خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 11 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 151
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      مکاتب اقتصاد کلاسیک در یک نگاه

      ۱- مقدمه؛
      عنوان «اقتصاد کلاسیک» برای اندیشه اقتصادی از سال ۱۷۵۰ تا ۱۸۷۰ به کار رفته است که در آن گروهی از اقتصاددانان عمدتاً انگلیسی، کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت را به عنوان مبنای تحلیل تولید، توزیع و مبادله کالاها و خدمات در اقتصاد استفاده نمودند. اقتصاد کلاسیک، تمام اصول نوشته های اقتصاددانان سیاسی این دوره زمانی را شامل می شود که طبق اصول فکری اسمیت در وهله اول و ریکاردو در وهله دوم نوشته اند.
      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      از نظر مارکس (۱۸۶۷ صص ۱۷۴-۵۷)، اقتصاد سیاسی کلاسیک در قرن هفدهم با پتی[۱] آغاز می‌شود و با ریکاردو پایان می‌یابد. از نظر کینز (۱۹۳۶، ص ۳۷) اقتصاد کلاسیک با ریکاردو آغاز می‌شود و با پیگو پایان می‌یابد. آدام اسمیت موضوعات اصلی اقتصاد کلاسیک را مطرح کرد که اقتصاددانان در یک قرن بعد از وی درباره آن به بحث می‌پرداختند. ریکاردو در کتاب «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات ستانی[۲]» ( ۱۸۱۷ )موضوعات دیگری را مطرح کرد که بخش دیگری از اقتصاد کلاسیک را شکل داد. سایر نویسندگان کلاسیک، جان استوارت میل و جان الیوت کرنز[۳] بودند. در این مقاله ابتدا اقتصاد سیاسی کلاسیک به عنوان جریان اصلی ادبیات اقتصادی طی این دوره بیش از یکصد ساله معرفی شده و سپس هر یک از مکاتب منچستر، لیبرال فرانسوی، اصالت فایده کلاسیک، پول (در گردش)، بانکداری و بانکداری آزاد مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد.
      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ۲- اقتصاد کلاسیک زمینه پیدایش: در قرن هفدهم، انگلستان در تجارت عقب تر از هلند و در تولید صنعتی عقب تر از فرانسه بود. اما در اواسط قرن هیجدهم، انگلستان در تجارت و صنعت برتر بود. انقلاب صنعتی، ابتدا در انگلستان توسعه یافت و اقتصاد سیاسی کلاسیک نیز در آنجا مطرح گردید. آدام اسمیت و معاصرانش که طی مراحل اولیه انقلاب صنعتی زندگی می کردند ، از رشد اساسی صنعت، تجارت و اختراعات و تقسیم کار آگاه بودند. این امر باعث تأکید بر جنبه صنعتی حیات اقتصادی در اندیشه کلاسیکها شد. در ۱۷۷۶ انگلستان می توانست بدون نگرانی از رقابت خارجی، از عهده تجارت آزاد برآید. با قویتر شدن کارآفرینان انگلیسی ، آنها دیگر متکی به یارانه های دولت، امتیازات انحصاری و حمایت تعرفه ای نبودند. بازار کار رقابتی در انگلستان ایجاد شد و لسه فر مرام صاحبان مشاغل شد.[۴] اندیشه اقتصادی که در چنین شرایطی در اواسط قرن هیجدهم در انگلستان ظهور کرد، اقتصاد سیاسی کلاسیک نامیده شده است. اندیشه کلاسیکها، عقلانی سازی[۵] فعالیتهای اقتصادی بود. رقابت پدیده ای روبه رشد بود و اتکای بدان به عنوان تنظیم کننده بزرگ اقتصاد، دیدگاهی معقول بود. دولتها معروف به اتلاف و فساد مالی بودند و تحت چنین شرایطی، مداخله کمتر دولت، بهتر بود. نمایندگان اصلی این مکتب فکری در اقتصاد عبارتند از: آدام اسمیت، دیدید ریکاردو، توماس رابرت مالتوس، ژان باتیست سی، ناسا سنیور و جان استوارت میل. هر چند تعدادی از مورخان اندیشه اقتصادی ، کارل مارکس را به دلیل استفاده از برخی نظرات ریکاردو، یک اقتصاددان کلاسیکی به حساب آورده اند ولی طبق تعریف و اصول اقتصاد سیاسی کلاسیک که در این مقاله ارایه شده است ، نمیتوان مارکس را یک اقتصاددان کلاسیک دانست. اقتصاد کلاسیک بر انباشت سرمایه، گسترش بازارها و تقسیم کار تأکید می نماید و شدیداً تمایل به ارائه توصیه های سیاست اقتصادی دارد و وقتی بازار با شکست مواجه می شد، مداخله در اقتصاد را توصیه می کردند.[۶]
      حکایت ما جاودانه شود



    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      اصول اقتصاد کلاسیک: اقتصاد کلاسیک غالباً لیبرالیسم اقتصادی نامیده شده است. پایه های آن: آزادی کسب و کار، مالکیت خصوصی و رقابت، همگی متکی به دکترین‌ لسه فر[۷] است. در مقابل محدودیتهای فئودالی و مرکانتی لیستی بر انتخاب شغل، انتقال زمین و تجارت، ایده های کلاسیک، لیبرال بودند. ویژگیهای اصلی اقتصاد کلاسیک به طور خلاصه عبارتند از:
      حکایت ما جاودانه شود



    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ۱-اولین اصل اقتصاد کلاسیک، لسه فر است. یعنی بهترین دولت آن است که کمترین دخالت در اقتصاد را داشته باشد. نیروهای بازار رقابتی آزاد، تولید، مبادله و توزیع را با ” دست نامریی” هدایت می کنند. اقتصاد، خود تعدیل شونده است و بدون مداخله دولت به اشتغال کامل گرایش دارد.
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ۲-کلاسیکها(به استثنای ریکاردو)، بر وجود هماهنگی منافع[۸]، تأکید می کردند. هر شخص، با پی گیری منافعش، در واقع منافع جامعه را تأمین می کند.
      حکایت ما جاودانه شود



    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ۳-کلاسیک ها بر اهمیت تمام فعالیتهای اقتصادی خصوصاً صنعت، تأکید می کردند. مرکانتی لیستها می گفتند که ثروت از تجارت به دست می آید، فیزیوکراتها، کشاورزی را منبع تمام ثروت ها می دانستند. اقتصاد کلاسیک، صنعت را به تجارت و کشاورزی، افزود و هر سه را مولد به حساب آورد.
      حکایت ما جاودانه شود



    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ۴-اقتصاددانان کلاسیک به اقتصاد به عنوان یک کل می نگریستند. یعنی رویکرد اقتصاد کلان داشتند[۹].
      حکایت ما جاودانه شود



    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      اهمیت نسبی ایده‌های اسمیت و ریکاردو در شکل دادن به جریان اقتصاد کلاسیک و جایگاه نظریه‌های ارزش مبتنی بر مطلوبیت [۱۰] که نویسندگانی مانند للوید، لانگفیلد، سینیور، دوپویت و گوسن آنرا مطرح کرده اند، نظریه های امساک بهره که توسط بیلی، سنیور،رائه و جان استوارت میل مطرح شده است؛ استفاده از نیروهای عرضه و تقاضا در تعیین قیمت‌های بین‌المللی توسط میل؛ نظریه اشباع عمومی بازار[۱۱] و قانون بازارهای سی[۱۲] و نظریه جمعیت مالتوس را تعیین کنیم.
      حکایت ما جاودانه شود



    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      از نظر اگلی کل اقتصاد کلاسیک می‌تواند برحسب یک چارچوب مفهومی واحد تعریف شود. کلید اقتصاد کلاسیک باید در به اصطلاح «دکترین وجوه دستمزدی[۱۳]» یافت شود. کتاب اگلی نمونه ای از گرایش به تعریف اقتصاد کلاسیک به عنوان یک پیکره منسجم از ایده‌هایی ارائه می‌کند که حول یک اصل کانونی متحدکننده، سازماندهی شده است. ادبیات ثانویه کلاسیک، تلاش‌ برای التزام به نظریه کلاسیک رشد اقتصادی است. سوول[۱۴] تعریف سنتی اقتصاد کلاسیک را می‌پذیرد مبنی بر این‌که اقتصاد کلاسیک در عمل مبتنی بر دیدگاههای آدام اسمیت است که ریشه در کتاب “ثروت ملل” اسمیت دارد. از این رو مارکس را مستثنی می‌کند. از نظر سوول، اقتصاد کلاسیک شامل مجموعه مشترکی از پیش‌فرض‌های فلسفی، روش‌های مشترک تحلیل و نتایج مشترک مربوط به موضوعات تحلیل اساسی اقتصادی است و شامل قضایای مهمی مانند: نظریه ارزش مبتنی بر کار[۱۵]، نظریه جمعیت مالتوس، قانون سی و نظریه مقداری پول است و بیشتر به سوی موضوع رشد اقتصادی (و در معنای نوین، نظریه مسیر رشد تعادلی یکنواخت اقتصاد[۱۶]) جهت‌گیری شده است. [۱۷]
      حکایت ما جاودانه شود



    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      دوره حیات: آغاز اقتصاد کلاسیک را می توان در ۱۷۷۶ دانست (وقتی آدام اسمیت کتابش را منتشر کرد). پایان اقتصاد کلاسیک در ۱۸۷۱ بود. (وقتی و. استانلی جونز و کارل منگر آثارشان را منتشر کردند که روایتی از اقتصاد نئوکلاسیک پدید آمد). مبانی نظریه‌پردازی اقتصاد کلاسیک در دوره ۱۷۷۰ تا ۱۸۷۰، متعلق به مجموعه‌ای از اندیشه های آدام اسمیت و دیوید ریکاردو است. پایان اقتصاد کلاسیک در دهه ۱۸۷۰ با «انقلاب مارجینال[۱۸]» بود.اگلی وسیع‌ترین دوره زمانی را برای « اقتصاد کلاسیک» در نظر گرفته است که با فیزیوکرات‌ها در دهه ۱۷۵۰ آغاز می‌شود و با نظریه والراسی تعادل عمومی در دهه ۱۸۷۰ پایان می‌یابد. البته اندیشمندان پیشگامی قبل از اسمیت بودند که بر تفکر اسمیت اثر گذاشتند. اما نقش اسمیت ، فوق العاده بود.
      حکایت ما جاودانه شود



    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      اقتصاد کلاسیک حدود ۱۰۰ سال بر اندیشه اقتصادی حاکم بود. پایه فکری برای عمده اقتصاد کلاسیک، در کتاب “ثروت ملل” آدام اسمیت یافت می‌شود. آدام اسمیت (۹۰-۱۷۲۳)، مشهورترین و تأثیرگذارترین شخصیت اقتصاد کلاسیک بود و دیوید ریکاردو (۱۸۲۳-۱۷۷۲) پس از وی تاثیرگذار بود. مهمترین اندیشمندان اقتصاد کلاسیک، مک کلاچ (۱۷۸۹-۱۸۶۴) ، جان استوارت میل (۱۸۰۶-۱۸۷۳) ، توماس رابرت مالتوس (۱۸۳۴-۱۷۶۶)، جیمزمیل (۱۷۷۳-۱۸۳۶)، ناساسنیور (۱۷۷۰-۱۸۶۴) و رابرت تورنز (۱۸۶۴- ۱۷۸۰) بودند.به استثنای جان باتیست سی (۱۷۷۶-۱۸۳۲) اقتصاددان فرانسوی ،اقتصاددانان کلاسیک در بریتانیا زندگی می کردند. اقتصاد از فلسفه سرچشمه گرفت و اسمیت و هیوم محصولات مکتب فلسفی اسکاتلندی بودند. افزون بر آن گرایش اصالت فایده‌ای در اقتصاد کلاسیک معمولاً با جرمی بنتام (۱۷۴۸- ۱۸۳۲) همراه است که منشاء آن در سنت فلسفی اسکاتلندی است و مکتب اصالت فایده کلاسیکی را به وجود آورد. اثر احتمالی برنارد ماندویل (۱۶۶۰-۱۷۳۳) در کتاب “داستان زنبوران”[۱۹] (۱۷۱۴) بر اسمیت را نمی توانیم نادیده بگیریم. تأکید اسمیت بر نفع شخصی به عنوان مولد نفع اجتماعی، مطلب ماندویل را منعکس می‌کند. مفاهیم اساسی وسیعی در “ثروت ملل” ،برنامه عمل برای کل عصر کلاسیک را تعیین کرد. فرد، نفع شخصی را دنبال می‌کند که با چارچوب قانون،دین، آداب و رسوم محدود شده است و حس اخلاقی ذاتی، سبب می‌شود رضایتمندی عمومی و خصوصی،تطابق پیدا کند. رقابت در واکنش به علایم قیمتی، منابع(مانند سرمایه) را تخصیص می‌دهد تا فرصتهای سودآور را دنبال کند و تولید محصول بیشتر از منابع سرمایه‌ای که در اختیار دارد منجر به تخصص یافتن و تقسیم کار و انگیزه اصلی پیشرفت فنی می‌شود. اقتصاد سیاسی کلاسیکی، جریان اصلی اندیشه (و علم) اقتصاد طی دوره ۱۷۷۶ تا ۱۸۷۰ بود.
      حکایت ما جاودانه شود



    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقش اسمیت و ریکاردو دراقتصاد کلاسیک: نقطه عطف مطالب ریکاردو از مطالب اسمیت این است که رانت خودش یک منبع درآمد است: رانت «درآمد کسب نشده[۲۰]» است. یک بازدهی درون حاشیه ای[۲۱] برای تفاوت‌های طبیعی محض در کیفیت زمین است که هیچ نوع ارتباطی با فعالیت مالکان ندارد. از نظر اسمیت، تمامی منافع اقتصادی هماهنگ است یا قابلیت هماهنگ شدن به‌وسیله قانونگذاران با تدبیر را دارند. اما در دنیای ریکاردو تضاد منافع طبقاتی، اجتناب ناپذیر است. این‌عنصر در نظام ریکاردویی به اقتصاد کلاسیک لحن خصمانه‌ داده است. از نظر ریکاردو «تعیین قوانینی که توزیع (رانت، سود و دستمزدها) را تنظیم می‌کند، مسأله اصلی در اقتصاد سیاسی است.» ریکاردو موضوع توزیع درآمد را وارد اقتصاد کرد.یعنی رانت زمین، سود سرمایه و دستمزد نیروی کار. در واقع کتاب ریکاردو درباره قیمت‌گذاری خدمات عوامل است. مقصود از «انقلاب ریکاردویی» ادبیاتی است که با انتقاد از برخی «نظرات اسمیت» آغاز می‌شود و با تجدید نظر در میراث اسمیت پایان می‌یابد.شالوده انقلاب ریکاردویی، انکار نظریه هزینه تولید اسمیت بود که طبق آن افزایش دستمزد‌های پولی، تمام قیمت‌ها را افزایش خواهد داد و در این‌صورت نرخ سود دست ‌نخورده باقی می‌ماند.[۲۲] در اینجا دیدگاه اقتصاد کلاسیک در مورد برخی موضوعات اقتصادی توضیح داده می‌شود.
      حکایت ما جاودانه شود



    14. Top | #14
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ارزش: اسمیت نظریه ارزش خود را بر مبنای هزینه‌های هر واحد نیروی کار، سرمایه و زمین در تولید، ارایه کرد. او ارزش کالاها در تعادل درازمدت را برحسب دستمزد، سود و رانت توضیح داد. ریکاردو نظریه ارزش مبتنی بر کار را مطرح کرد. ریکاردو علاوه بر این متوسط نسبت سرمایه ـ کار ووجود یک کالای تولید شده تحت چنین شرایطی ، یعنی اندازه‌گیری ثابت[۲۳] را فرض کرد.از نظر ریکاردو، رنت، مازاد ناشی از وجود بازدهی نزولی در کشاورزی است. اقتصاددانان به طور سنتی این را به عنوان منحنی عرضه کشاورزی در حال افزایش، با ناحیه مازاد تولید کننده تصور می‌کنند که بین منحنی عرضه و قیمت بازار قراردارد و لذا رنت یک مازاد است. استوارت میل بر نوسان قیمت بازاردر اطراف قیمت طبیعی درازمدت (هزینه تولید) تأکید کرد، اما گفت که هزینه می‌تواند با محصول تغییر کند و برخی محصولات می تواند ارزش کمیابی داشته باشد. هزینه تولید مشتمل بر دستمزد و سود است و رنت، یک جزء هزینه تولید نیست. ژان باتیست‌سی، رویکرد کاملاً متفاوتی داشت که سازگار با رویکرد پس از ۱۸۷۰ در نظریه ارزش بود. از نظر سی، ارزش از تعامل ارزیابی ذهنی و محدودیتهای عرضه به دست می آید و کالاها و خدمات مولد، ارزش‌شان را از مطلوبیت محصول نهایی بدست می‌آورند و قیمت به وسیله تقاطع منحنی تقاضا( با شیب منفی) و جدول عرضه صعودی تعیین می‌شود.سی (۱۸۱۷) جدول نزولی تقاضا را بر حسب توزیع درآمد نه مطلوبیت، توضیح داد. ناسا سنیور ایده مطلوبیت نهایی نزولی را توضیح داد، اگر چه او آنرا به یک منحنی تقاضا مرتبط نساخت. اقتصاددان ایرلندی مونتیفورت لانگفیلد نظریه ارزش ذهنی مدرن را مطرح کرد و گفت که ارزش به عرضه و تقاضا بستگی دارد: هزینه تولید، عرضه را محدود می‌کند و تقاضا بستگی به مطلوبیت نهایی نزولی دارد. مطلوبیت نهایی بین واحدهای یک کالا و بین اشخاص، تغییر می‌کند. بجای اتکاء به توزیع درآمد برای بدست آوردن جدول تقاضا با شیب نزولی، لانگفیلد آنرا صریحاً از مطلوبیت نهایی نزولی بدست آورد.
      حکایت ما جاودانه شود



    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      توزیع درآمد: در اقتصاد کلاسیک، توزیع درآمد عوامل تولید به ترتیب زیر بود: مفهوم دستمزدهای “حداقل معیشت[۲۴]” و” وجوه دستمزدی” توسط کلاسیکها مطرح شد. نرخ دستمزد بوسیله تقاطع عرضه عمودی کار و منحنی تقاضای کار با کشش واحد، تعیین می‌شود. بنابراین سرمایه، نه تقاضای کالاها، تقاضای کار را تشکیل می‌دهد.اسمیت میان نیروی کار مولد و غیرمولد، تمایز قایل می شود.سود، بازدهی سرمایه است. برخی نویسندگان اذعان کرده‌اند که سرمایه، محصول کل را افزایش می‌دهد و لذا پاداش آن (سود) با بهره‌وری پیوند می خورد. همانگونه که کلاسیکها از اسمیت به بعد به آن اذعان کردند ، سطح سود هم به تقاضای سرمایه‌گذاری وابسته است (در ارتباط با عرضه وجوه سرمایه‌گذاری موجود) و هم به تقاضای کالاهای مصرفی وابسته است (که بر بهره‌وری آن سرمایه‌گذاری اثر گذاشته است).از نظر ریکاردو نرخ سود کل اقتصاد به وسیله نرخ نهایی سود در بخش کشاورزی تعیین می‌شود که سازگار با این نظر ریکاردو بود که بازدهی نزولی در کشاورزی، اقتصاد را به وضعیت ایستا[۲۵] در می‌آورد. از نظر ریکاردو، رنت یک مازاد است. دستمزدها سرانجام به حداقل معیشت خواهند رسید و سود به حداقل، کاهش خواهد یافت که هم ناشی از انباشت سرمایه در ارتباط با فرصت های سرمایه‌گذاری (مانند آنچه اسمیت، مالتوس و جان استوارت میل می گفتند) و هم بازدهی نزولی در کشاورزی(ریکاردو) است. مقدار مطلق رنت و سهم آن از درآمد ملی افزایش خواهد یافت.
      حکایت ما جاودانه شود



    صفحه 1 از 11 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن