوح سفید و نانوشته اشاره کرد. این نظریه می گوید که هر کس بدون اندیشه یا ایده قبلی به دنیا می آید و آنچه را که فکر و احساس می کند، از دوران کودکی به بعد آن رامی آموزد. به این می ماند که کودک ذهن نانوشته دارد و بعد هر کس که از کنارش می گذرد و یا هر حادثه و تجربه ای که اتفاق می افتد، اثری بر این لوح باقی می گذارد. بالغ مجموعه تمامی آن چیزهایی است که او در جریان رشد می آموزد، احساس و تجربه می کند. کاری که بالغ در مراحل بعدی زندگی خود می کند ناشی از شرطیهای اولیه است. ارسطو می گوید «. آنچه در ذهن کاشته شود، ابراز می گردد »
      شاید مهم ترین پیشرفت در زمینه توانمندی بالقوه تان در قرن بیستم کشف خودانگاره یا تصویر ذهنی بود. همه از زمان تولد به بعد باورهایی درباره خود می آموزند. خودانگاره شما برنامه جامع و اصلی کامپیوتر نیمه هشیار شما می شود که آنچه می اندیشید، احساس می کنید و انجام می دهید را مشخص می سازد. بنابراین همه تغییرات در زندگی با تغییر در خودانگاره به دست می آید. نوزاد بدون خودانگاره متولد می شود. هر نقطه نظر، عقیده، احساس و نگرشی که در دوران بلغ و بزرگسالی دارید، ناشی از ایده ای است که آن را در کودکی آموخته اید. وقتی باور کنید که چیزی حقیقت دارد، برایتان حقیقت پیدا می کند.تأثیرات اولیه ماندگار هستند
      اگر پدر و مادرتان مرتب می گفتند که شما چه شخص خوبی هستید، اگر پدر و مادرتان شما را دوست می داشتند، تشویق و حمایتتان می کردند، اگر شما را بدون توجه به کارتان باور می داشتند، شما با این باور بزرگ می شدید که آدم خوب و ارزشمندی هستید. تا سه سالگی این باور بخشی از وجود شما می شد و شما در برخورد با دنیا خودتان را خوب و بی کم و کاست ارزیابی می کردید.
      اگر پدر و مادرتان نمی دانستند که کلمات و رفتار آنها چه تأثیر عظیمی بر شخصیت شما می گذارد، احتمالاً از شما انتقاد مخرب می کردند، شما را تأیید نمی کردند و برای کنترل کردن شما، عواطف و احساساتتان را تخریب می کردند.
      وقتی کودک به طور پیوسته و مرتب مورد انتقاد قرار بگیرد، به این نتیجه می رسد که اشکالی در او وجود دارد. او متوجه نیست و درک نمی کند که چرا مورد انتقاد قرار می گیرد، چرا مجازات می شود. اما تصور می کند که پدر و مادرش از حال و روز او اطلاع دارند و بنابراین شایسته انتقادهای پدر و مادر خود است.او به این نتیجه میرسدکه ارزشمند و دوست داشتنی نیست.احساس بی ارزش بودن می کند.
      تقریباً تمام مشکلات شخصیتی در نوجوانی، دوران بلوغ و بزرگسالی ریشه در چیزی دارد که روانشناسان به آن عشق دریغ شده می گویند.
      همان طور که گل رز به باران احتیاج دارد، بچه ها به مهر و محبت احتیاج دارند. وقتی بچه ها خودشان را دوست داشتنی ندانند، احساس عدم امنیت خاطر می کنند. فکر می کنند «. من به اندازه کافی خوب نیستم » بعد شروع به رفتارهای تعدیلی می کنند تا اضطراب درونی خود را جبران کرده باشند. این احساس محرومیت از عشق و محبت در بدرفتاری، مسائل شخصیتی، خشمگین شدن، افسردگی، ناامیدی،نداشتن آرزوهای بزرگ و مسئله داشتن با مردم و در روابط با دیگران ایفای نقش می کند.
      نیاز به مهر و محبت
      دومین هراس عمده ای که مانع از پیشرفت و ترقی ما می شود، و اعتماد به نفس ما را از بین می برد، و میل به داشتن زندگی توأم با شادی و شادمانی را در ما نابود می کند، ترس از رد شدن و یا ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن است. این احساس را در دوران کودکی از پدر و مادر از کارمان ناراضی هستند، از ما عصبانی می شوند و مهر و عشق و تأییدشان را از ما دریغ می کنند و این در حالی است که در کودکی به اینها شدیداً احتیاج داریم.
      ترس از دوست داشته نشدن به قدری برای یک کودک دردناک است که او بلافاصله رفتارش را به گونه ای سازمان می دهد که مورد تأیید
      پدر و مادرش قرار بگیرد. این گونه کودک خود به خودی خود را از دست می دهد و در نتیجه فعل «! مجبور هستم! مجبور هستم » را صرف می کند. با خود به این نتیجه می رسد که «مجبورم هر چه را پدر یا مادر می گویند انجام بدهم. در غیر این صورت، آنها مرا دوست نمی دارند و من تنها می مانم ».
      منبع ای کنکوری
      اصلا می‌دانی چیست ؟!

      من خدا را در بین فرمول های فیزیک یافتم !
      من خدا را در بین مسائل شیمی یافتم ! در بین مفاهیم ژنتیک !
      خبری از خدا نبود در کتاب دینی هایم !
      خدا را بیاب . . .
      نه در بین نماز های شبت ...
      بلکه در بین شب بیداری هایت برای علم اموزی ...

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      ﭼﯿﺰی در اﯾﻦ ﮐﺮه ﺧﺎﮐﯽ وﺟﻮد ﻧﺪارد ﮐﻪ ﻧﺘﻮاﻧﯿﺪ آن را ﺑﻪ دﺳﺖ آورﯾﺪ. ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ در ذﻫﻦ ﺧﻮد اﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ را ﺑﭙﺬﯾﺮد ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ ﺑﻪ آن‬
      ‫دﺳﺖ ﯾﺎﺑﯿﺪ.‬
      ‫-راﺑﺮت ﮐﻮﻟﯿﺮ‬
      ‫ﺣﻘﯿﻘﺖ درﺑﺎره ﺷﻤﺎ‬
      ‫ﺷﻤﺎ اﻧﺴﺎن ﮐﺎﻣﻼً ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ.ﺷﻤﺎ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﻋﺎﻟﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﭘﺮ از ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ، ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ، ﻟﺬت و ﻫﯿﺠﺎن. ﺷﻤﺎ ﺣﻖ دارﯾﺪ‬ ﮐﻪ رواﺑﻄﯽ ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، از ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﮐﺎر ارزﺷﻤﻨﺪی ﺑﮑﻨﯿﺪ و ﺑﻪ اﺳﺘﻘﻼل ﻣﺎﻟﯽ ﺑﺮﺳﯿﺪ. اﯾﻨﻬﺎ ﺣﻖ ﻣﺎدرزادی ﺷﻤﺎ‬ ‫ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﯾﻨﻬﺎ ﻣﻘﺼﻮد و ﻣﻨﻈﻮر زﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ.‬
      ‫ﺷﻤﺎ ﺑﺮای ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ و ﻃﺮاﺣﯽ ﺷﺪه اﯾﺪ ﺗﺎ از ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻی ﻋﺰت ﻧﻔﺲ، اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺧﻮد و ﻏﺮور و ﺳﺮﺑﻠﻨﺪی ﻣﺸﺨﺼﯽ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﯿﺪ.‬
      ‫ﺷﻤﺎ ﻓﻮق اﻟﻌﺎده ﻫﺴﺘﯿﺪ.ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ در ﺗﻤﺎم ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﺸﺮی وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺷﻤﺎ از اﺳﺘﻌﺪادﻫﺎی دﺳﺖ ﻧﺨﻮرده و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﯾﻬﺎی‬ ‫ﺑﺎﻟﻘﻮه ﻋﺎﻟﯽ ﺑﺮﺧﻮردارﯾﺪ ﮐﻪ اﮔﺮ ﺑﻪ درﺳﺘﯽ از آﻧﻬﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ ﺑﻪ آﻧﭽﻪ در زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ دﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﯿﺪ.‬
      ‫ﺷﻤﺎ در ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﻘﻄﻊ ﺗﺎرﯾﺦ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺸﺮی ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ. ﭘﯿﺮاﻣﻮن ﺷﻤﺎ ﭘﺮ از ﻓﺮﺻﺘﻬﺎی ﺳﺮﺷﺎری اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آﻧﻬﺎ ﺑﻪ‬ رؤﯾﺎﻫﺎﯾﺘﺎن ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺨﺸﯿﺪ. ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺤﺪودﯾﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺷﻤﺎ وﺟﻮد دارد آن ﻣﺤﺪودﯾﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮد ﺷﻤﺎ در ذﻫﻨﺘﺎن ﻣﯽ ﮐﺎرﯾﺪ. آﯾﻨﺪه ﺷﻤﺎ‬ ‫ﻧﺎﻣﺤﺪود اﺳﺖ.‬
      ‫ﺟﺪی ﺷﻮﯾﺪ و آﺳﺘﯿﻨﻬﺎ را ﺑﺎﻻ ﺑﺰﻧﯿﺪ!‬
      ‫ﺑﻪ ﺳﻪ ﭘﺎراﮔﺮاف ﻓﻮق ﭼﮕﻮﻧﻪ واﮐﻨﺶ ﻧﺸﺎن دادﯾﺪ؟ ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل زﯾﺎد واﮐﻨﺶ ﺷﻤﺎ از دو ﻧﻮع ﺑﻮد.ﻧﺨﺴﺖ، از اﯾﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺧﻮﺷﺘﺎن آﻣﺪ و ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ‬ ‫آرزو ﮐﺮدﯾﺪﮐﻪ اﯾﻨﻬﺎ درﺑﺎره ﺷﻤﺎ ﺻﺪق ﺑﮑﻨﻨﺪ. اﻣﺎ اﯾﻦ اﺣﺘﻤﺎل ﻫﻢ وﺟﻮد دارد ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ و ﻧﺎﺑﺎوری ﻧﮕﺎه ﮐﺮدﯾﺪ. ﺑﺎ آﻧﮑﻪ ﻋﻤﯿﻘﺎً ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ‬ ‫زﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﻟﻢ، ﺷﺎد و ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، وﻗﺘﯽ اﯾﻦ ﮐﻠﻤﺎت را ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪﯾﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺮدد ﺷﺪﯾﺪ و ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ اﻓﺘﺎدﯾﺪ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﮑﻦ‬ ‫اﺳﺖ ﻧﺘﻮاﻧﯿﺪ ﺑﻪ اﯾﻨﻬﺎ دﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﯿﺪ. ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﻦ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﺪ!‬
      ‫ﻣﻦ ﻫﻢ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎل ﻗﺒﻞ دﻗﯿﻘﺎً ﭼﻨﯿﻦ اﺣﺴﺎﺳﯽ داﺷﺘﻢ. ﺑﺎ آﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻢ در زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﻬﺎی ﺑﺰرگ ﺑﺮﺳﻢ، از ﻣﻬﺎرت و آﻣﻮزش ﮐﺎﻓﯽ‬ ‫ﺑﻬﺮه ای ﻧﺪاﺷﺘﻢ. ﺑﯽ ﮐﺎر ﺑﻮدم. ﻧﻤﯽ داﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮای ﺑﻬﺘﺮ ﮐﺮدن زﻧﺪﮔﯽ ام ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻢ ﺑﮑﻨﻢ. اﺣﺴﺎس ﻣﯽ ﮐﺮدم ﻣﯿﺎن اﯾﺪه ﻫﺎی ﺑﺰرگ و ﻣﻨﺎﺑﻊ و‬ ﻓﺮﺻﺘﻬﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﺤﺪود ﮔﯿﺮ ﮐﺮده ام. ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪ اﺻﻮل ﺣﯿﺮت اﻧﮕﯿﺰی دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺮای اﺳﺒﺎب ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺷﺪﻧﺪ و زﻧﺪﮔﯽ ام را ﺑﺮای‬ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ دادﻧﺪ.‬
      ‫ﭘﺲ از اﺛﺒﺎت اﯾﻦ اﺻﻮل و ﻗﻮاﻋﺪ در زﻧﺪﮔﯽ ام، ﺷﺮوع ﺑﻪ آﻣﻮزش دادن دﯾﮕﺮان ﮐﺮدم ﺗﺎ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮزم ﮐﻪ از اﯾﻦ اﺻﻮل ﺑﻪ ﺳﻮد ﺧﻮد اﺳﺘﻔﺎده‬ ‫ﮐﻨﻨﺪ. از آن زﻣﺎن ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﯿﺶ از دو ﻫﺰار ﺳﺨﻨﺮاﻧﯽ و ﻫﻤﺎﯾﺶ ﺑﺮﮔﺰار ﮐﺮده ام. ﻫﻤﺎﯾﺸﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﭼﻬﺎر روز ﻃﻮل ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ. در ۴۲‬ ﮐﺸﻮر ﮐﺎر ﮐﺮدم و ﺑﻪ دو ﻣﯿﻠﯿﻮن ﻧﻔﺮ آﻣﻮزش دادم. اﻏﻠﺐ آﻧﻬﺎ ﻫﻢ در آﻏﺎز ﺑﺪﺑﯿﻦ ﺑﻮدﻧﺪ. اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ را ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻗﺮار اﺳﺖ آﻧﻬﺎ را‬ ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﺪ آﻣﻮﺧﺘﻨﺪ، ﺣﺎﻟﺘﺸﺎن ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮد. ﻣﻦ زﻧﺪﮔﯽ آﻧﻬﺎ را ﻣﺘﺤﻮل ﮐﺮدم، ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﮐﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ اﯾﻦ ﮐﺘﺎب زﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ را ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺧﻮاﻫﺪ داد.‬
      ‫اﺻﻞ ﺑﺰرگ‬
      ‫ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ اﺻﻞ ذﻫﻨﯽ و ﻣﻌﻨﻮی ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮن ﮐﺸﻒ ﺷﺪه اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ در اﻏﻠﺐ اوﻗﺎت ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻪ آن دﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ.‬
      ‫دﻧﯿﺎی ﺑﯿﺮون ﻣﻨﻌﮑﺲ ﮐﻨﻨﺪه دﻧﯿﺎی درون ﺷﻤﺎﺳﺖ. آﻧﭽﻪ در ﺑﯿﺮون ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﮔﺬرد، ﺑﺎزﺗﺎب ﺣﻮادث و ﺷﺮاﯾﻄﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در درون ﺷﻤﺎ وﺟﻮد‬ دارد. و ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎه ﮐﺮدن ﺑﻪ دﻧﯿﺎی ﺑﯿﺮون اﺷﺨﺎص ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﮐﻪ در درون آﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺬرد.‬
      ‫اﻓﮑﺎر ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ‬
      ‫ذﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ اﺳﺖ. اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎم اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ را ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺘﺎن رخ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ، ﮐﻨﺘﺮل ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺳﺮﻋﺖ ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠﺐ‬ ﺷﻤﺎ را اﻓﺰاﯾﺶ ﯾﺎ ﮐﺎﻫﺶ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ دﺳﺘﮕﺎه ﮔﻮارش ﺷﻤﺎ را ﺑﻬﺘﺮ ﯾﺎ ﺑﺪﺗﺮ ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺗﺮﮐﯿﺒﺎت ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﺧﻮن ﺷﻤﺎ را ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ،‬ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮاب آراﻣﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ و ﯾﺎ ﺷﺐ را ﺑﯿﺪاری ﺑﮑﺸﯿﺪ.‬
      ‫اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﺷﻤﺎ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺷﺎد ﯾﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﺴﺎزﻧﺪ و ﮔﺎه اﯾﻦ در ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ اﺗﻔﺎق ﻣﯽ اﻓﺘﺪ. ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ را ﻫﺸﯿﺎر و ﮔﻮش ﺑﻪ‬ زﻧﮓ ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺣﻮاﺳﺘﺎن را ﭘﺮت ﮐﻨﻨﺪ و از ﺷﻤﺎ ﯾﮏ اﻓﺴﺮده ﺑﺴﺎزﻧﺪ. ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ را ﺑﻪ ﺷﻬﺮت و ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﯾﺎ ﺑﻪ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.‬
      ‫اﻓﮑﺎر ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﺷﻤﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﯽ ﻗﺪرت ﺑﺴﺎزﻧﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ را در ردﯾﻒ ﭘﯿﺮوزﻣﻨﺪان، ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎن ﯾﺎ ﺑﺰدﻟﻬﺎ ﻗﺮار ﺑﺪﻫﻨﺪ.‬
      ‫در زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎدی، اﻓﮑﺎر ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﻣﻮﻓﻖ ﯾﺎ ﯾﮏ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮرده ﺑﺴﺎزﻧﺪ. اﻓﮑﺎر و اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎم زﻧﺪﮔﯽ ﺗﺎن را ﺷﮑﻞ ﻣﯽ‬ دﻫﻨﺪ. و در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن ﺧﺒﺮ ﺧﻮش اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ اﻓﮑﺎرﺗﺎن را ﮐﻨﺘﺮل ﮐﻨﯿﺪ.‬
      ‫اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ، اﺣﺴﺎﺳﺎت و اﻣﯿﺎل‬
      ‫ﺷﻤﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای ﭘﯿﭽﯿﺪه از اﻧﺪﯾﺸﻪ، اﺣﺴﺎس، ﻧﮕﺮش، اﻣﯿﺎل، ﺗﺼﺎوﯾﺮ ذﻫﻨﯽ، ﻫﺮاﺳﻬﺎ، اﻣﯿﺪﻫﺎ، ﺗﺮدﯾﺪﻫﺎ، ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎ و آرزوﻫﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ‬ ‫ﮐﺪام از اﯾﻨﻬﺎ ﻣﺮﺗﺐ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻫﺮ ﯾﮏ از اﯾﻦ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎی ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﺮ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ اﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬارﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً اﯾﻦ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬاری ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶ‬ ﺑﯿﻨﯽ اﺳﺖ. ﺗﻤﺎم زﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ارﺗﺒﺎط ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.‬
      ‫اﻧﺪﯾﺸﻪ، ﺗﺼﺎوﯾﺮ ذﻫﻨﯽ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ آﻧﻬﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻋﻮاﻃﻔﯽ را ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﮔﺮدد.اﯾﻦ ﺗﺼﺎوﯾﺮ و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ و اﻗﺪاﻣﺎت‬ ﻣﺨﺘﻠﻒ را در ﺷﻤﺎ ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﮔﺮدﻧﺪ. اﻗﺪاﻣﺎت ﺷﻤﺎ ﻋﻮاﻗﺐ وﻧﺘﺎﯾﺠﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه دارﻧﺪﮐﻪ اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ را ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺘﺎن رخ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ، ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽ ﺳﺎزﻧﺪ.‬
      ‫اﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ و اﻋﺘﻤﺎد و اﻃﻤﯿﻨﺎن ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻪ اﺣﺴﺎﺳﯽ از ﺻﻼﺣﯿﺖ و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﻣﯽ رﺳﯿﺪ، و ﻋﻤﻠﮑﺮد و ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﺎرﺗﺎن ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد. اﮔﺮ‬ ‫ﺑﻪ اﺷﺘﺒﺎه ﮐﺮدن و ﺧﺠﺎﻟﺖ ﮐﺸﯿﺪن ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ، ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﺎرﺗﺎن ﺿﻌﯿﻒ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.‬ ﺗﺼﺎوﯾﺮ ذﻫﻨﯽ ﻧﺎﺷﯽ از ﺗﺼﻮرات ﺷﻤﺎ وﯾﺎ ﺗﺼﺎوﯾﺮ ﻧﺎﺷﯽ از ﻧﻔﻮذﻫﺎی ﺑﯿﺮوﻧﯽ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ، اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻧﮕﺮﺷﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻓﮑﺮ‬ ﮐﺮدن ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﺨﺺ ﯾﺎ ﯾﮏ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺳﺒﺐ ﺷﻮدﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺷﺎد وﯾﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ،ﺑﻪ وﺟﺪ آﻣﺪه ﯾﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ، دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﯽ ﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻮﯾﺪ.‬

      ‫ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ، اﻋﻤﺎل و اﺣﺴﺎﺳﺎت‬
      ‫ﻧﮕﺮﺷﻬﺎی ﺷﻤﺎ، ﻣﺜﺒﺖ ﯾﺎ ﻣﻨﻔﯽ، ﺳﺎزﻧﺪه ﯾﺎ ﻣﺨﺮب، ﺗﺼﺎوﯾﺮ ذﻫﻨﯽ، اﺣﺴﺎﺳﺎت و اﻗﺪاﻣﺎﺗﯽ را ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ روی زﻧﺪﮔﯽ و رواﺑﻄﺘﺎن ﺗﺄﺛﯿﺮ‬ ﻣﯽ ﮔﺬارﻧﺪ. ﻧﮕﺮﺷﻬﺎی ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻬﻢ ﺧﻮد ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﺗﺠﺮﺑﯿﺎت ﻗﺒﻠﯽ و ﺑﺎورﻫﺎی ﺷﻤﺎ درﺑﺎره ﺷﮑﻞ و ﺷﻤﺎﯾﻞ اﻣﻮر ﻫﺴﺘﻨﺪ.‬
      اﻋﻤﺎل ﺷﻤﺎ،اﺣﺴﺎﺳﺎت وﻧﮕﺮﺷﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ راﺳﺒﺐ ﻣﯿﮕﺮدد.ﺑﺎ رﻋﺎﯾﺖ ﻗﺎﻧﻮن ﺑﺮﮔﺸﺖ ﭘﺬﯾﺮی،اﺣﺴﺎس ﺷﻤﺎ ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺑﺎ اﻗﺪام ﺷﻤﺎﻣﯿﺸﻮد.ﺑﺎ‬ ‫رﻓﺘﺎرﯾﮑﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺣﺎﮐﯽ ازرﺿﺎﯾﺖ،ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ،ﻣﺜ ﺖ ﺑﻮدن واﻋﺘﻤﺎد و اﻃﻤﯿﻨﺎن اﺳﺖ،ﺑﺰودی دردرون ﺧﻮد ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ دﺳﺖ ﭘﯿﺪاﻣﯿﮑﻨﯿﺪ.‬
      ‫ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎی ﺑﯿﺮوﻧﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﺧﻨﺜﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻌﻨﯽ ای ﮐﻪ ﺑﺮای آن در ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﺪ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ، ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎ، اﺣﺴﺎﺳﺎت و واﮐﻨﺸﻬﺎی ﺷﻤﺎ‬ ‫را ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽ ﺳﺎزد.اﮔﺮ ﻃﺮز ﻓﮑﺮﺗﺎن را درﺑﺎره ﻫﺮ ﺑﺨﺸﯽ از زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻫﯿﺪ، اﺣﺴﺎس و رﻓﺘﺎرﺗﺎن را در آن زﻣﯿﻨﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ‬ دﻫﯿﺪ. و از آﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ درﺑﺎره ﻓﮑﺮ ﮐﺮدﻧﺘﺎن ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، از اﯾﻦ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﺑﺮﺧﻮردارﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮل ﮐﺎﻣﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد را‬ ﺑﻪ دﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.‬
      ‫ﺑﺎورﻫﺎی ﺧﻮد را ﻣﻮرد ﺳﺆال ﻗﺮار ﺑﺪﻫﯿﺪ‬
      ‫ﻗﺎﻧﻮن ﺑﺎور ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:ﻫﺮ ﭼﻪ را ﺑﺎ اﯾﻤﺎن راﺳﺦ ﺑﺎور داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ واﻗﻌﯿﺖ ﻣﯽ ﮔﺮدد. رﻓﺘﺎر ﺷﻤﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ و ﺳﺎزﮔﺎر ﺑﺎ ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮﯾﻦ ‫ﺑﺎورﻫﺎی ﺷﻤﺎﺳﺖ، ﺧﻮاه اﯾﻦ ﺑﺎورﻫﺎ ﺣﻘﯿﻘﯽ و ﯾﺎ ﮐﺎذب ﺑﺎﺷﻨﺪ، از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ، ﻫﻤﻪ ﺑﺎورﻫﺎ آﻣﻮﺧﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. زﻣﺎﻧﯽ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺑﺎورﻫﺎ‬ ‫را ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﯾﺪ.‬
      ‫ﺑﺎورﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﺗﺎ ﺣﺪود زﯾﺎد ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺷﻤﺎ را ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽ ﺳﺎزﻧﺪ. ﺷﻤﺎ آﻧﭽﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﺑﺎور ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻠﮑﻪ آﻧﭽﻪ را از ﻗﺒﻞ ﺑﺎور ﮐﺮده اﯾﺪ ﻣﯽ‬ ﺑﯿﻨﯿﺪ. ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ ﺑﺎورﻫﺎﯾﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ را ﺧﺸﻨﻮد و ﺧﻮش ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ. اﻣﺎ اﯾﻦ اﻣﮑﺎن ﻫﻢ وﺟﻮد دارد ﮐﻪ درﺑﺎره ﺧﻮد و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﻫﺎﯾﺘﺎن‬ ‫ﺑﺎورﻫﺎی ﻣﻨﻔﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. اﯾﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﻊ از آن ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ آﻧﭽﻪ در زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ دﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﯿﺪ.‬
      ‫ﻣﻀﺮﺗﺮﯾﻦ ﺑﺎورﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺑﺎورﻫﺎی ﺧﻮد ﻣﺤﺪود ﮐﻨﻨﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﯾﻨﻬﺎ ﺑﺎورﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ درﺑﺎره ﺧﻮد و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﯾﻬﺎی ﺧﻮد‬ دارﯾﺪ و ﻣﺎﻧﻊ از ﺣﺮﮐﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. اﻏﻠﺐ اﯾﻦ ﺑﺎورﻫﺎ درﺳﺖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. اﻏﻠﺐ آﻧﻬﺎﺑﺎورﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺪون ﺳﺆال آﻧﻬﺎ را‬ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ اﯾﺪ. اﻏﻠﺐ اﯾﻦ ﺑﺎورﻫﺎ را در دوران ﮐﻮدﮐﯽ آﻣﻮﺧﺘﻪ اﯾﺪ. ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﺻﺪ در ﺻﺪ واﻗﻌﯿﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﮔﺮ اﺣﺴﺎس ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ در زﻣﯿﻨﻪ‬ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻼﻣﺘﯽ و ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ و ﯾﺎ ﮐﺴﺐ درآﻣﺪ ﺑﺎ ﻣﺤﺪودﯾﺖ رو ﺑﻪ رو ﻫﺴﺘﯿﺪ، اﯾﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﯽ ﭘﯿﻮﻧﺪد و ﺷﻤﺎ ﺑﻪ راﺳﺘﯽ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ‬ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻞ رو ﺑﻪ رو ﻣﯽ ﮔﺮدﯾﺪ.ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﮐﻪ رﯾﭽﺎرد ﺑﺎخ در ﮐﺘﺎب ﺗﻮﻫﻤﺎت ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ:»روی ﻣﺤﺪودﯾﺘﻬﺎﯾﺘﺎن ﭘﺎﻓﺸﺎری ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ راﺳﺘﯽ‬ ﺑﺎ ﻣﺤﺪودﯾﺖ رو ﺑﻪ رو ﮔﺮدﯾﺪ.«‬
      ‫ﺷﻤﺎ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ زﻧﺪه ﻫﺴﺘﯿﺪ‬
      ‫ﻗﺎﻧﻮن ﺟﺬاﺑﯿﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺷﻤﺎ »ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ زﻧﺪه«ﻫﺴﺘﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﺑﺪون اﺳﺘﺜﻨﺎ اﺷﺨﺎص، ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎ، ﻓﺮﺻﺘﻬﺎ و ﺷﺮاﯾﻄﯽ را ﮐﻪ ﺑﺎ اﻓﮑﺎر ﻏﺎﻟﺒﺘﺎن‬ ‫ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد ﺟﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ.‬
      ‫وﻗﺘﯽ ﻣﺜﺒﺖ، ﺧﻮش ﺑﯿﻦ، ﻣﻬﺮاﻧﮕﯿﺰ و ﻣﻮﻓﻖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﯾﮏ ﺣﻮزه ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﮐﻪ آﻫﻦ را ﺑﻪ ﺳﻤﺖ‬ ‫ﺧﻮد ﻣﯽ ﮐﺸﺪ، آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ درﺑﺎره اش ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ، ﻧﺼﯿﺐ ﺧﻮد ﻣﯽ ﺳﺎزﯾﺪ.ﻣﺠﺒﻮر ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ آﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺳﻮد ﺷﻤﺎﺳﺖ از ﮐﺠﺎ‬ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد. اﮔﺮ دﻗﯿﻘﺎً ﺑﻪ آﻧﭽﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﯿﺪ و ﺑﻪ آﻧﭽﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ ﻧﯿﻨﺪﯾﺸﯿﺪ، آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻬﺎﯾﺘﺎن ﺑﻪ آن اﺣﺘﯿﺎج‬ ‫دارﯾﺪ، ﺑﻪ ﺧﻮد ﺟﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ. ﻓﮑﺮﺗﺎن را ﻋﻮض ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ زﻧﺪﮔﯽ ﺗﺎن ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ.‬‫ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻌﯿﺎر ﺣﻘﯿﻘﯽ‬
      ‫ﺑﺮﺗﺮاﻧﺪ راﺳﻞ، ﻓﯿﻠﺴﻮف اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، زﻣﺎﻧﯽ ﮔﻔﺖ:»ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ اﺛﺒﺎت اﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎری را ﺑﺘﻮان اﻧﺠﺎم داد اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ دﯾﮕﺮان ﻗﺒﻼً آن را اﻧﺠﺎم داده اﻧﺪ.«‬ ‫ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺆاﻟﯽ را ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ درﺑﺎره ﻫﺮ اﯾﺪه ای ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ، اﯾﻦ اﺳﺖ: »آﯾﺎ ﻣﺆﺛﺮ واﻗﻊ ﻣﯽ ﺷﻮد؟« آﯾﺎ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﻮرد ﻋﻼﻗﻪ ﺷﻤﺎ را ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟‬
      ‫ﻣﯿﻠﺘﻮن ﻓﺮﯾﺪﻣﻦ، اﻗﺘﺼﺎد دان ﺑﺮﻧﺪه ﺟﺎﯾﺰه ﻧﻮﺑﻞ، ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:»ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻌﯿﺎر ﯾﮏ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﯾﺎ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮاﺳﺎس آن درﺑﺎره آﯾﻨﺪه ﭘﯿﺶ‬ ﺑﯿﻨﯽ دﻗﯿﻖ ﺑﮑﻨﯿﺪ.«‬‫ﺧﺒﺮ ﺧﻮش اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎ و اﺻﻮﻟﯽ را ﮐﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﺪ، در زﻧﺪﮔﯽ و ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎی ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ اﺛﺒﺎت رﺳﯿﺪه اﻧﺪ. اﯾﻨﻬﺎ ﺑﻪ‬ ‫ﺧﻮدی ﺧﻮد ﺧﻨﺜﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﻃﺒﯿﻌﺖ ﻟﻄﻒ ﺑﺨﺼﻮﺻﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ. ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﮑﻞ رﻓﺘﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻫﺮ ﺑﺬری را ﮐﻪ در زﻣﯿﻦ‬ ‫ﺑﮑﺎرﯾﺪ، ﻃﺒﯿﻌﺖ آن را ﻣﯽ روﯾﺎﻧﺪ. ﻫﺮ ﺑﺬر اﻧﺪﯾﺸﻪ ای را ﮐﻪ در ذﻫﻦ ﺧﻮد ﺑﮑﺎرﯾﺪ، ﻃﺒﯿﻌﺖ آن را ﻫﻢ ﻣﯽ روﯾﺎﻧﺪ. ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ دارد‬
      ‫اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﺧﻮد را اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ‬
      ‫اﻧﺴﺎﻧﻬﺎی ﻣﻮﻓﻖ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﻏﯿﺮ ﻣﻮﻓﻘﻬﺎ ﺑﺎ ﮐﺎرآﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻣﯽ اﻧﺪﯾﺸﻨﺪ.آﻧﻬﺎ ﺑﺎ زﻧﺪﮔﯽ، رواﺑﻂ، ﻫﺪﻓﻬﺎ و ﻣﺴﺎﺋﻠﺸﺎن ﺑﻪ‬ ‫ﺷﮑﻠﯽ ﻣﺘﻔﺎوت از دﯾﮕﺮان ﮐﻨﺎر ﻣﯽ آﯾﻨﺪ. ﺑﺬرﻫﺎی ﺑﻬﺘﺮی ﻣﯽ ﮐﺎرﻧﺪ و در ﻧﺘﯿﺠﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. اﮔﺮ ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎﯾﺮ‬ ﻣﻮﻓﻘﻬﺎ، ﺷﺎداﺑﻬﺎ و ﺳﺎﻟﻤﻬﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻪ زودی از زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺎﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ آﻧﻬﺎ ﺑﺮﺧﻮردار ﻣﯽ ﺷﻮﯾﺪ. وﻗﺘﯽ ﻓﮑﺮﺗﺎن را ﻋﻮض ﮐﻨﯿﺪ، زﻧﺪﮔﯽ ﺗﺎن‬ ‫ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.‬
      ‫ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺮ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﺪارد. ﻫﻤﯿﺸﻪ واﻗﻊ ﮔﺮاﺳﺖ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺪی اﺳﺖ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ اوﺳﺖ و ﺣﺮف درﺳﺖ ﻣﯽ زﻧﺪ. ﺧﻄﺎﻫﺎ و ﻟﻐﺰﺷﻬﺎ‬ ﻫﻤﯿﺸﻪ از آن اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ. اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻗﺪرﺷﻨﺎس او ﺑﺎﺷﻨﺪ در ﭘﺲ زﻣﯿﻨﻪ ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ. ﻃﺒﯿﻌﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ اﺳﺮارش را ﺑﺮای ﻧﺎﺑﻬﺎ،‬‫ﺧﺎﻟﺼﻬﺎ و راﺳﺘﯿﻨﻬﺎ ﻓﺎش ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.‬
      -ﯾﻮﻫﺎن وﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﻓﻮن ﮔﻮﺗﻪ‬
      ‫اﮔﺮ آﻣﺎده اﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﻋﻈﻤﺖ و ﺑﺰرﮔﯽ ﮔﺎم ﺑﺮدارﯾﺪ و ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺷﮑﻮﻫﻤﻨﺪ ﺑﺮﺳﯿﺪ، ﺑﺪاﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺸﻪ راﻫﻨﻤﺎی ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ را در دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﯾﺪ.‬‫ﺷﻤﺎ دی ان اِی آﯾﻨﺪه ﺗﺎن را در اﺧﺘﯿﺎر دارﯾﺪ. ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﯾﮏ آﯾﻨﺪه ﺷﮑﻮﻫﻤﻨﺪ اﺣﺘﯿﺎج دارﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺘﺎب اﺳﺖ. ﺗﺼﻤﯿﻢ‬ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ از ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎب در آﯾﻨﺪه ﺧﻮد اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ای ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ و ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺷﻮر و اﺷﺘﯿﺎق ﮐﺘﺎب را ﺑﺨﻮاﻧﯿﺪ و آﯾﻨﺪه‬ ﺧﻮد را ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺨﺸﯿﺪ.‬‫ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ را اﻗﺮار ﺑﮑﻨﻢ. ﻣﻦ ﯾﮑﯽ از ﻃﺮﻓﺪاران ﺑﺰرگ ﺑﺮاﯾﺎن ﻫﺴﺘﻢ. آﺛﺎرش را ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﺮده ام و ﻣﯽ داﻧﻢ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﻬﺎی ﺑﺰرﮔﯽ دﺳﺖ‬ ‫ﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﻦ در ﺿﻤﻦ ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﮑﺎران و دوﺳﺘﺎن ﻧﺰدﯾﮏ او ﻫﺴﺘﻢ. در ﺑﺴﯿﺎری از زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮐﺎر ﮐﺮده اﯾﻢ و در ﻣﻮاﻗﻊ و ﻣﻮارد‬ ‫ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎ داﺷﺘﻪ اﯾﻢ.‬‫ﺑﺮاﯾﺎن ﯾﮑﯽ از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺘﻔﮑﺮان و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن در زﻣﯿﻨﻪ رﺷﺪ و اﻋﺘﻼی ﺷﺨﺼﯽ و دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ در ﺟﻬﺎن اﺳﺖ. اﯾﻦ را ﺧﻮب ﻣﯽ داﻧﻢ ﻣﻦ‬ ‫ﺑﯿﺶ از ۸۲ ﻣﯿﻠﯿﻮن ﺟﻠﺪ ﮐﺘﺎب ﻓﺮوﺧﺘﻪ ام و ﻫﺪﻓﻢ اﯾﻦ ﺑﻮده ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻢ از زﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎن ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺑﻬﺮه ﺑﺮداری را ﺑﮑﻨﻨﺪ. ﮐﺘﺎب‬ ﻓﮑﺮﺗﺎن را ﻋﻮض ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ زﻧﺪﮔﯽ ﺗﺎن ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ دروﻧﯽ ﺣﯿﺮت اﻧﮕﯿﺰ ﺧﻮد را ﮐﺸﻒ ﮐﻨﯿﺪ و ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ‬ ﺷﮕﻔﺖ اﻧﮕﯿﺰ درون ﺧﻮد دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻫﺪﻓﯽ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺧﻮد در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﯾﺪ، ﺑﺮﺳﯿﺪ.‬
      ‫ﻣﻄﻤﺌﻨﺎً وﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ و ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎی ﻣﻄﺮح ﺷﺪه در ﮐﺘﺎب ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺟﺪﯾﺪ و ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ رﺳﯿﺪ، در ﺑﻬﺖ و ﺣﯿﺮت ﻓﺮو ﻣﯽ روﯾﺪ.‬ ‫اﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﺎن ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻘﻬﺎی دﻧﯿﺎ و ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮﻫﺎی ﺧﻮدﺳﺎﺧﺘﻪ و رﻫﺒﺮان ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎی اﻗﺘﺼﺎدی از آن ﺑﻬﺮه ﺑﺮده اﻧﺪ.‬
      ‫در اﯾﻦ ﮐﺘﺎب ﺑﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻗﺪم ﺑﻪ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ رو ﺑﻪ رو ﻣﯽ ﮔﺮدﯾﺪ.اﯾﻦ راﻫﮑﺎر رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺑﻪ ﻗﺪری ﻣﻨﻄﻘﯽ و ﺟﻠﺐ‬ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻨﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺤﻮﻟﯽ در ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺷﺨﺼﯽ اﺷﺨﺎص اﯾﺠﺎد ﮐﻨﺪ.‬
      ‫ﺗﺎ روزی ﮐﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﭼﺮا ﺑﺰرگ ﻧﯿﻨﺪﯾﺸﯿﺪ و ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻋﻈﯿﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪ؟ ﺑﺮاﯾﺎن در دﻧﯿﺎی ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ و ﺳﺨﻨﻮری ﻣﯽ درﺧﺸﺪ. او اﻧﺪﯾﺸﻪ‬ ‫ﻫﺎی ﺑﺰرگ در ﺳﺮ داﺷﺘﻪ و ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺣﯿﺮت اﻧﮕﯿﺰ رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. ﻫﻢ ﺧﻮد او و ﻫﻢ ﻫﺰاران ﻧﻔﺮ از ﻣﺮدم دﯾﮕﺮ از اﯾﻦ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﺪه اﻧﺪ.‬
      ‫اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎی ﺑﺮاﯾﺎن در اﯾﻦ ﮐﺘﺎب ﺑﻪ ﺷﻤﺎ اﻟﻬﺎم ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ او و ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﻬﺘﺮ از آن ﺑﺮﺳﯿﺪ.‬
      ‫ﺑﺮای ﯾﮏ ﻣﺎﺟﺮای ﺑﺰرگ و ﯾﮏ اﮐﺘﺸﺎف ﮐﻢ ﻧﻈﯿﺮ آﻣﺎده ﺷﻮﯾﺪ. ﻗﺮار اﺳﺖ ﺑﻪ آﺧﺮﯾﻦ ﻣﺮز ﺑﺰرگ ﯾﻌﻨﯽ دﻧﯿﺎی ذﻫﻨﺘﺎن ﺑﺮﺳﯿﺪ. ﻗﺮار اﺳﺖ ﺗﺠﺮﺑﻪ ای‬ ‫اﻋﺠﺎب ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ.‬
      ‫ﻣﺎرک وﯾﮑﺘﻮرﻫﻨﺴﻦ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻏﺬای روح‬
      اصلا می‌دانی چیست ؟!

      من خدا را در بین فرمول های فیزیک یافتم !
      من خدا را در بین مسائل شیمی یافتم ! در بین مفاهیم ژنتیک !
      خبری از خدا نبود در کتاب دینی هایم !
      خدا را بیاب . . .
      نه در بین نماز های شبت ...
      بلکه در بین شب بیداری هایت برای علم اموزی ...

    3. Top | #3
      nzn
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      خیلی زیاده عاقاا

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن