خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      ماجرای اشک ریختن ستارخان، خاک میخوریم ! اما خاک نمی دهیم




      ستارخان در خاطراتش میگوید:
      من هیچوقت گریه نکردم ...
      چون اگرگریه میکردم آذربایجان شکست میخورد
      و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.

      اما در زمان مشروطه یکبار اشک ریختم.
      آن زمان که 9 ماه بود در محاصره بودیم بدون آب بدون غذا.
      ازقرارگاه آمدم بیرون.
      مادری را دیدم با کودکی در بغل.
      کودک ازفرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت
      و بدلیل ضعف شدید بوته را باخاک ریشه میخورد.

      با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش میدهد
      و می گوید لعنت به ستارخان.

      اما مادر، فرزند رادر آغوش گرفت و گفت:
      " اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم"

      آنجا بود که اشک ازچشمانم سرازیر شد ...

      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ایران پرستی؛ هم شور و حال خودشو داره...
      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #3
      کاربر نیمه فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      احسنت برادر

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar Dadbin نمایش پست ها



      ستارخان در خاطراتش میگوید:
      من هیچوقت گریه نکردم ...
      چون اگرگریه میکردم آذربایجان شکست میخورد
      و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.

      اما در زمان مشروطه یکبار اشک ریختم.
      آن زمان که 9 ماه بود در محاصره بودیم بدون آب بدون غذا.
      ازقرارگاه آمدم بیرون.
      مادری را دیدم با کودکی در بغل.
      کودک ازفرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت
      و بدلیل ضعف شدید بوته را باخاک ریشه میخورد.

      با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش میدهد
      و می گوید لعنت به ستارخان.

      اما مادر، فرزند رادر آغوش گرفت و گفت:
      " اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم"

      آنجا بود که اشک ازچشمانم سرازیر شد ...

      YaŞA

      حق حضانت برای تو ، درد زایمان برای من!
نام خانواده برای تو ، زحمت خانواده برای من !
چهار عقد ، برای تو ، حسرت عشق برای من !
هزار صیغه برای تو ، حکم سنگسار برای من !
هوس برای تو ! عفاف برای من !
هــــــــــــــزار ســـــــال گذشت این مرض درمان نشد !!
همه چیز برای تو ؛ و هیچ برای من ..
براستی زن بودن کار مشکلی است :
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی ، همانند یک مرد کار کنی ، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک سالمند فکر کنی؛...
.

      "سیمین دانشور"

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط zn.d نمایش پست ها
      YaŞA
      درود

      میشه لطفا دستور زبان یاشا + سین رو شرح بدید؟

      یاشا که خب میشه یه چیزی شبیه آفرین ؟

      اون "سین" اش یعنی چی؟
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #6
      کاربر نیمه فعال

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar Dadbin نمایش پست ها
      درود

      میشه لطفا دستور زبان یاشا + سین رو شرح بدید؟

      یاشا که خب میشه یه چیزی شبیه آفرین ؟

      اون "سین" اش یعنی چی؟
      در واقع اون "سین" فعل محسوب میشه::: مثلا یاشا سین آذربایجان :زنده باشه آذربایجان
      یاشا رو هم وقتی میاریم تنهایی به معنی "زنده باشی"هم هست،در واقع وقتی میگیم "آفرین" یعنی "آفرین بر تو باشد"،یاشا هم این جوریه،

      حق حضانت برای تو ، درد زایمان برای من!
نام خانواده برای تو ، زحمت خانواده برای من !
چهار عقد ، برای تو ، حسرت عشق برای من !
هزار صیغه برای تو ، حکم سنگسار برای من !
هوس برای تو ! عفاف برای من !
هــــــــــــــزار ســـــــال گذشت این مرض درمان نشد !!
همه چیز برای تو ؛ و هیچ برای من ..
براستی زن بودن کار مشکلی است :
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی ، همانند یک مرد کار کنی ، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک سالمند فکر کنی؛...
.

      "سیمین دانشور"

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن