خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 9 از 11 نخستنخست ... 8910 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 121 به 135 از 151
    1. Top | #121
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      پدرم الکلی بود و در سن چهل سالگی مرد. چند هفته قبل از مرگش، یک شب مرا به نزد خود خواند و تاریخچه‌ی زندگی خود را برای من حکایت کرد، یعنی تاریخچه‌ی شکستش را. ابتدا از مرگ پدرش، یعنی پدربزرگم با من شروع به صحبت کرد. پدرش به او چنین گفته بود: “من فقیر و ناکام می‌میرم، ولی همه‌ی امیدم به تو است، شاید تو بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، از او بگیری!” پدر من نیز وقتی حس کرد که اجلش فرا رسیده است به من گفت که حرفی به جز تکرار آنچه پدرش به او گفته بوده است، ندارد: “من نیز ای فرزند عزیزم، اینک فقیر و ناکام می‌میرم. امیدم به تو است و آرزومندم بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، تو از او بگیری! “بنابراین آرزوها هم مثل بدهی‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند. من اکنون سی و پنج سال دارم، و می‌بینم در همان نقطه‌ای هستم که پدر و پدربزرگم بودند. من نیز آدمی هستم شکست خورده و زنم پا به زا است. فقط همین حماقتم باقی هست که معتقد شوم، فرزندم خواهد توانست آنچه را که زندگی به من نداده است از او بگیرد. من می‌دانم که او نیز نخواهد توانست از این سرنوشت محتوم بگریزد، او نیز از گرسنگی خواهد مرد، یا از آن بدتر نوکر دولت خواهد شد!


      – نان و شراب اثر اینیاتسیو سیلونه
      ویرایش توسط aysan 18 : 02 شهریور 1399 در ساعت 13:21

    2. Top | #122
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      آدمیزاد فراموشکاره... وقتی درد داره، قیل و داد می کنه، داد می کشه و بعد یادش می ره
      درد که همیشه درد نمی مونه. یا درمون می شه یا آدم بهش انس می گیره...!



      خواب زمستانی- گلی ترقی
      و خدایی که در این نزدیکی
      میزند لبخندی
      به تمام گره هایی که تصور دارم
      همگی کور شدند...!


    3. Top | #123
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      خدا در هر لحظه تغییر چهره می‌دهد، و خوشا به سعادت کسی که بتواند او را در زیر هر نقابی بشناسد!
      خدا گاهی به صورت لیوانی آب خنک است،
      گاهی به صورت پسرکی که به روی زانوان شما می‌جهد،
      یا زنی افسونگر
      و یا فقط به صورت یک گردش کوتاه سحری ...

      ♥ زوربای یونانی ♥
      و خدایی که در این نزدیکی
      میزند لبخندی
      به تمام گره هایی که تصور دارم
      همگی کور شدند...!


    4. Top | #124
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      رمان عامه پسند اثر بوکفسکی
      من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست‌هام چه‌کار کرده‌اند؟ یک‌جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همین‌طور ذهنم را.

      صبر کردیم و صبر کردیم. همه‌مان. آیا دکتر نمی‌دانست یکی از چیزهایی که آدم را دیوانه می‌کند همین انتظارکشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند، انتظار می‌کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می‌کشیدند تا کاغذتوالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می‌ماندند و اگر پولی در کار نبود، سراغ صف‌های درازتر می‌رفتند. صبر می‌کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می‌کردی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق‌گرفتن می‌شدی. منتظر باران می‌شدی و بعد هم صبر می‌کردی تا بند بیاید. منتظر غذاخوردن می‌شدی و وقتی سیر می‌شدی باز هم صبر می‌کردی تا نوبت دوباره به خوردن برسد. توی مطبِ روان‌پزشک با بقیه‌ی روانی‌ها انتظار می‌کشیدی و‌ نمی‌دانستی آیا تو هم جزء آنها هستی یا نه.

      مشکلات و رنج تنها چیزهایی هستند که یک مرد را زنده نگه می‌دارد. یا شاید هم اجتناب کردن از مشکلات و رنج. خودش کاری تمام‌وقت است. بعضی وقت‌ها آدم موقع خواب هم آسایش ندارد. آخرین خوابی که دیدم این بود که زیر یک فیل گیر کرده بودم.

      روی‌هم‌رفته در زندگی‌ام نمایش بدی نداشتم. شب‌ها در خیابان‌ها نخوابیده بودم. البته کلی آدم خوب بودند که در خیابان می‌خوابیدند. آن‌ها احمق نبودند، فقط به‌درد نیازهای تشکیلات زمانه نمی‌خوردند. نیازهایی که مدام تغییر می‌کردند. این توطئه‌ی شومی بود. اگر قادر بودی شب‌ها در رخت‌خواب خودت بخوابی خودش پیروزی پرارزشی بود بر قدرت‌ها. من خوش‌شانس بودم، ولی بعضی از حرکت‌هایی که کردم، خیلی هم بدون فکر نبودند. روی‌هم‌رفته دنیای واقعا وحشتناکی بود و بعضی وقت‌ها دلم برای تمام آدم‌هایی که درش زندگی می‌کردند می‌سوخت. به جهنم. اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ‌کار نکرده‌ای و نشسته‌ای درباره‌ی زندگی فکر کرده‌ای. منظورم اینست که مثلا می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد. چون تو می‌دانی بی‌معناست و همین آگاهی تو از بی‌معنا بودن، تقریبا معنایی به آن می‌دهد.می دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش‌بینانه.

      تمام غم دنیا در دلم ریخته و روی صندلی نشسته‌ام و لیوان پنجم هم کنار دستم است. تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی حال آدم بد است این حرامی فقط حال آدم را بدتر می‌کند. یک مشت چهره‌ی خالی از روح که پشت‌سر‌هم می‌آیند و می‌روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق‌هایی که بعضاً مشهور هم هستند.
      ویرایش توسط poker_ch : 15 شهریور 1399 در ساعت 00:45

    5. Top | #125
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      هیچ موجود زنده‌ای، تا زمانی که با مرگ از نزدیک روبه‌رو نشده، تا زمانی که مرگ از کنار گوشش نگذشته، نمی‌تواند خوشبختی زنده بودن را درک کند...

      دانه‌ی زیر برف
      اینیاتسیو سیلونه
      و خدایی که در این نزدیکی
      میزند لبخندی
      به تمام گره هایی که تصور دارم
      همگی کور شدند...!


    6. Top | #126
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      من ادم های مبارزی را که هیاهو به پا میکنند دوست دارم
      من عاشق کسی هستم که به خاطر خواسته هایش شرمنده نیست،و اجازه نمیدهد دیگران ناامید و منصرفش کنند.
      منظورم این نیست که این افراد هرگز نترسیده اند،منظورم این نیست که هرگز در دام نظرات دیگران گرفتار نشده اند،نه ان ها هم انسان هستندو مثله همه ما گاه دچار نبود اعتماد به نفس شده اند،
      اما وقتی نوبت عمل فرارسیده است،شک به دلشان راه نداده و دو دل نشده اند
      فقط سرشان را پایین انداخته و بدون توجه به دیگران به کارشان ادامه دادند!

      شرمنده نباش دختر
      ریچل هالیس

    7. Top | #127
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ
      قناعت ثروتی است پایان ناپذیر
      حکمت ۵۴ نهج البلاغه

    8. Top | #128
      کاربر انجمن

      Sharmande
      نمایش مشخصات
      ترسیدن از مرگ، آقایان محترم، چیزی بیش از این نیست که کسی خود را آگاه بداند وقتی نیست،که فکر کند چیزی را می داند وقتی نمی داند .
      عذر خواهی افلاطون

    9. Top | #129
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      قانون زندگی این است هرگاه که احساس میکنیم همه چیز را از ما گرفته اند,باز درمی یابیم که هنوز چیزی برایمان باقی مانده.

      دخمه
      ساراماگو

    10. Top | #130
      کاربر انجمن

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      عشق مثل یه بیماری میمونه که توهرآدمی یه جور بروز میکنه
      یکی بد بین میشه
      یکی مهربون میشه
      یکی غمگین میشه
      یکی هم از ترس واگیر دار بودن رها میکنه و میره
      من تنها حسی که دارم حس دلتنگیه
      ولی یه سوالی مثل خوره افتاده تو سرم
      اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟؟؟؟
      قهوه سرد آقای نویسنده اثری از روزبه معین

    11. Top | #131
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      ++ فروید معتقد بود که در یک شخص سالم، من از نهاد و فرامن قوی‌تر است و از یک طرف نیازهای نهاد را بر اساس واقعیت برطرف می‌کند و از طرف دیگر از آشفتگی و دلخوری فرامن جلوگیری می‌کند.

      + اگر ابرمن قوی‌تر باشد شخص دارای معیارهای اخلاقی انعطاف‌ناپذیر خواهد بود.

      + اگر نهاد قوی‌تر باشد شخص لذت را بر هر چیز دیگری ترجیح می‌دهد (بدون توجه به معیارهای اخلاقی یا واقعیت) و شخص می‌تواند دست به کارهای خطرناکی بزند.



      کتاب: کلید روان‌شناسی مدرن
      نویسنده: پل کلاینمن
      مترجم: محمداسماعیل فلزی
      انتشارات مازیار
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    12. Top | #132
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      یه جمله خیلی جالبی توی کتاب "کتابخانه نیمه شب" بود که میگه: “خدا جوریه که ما نمیتونیم ببینیمش یا درکش کنیم، برای همین به شکل کسی در میاد که توی زندگیمون به عنوان آدم خوبی میشناختیمش” بنظرم خیلی قشنگه (:

    13. Top | #133
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ایوان: به نظرم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان او را آفریده باشد، او را به صورت و شباهت خودش آفریده است.

      آلیوشا گفت: یعنی، درست همان گونه که خدا را آفرید؟




      برادران کارامازوف

    14. Top | #134
      کاربر نیمه فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      عاقل واقعی زمانی مشخص میشود ک تمام ابلهان علیه وی متحد میشوند !
      کتاب اتحادیه ابلهان

    15. Top | #135
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      screenshot-2022-11-14-10-12-50-c8e5c7e4e520cad1c7d4ed20e3e3e4e6da2d20c8d1c7edc7e420cad1edd3ed.png

      کتاب بهانه تراشی ممنوع اثر برایان تریسی
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست

    صفحه 9 از 11 نخستنخست ... 8910 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن