خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 49
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      انـــواع مــغــلـــطــه

      مغلطه تعمیم ناروا
      تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است که با آن کسی از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر می‌کند؛ در حالی که آن نمونه ها کم یا نامتناسب هستند. بنابراین درست نبودن و کافی نبودن شواهد، استدلال را به مغالطه تبدیل می‌کند.

      مثال کلی: در یکی از کشورهای اروپایی، روزنامه‌نگاری از یک سیاستمدار درباره ی میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت، محبوبیت من در بین ملت از همه ی رقیبانم بیشتر است؛ زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در این کارخانه به عمل آمده، ۶۸ درصد کارگران به من رأی داده‌اند و بقیه ی آنان به دیگران.
      مثالی برای نمونه کم و ناکافی: امروز نوجوانی که از مدرسه اخراج شده بود، به جرم دزدی دستگیر شد؛ همه نوجوانانی که نتوانند در مدرسه درس بخوانند، به جنایت کشیده می‌شوند.مثالی برای نمونه نامناسب: مردم انگلیس مردم بسیار بی ‌ادب و اهل جار و جنجال هستند. در سفری که ما به این کشور داشتیم، برای تماشای یکی از مسابقات فوتبال باشگاهی به ورزشگاه رفتیم؛ هیاهو و خشونت هزاران تماشاگر در ورزشگاه باورنکردنی بود.

      فراوانی و تناسب شواهد، دلیل درستی حیاتگری آن‌ ها از کل افراد نیست؛ برای دستیابی به حکم صحیح باید شواهد ویژگی‌های عمومی و اصلی کل افراد را دارا باشند.

      مثالی برای نادرستی کیفیت انتخاب شواهد: در نظرسنجی اینترنتی که در مورد انتخابات ریاست جمهوری ایران به عمل آمد و ۲ میلیون نفر در آن شرکت کردند، نتیجه این بود که هاشمی رفسنجانی رییس‌جمهور خواهد شد؛ اما با کمال تعجب احمدی‌نژاد برنده این انتخابات شد.

      در تعمیم استقرایی فوق، علیرغم بالا بودن تعداد نمونه‌ها، این اشکال وارد بود که فقط کسانی می توانستند در نظرسنجی شرکت کنند که به اینترنت دسترسی داشته‌ اند و یا در انتخابات به غیر از رای مردم مسائل دیگری نیز دخیل بوده است.





      حکایت ما جاودانه شود



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات



      مغلطه استفاده از جملات دو پهلو و مبهم

      در این مغلطه، ساختار جمله به شیوه ‌ای است که بیش از یک معنا بر آن متصور است. علل دو پهلو بودن جملات و ابهام در ساختار آن‌ها متعدد است. مهم‌ترین آن‌ها مثال ابهام مرجع ضمیر است.

      ابهام مرجع ضمیر
      عبارتی دو پهلوست زیرا تصریح نشده‌ است که مرجع ضمیر چه کسی است.

      مثال: گویند فرمان ‌روای ستمگری، مردی را دستگیر کرد و فرمان مرگ او را صادر کرد. پس از آن به او گفت، اگر در میان مردم بر سر منبر فلان شخصیت محبوب مردم را لعن کنی، تو را آزاد خواهم ساخت. روز معین آن مرد مبارز بر فراز منبر رفت و گفت، ای مردم فرمان‌ روای شما از من خواسته‌ است که فلان شخصیت را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد. در اینجا مشخص نیست مرجع ضمیر فرمان ‌رواست یا شخصیت محبوب.







      حکایت ما جاودانه شود



    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه نادیده گرفتن استثنائات
      عمومیتی ایجاد می‌کند که مغایر با استثنائات است.

      مثال: مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح می‌کنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.





      حکایت ما جاودانه شود



    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه تمثیل ناروا

      در بیشتر تمثیل‌ ها وجه مشابهت دو پدیده ذکر نمی ‌شود و استنباط آن بر عهده مخاطب گذاشته می ‌شود.

      مثال: دولت هم مانند یک خانواده نمی ‌تواند بیشتر از درآمدش خرج کند؛ اما این تشابه درست نیست، زیرا دولت تسلطی بر سیستم اقتصادی خود دارد که خانواده چنان تسلطی ندارد و مثلن می ‌تواند نرخ سود قرض ‌هایش را در یک سیاست پولی تغییر دهد، اسکناس چاپ کند و ... .
      حکایت ما جاودانه شود



    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه تصدیق تالی

      نتیجه ‌ای از فرض گرفته می‌شود که بنا بر منطق قابل گرفتن نیست، یعنی از اینکه a نتیجه می‌دهد b نتیجه بگیریم که b آنگاه a.

      مثال: اگر به بیماری آنفلونزا مبتلا باشید آنگاه گلودرد خواهید داشت و حال اگر بگویید، من گلو درد دارم پس به بیماری آنفلونزا مبتلا هستم مغالطه کرده‌ اید زیرا بیماری ‌های دیگر هم می ‌تواند منجر به گلو درد شود.
      حکایت ما جاودانه شود



    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه انکار مقدم

      از درستی p آنگاه q نتیجه بگیرید که اگر p برقرار نباشد q نیز برقرار نیست.

      مثال: اگر من در انتخابات آمریکا شرکت کنم آنگاه یک شهروند آمریکایی هستم. من در انتخابات آمریکا شرکت نمی‌کنم، بنابراین من یک شهروند آمریکایی نیستم.
      در حالی که یک شهروند آمریکایی می‌تواند انتخاب کند که رای بدهد یا نه.
      حکایت ما جاودانه شود



    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه استنتاج حق از باطل

      از روش‌های بسیار رایج مغالطه ‌است. در این روش، گوینده نخست مطلب درستی را می‌ گوید و سپس از آن نتیجه نادرست می‌گیرد.

      مثال: هرچه از منبع گرما دور شویم هوا سردتر خواهد بود، پس زمین در زمستان از خورشید بسیار دورتر است زیرا هوا در زمستان سردتر است.

      حکایت ما جاودانه شود



    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه انتشار خبر دروغ در سطح وسیع

      دروغ مغالطه و عامل لغزش اندیشه است؛ نادرستی مقدمات استدلال باعث عدم اعتبار کل استدلال می‌شود.
      پیامد دروغ، گمراهی شنونده یا خواننده‌است. انتشار خبر دروغ به نحوی صورت می‌گیرد که هزینه‌های بسیاری را صرف تبلیغات و شایعات دروغ می‌نمایند.

      مثال: بمبی در یکی از فرودگاه های آمریکا کار گذاشته شده است
      اگر آن بمب منفجر شود باعث کشتار 1500 نفر در دم خواهد شد
      نتیجه: تا چند ساعت دیگر بالغ بر 1500 نفر در فرودگاه آمریکا کشته خواهند شد.

      در حالی که از بمب خبری نیست.
      حکایت ما جاودانه شود



    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه تحلیل نادرست پدیده‌ ها

      در جامعه پدیده‌ های گوناگون وجود دارد. ممکن است کسی پدیده ‌ای را نتیجه ی فلان پدیده ی دیگر معرفی کند، در صورتی که در واقع چنین نباشد.

      مثال: ممکن است افزایش خودکشی یا طلاق یا قاچاق یا دزدی یا بزهکاری را به عوامل اقتصادی مربوط کند؛ درحالی ‌که عوامل بسیار دیگری نیز هستند.
      حکایت ما جاودانه شود



    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه تفسیر نادرست

      این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که آیه‌ای از قرآن کریم، یا خبری از پیشوایان دین، یا شعری از شعرای بزرگ و یا ... را مطابق گرایش باطنی خود معنی می‌ کند و همه ی معانی و تفاسیر دیگر را نفی می‌کند.

      مثال: مروه الشربینی را یک نفر نکشت، او را دولت بلکه ملت آلمان کشت
      حکایت ما جاودانه شود



    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه تغییر جهت وظیفه اثبات

      مغلطه تغییر جهت وظیفه اثبات یا Shifting the burden of proof ، یکی از شایع ترین مغلطه هاست و به این صورت است که یک شخص ادعایی می کند و به جای اثبات کردن ادعای خود، وظیفه رد کردن این ادعا را به منتقدان و مخاطبان خود واگذار می کند. در یک استدلال همیشه وظیفه اثبات با شخصی است که ادعای مثبت (Positive assertion) می کند.

      در یک استدلال، وظیفه اثبات با شخصی است که چیزی را مدعی می شود. به طور مثال اگر شخصی ادعا کند که کره ماه از پنیر ساخته شده است، وظیفه اثبات با خودش است، اگر این شخص از سایرین بخواهد تا ثابت کنند ماه از پنیر ساخته نشده است، این شخص وظیفه اثبات را تغییر جهت داده و مغلطه کرده است.

      این مغلطه، به مغلطه توسل به جهل هم مرتبط است که در آن فرض می کنند یک گزاره صحیح است فقط به این دلیل که نقیض آن ثابت نشده است.


      مثال 1:
      اگر باور نداری اسب تک شاخ صورتی نامرئی وجود دارد، پس وجودش را رد کن!
      [توضیح: شخصی که ادعا دارد اسب تک شاخ صورتی نامرئی وجود دارد باید وجودش را اثبات کند، نه اینکه سایرین وجودش را رد کنند.]


      مثال 2:
      شخص A: من قدرتی را در خودم کشف کرده ام که با آن می توانم پرواز کنم.
      شخص B: ثابت کن!
      شخص A: تو نمی توانی ثابت کنی که من چنین قدرتی را کشف نکرده ام!
      [توضیح: شخص A باید ثابت کند قدرت پرواز کردن دارد، نه اینکه شخص B نشان دهد که A نمی توانسته چنین قدرتی داشته باشد.]


      مثال 3:
      شخص A: من متقاعد نشده ام که کیهان نامحدود است.
      شخص B: حالا که متقاعد نشدی، پس ثابت کن که کیهان محدود است.
      [توضیخ: در اینجا شخص A هیج ادعایی نکرده است و شخص B به طور غیر مستقیم، و بدون اثبات، مدعی شده کیهان نامحدود است و از A درخواست کرده یا حرف اثبات نشده او را قبول کند، یا نقیض آن را ثابت کند.]
      حکایت ما جاودانه شود



    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه زنجیره همیشگی

      مغلطه زنجیره همیشگی یا مرد کچل، یکی از مغلطه هاییست که بعضی مواقع استفاده می شود. در این مغلطه یک شخص تلاش می کند ادعایی را رد کند، چون توضیحاتی که برای آن ادعا ارائه شده توضیحات دقیقی نیست.

      مثال 1:
      شخص A: آیا اگر از سر یک نفر "غیر کچل"، یک تار مو بکنیم، آن شخص کچل می شود؟
      شخص B: خیر. با کندن یک تار مو از سر کسی که کچل نیست، آن شخص کچل نمی شود.
      شخص A: پس این شخص کماکان "غیر کچل" است، پس می توانیم یک تار موی دیگر از وی بکنیم و باز هم این شخص کچل نمی شود. پس نتیجه می گیریم هر چقدر مو از سر یک شخص "غیر کچل" بکنیم آن شخص کچل نخواهد شد.
      [توضیح: صحیح است که با کندن یک تار مو از یک شخص "غیر کچل" آن شخص کچل نخواهد شد، ولی تعداد مو های سر هر شخص تعدادی محدود است و اگر آنها را یکی یکی بکنیم بالاخره آن شخص کچل خواهد شد. چون صرفا تغریف دقیقی برای کچلی و غیر کچلی شخص نداریم، دلیل نمی شود که شخصی بتواند هر ادعایی درباره این موضوع کند.]


      مثال 2 (کلیت این مثال از کتاب انتظار، مذهب اعتراض نوشته علی شریعتی گرفته شده است):
      ما نمی توانیم برای عمر انسان ها حداکثر تایین کنیم، چون هیچ وقت نمی توانیم بگوییم که مثلا حداکثر طول عمر انسان ها n سال است و هیچ کس یک ثانیه بیشتر از آن هم نمی تواند زنده بماند، و دوباره نمی توانیم بگوییم حداکثر طول عمر انسان ها n سال و یک ثانیه است و هیچ کس یک ثانیه بیشتر از آن هم نمی تواند زنده بماند، و به همین روال می توان ادامه داد، پس هیچ محدودیتی برای طول عمر انسان ها وجود ندارد و انسان ها می توانند به طور نامحدود زندگی کنند و ما اثبات کردیم که یک انسان می تواند 100 هزار سال، و 100 میلیون سال و 100 میلیارد سال زندگی کند.
      [توضیح: صحیح است که ما نمی توانیم یک عدد را به عنوان حداکثر طول عمر انسان تعیین کنیم، ولی این نتیجه نمی دهد که یک انسان می تواند 100 میلیارد سال هم زندگی کند. حداکثر طول عمر یک انسان بطور حدودی مشخص است و همگی در همان حدود عمرشان به پایان خواهد رسید.]


      مثال 3 (این مثال خوبی برای این مغلطه نیست):
      اگر بخواهیم از نقطه A به نقطه B بریم، ابتدا باید نصف مسیر A تا B را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، چون این نصف مسیر ها هیچ وقت به پایان نمی رسند، پس ما همیشه در حال طی کردن نصف مسیر باقیمانده هستیم و هیچ گاه از A به B نمی رسیم.
      [توضیح: این صحیح نیست و ما اگر از A به سمت B حرکت کنیم، به مقصد خواهیم رسید.]
      حکایت ما جاودانه شود



    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه استدلال از سکوت

      مغلطه استدلال از سکوت همانطور که از نامش پیداست ارتباط مستقیمی با سکوت دارد.
      این مغلطه زمانی انجام میگیرد که فردی سکوت فرد یا افراد دیگر را شواهدی کافی برای نتیجه گرفتن گزاره یا گزاره هایی قطعی قرار دهد، در حالی که لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد.

      نمونه: اگر پرهام نقاش چیره دستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس قطعاً نقاش چیره دستی نیست.
      حکایت ما جاودانه شود



    14. Top | #14
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه توسل به عواطف

      این مغالطه هنگامی رخ می دهد که برای واداشتن کسی به قبول یک نتیجه، به جای شواهد به عواطف او توسل شود. کسی که مرتکب این مغالطه می شود امیدوار است که شنونده اش باوری را بر پایه احساساتی بپذیرد که با آن باور همراه می شود. احساساتی مانند خشم، عداوت، ترس، افسوس، معصیت یا هر چیز دیگر. توسل به عواطف می تواند کاملا صریح باشد مثلن شعار حامیان یکی از نامزدهای انتخاباتی در یک کشور این بود "در دلتان می دانید که حق با اوست" اما اغلب توسل به عواطف این قدر صریح نیست. ممکن است مانند تبلیغات و سخنرانی های پر شور و شر سیاسی، به بیانی بلاغی باشد که آکنده از مضامین عاطفی باشد. منطقیون قرون وسطی این مغالطه را "توسل به توده" نام نهاده بودند زیرا یکی از آشکارترین نمونه آن "عوام فریبی" های مرسوم خطیبان است. همچنین این مغالطه می تواند به شکل تصویری باشد که دارای بار عاطفی قوی است.

      چگونه می توانیم وجود چنین قصدی را تشخیص دهیم؟
      یک آزمون خوب، برگرداندن برهان به بیانی غیرعاطفی است. اگر برگردان برهان، شکاف بزرگی میان مقدمات و نتیجه باقی گزارد، آنگاه دلیلی داریم که مشکوک باشیم که مقصود از بیان عاطفی (یا تصویر، بسته به موقعیت) متقاعد کردن نابخردانه مخاطب بوده است.

      مثال: بخشی از اعلامیه ای را ملاحظه می کنیم که علیه جنگ اتمی نگاشته شده.
      با ساخته شدن هر موشک، خطر کشتار هسته ای فزونی می یابد. عاقبت امر را که می نگرم، کودکان نحیف مان را می بینم که در میان زباله های آتش گرفتارند، سان فرانسیسکو تلی از آهن پاره های گداخته اس، لابه ی ترکیدن سرخ رگ هایشان را می شنوی و آنگاه فاتحان فرا می رسند، بی شمار موشان گرزه و لشکر سوسک ها.

      این برهان بی نهایت ضعیف است، شکاف میان مقدمه و نتیجه وسیع است. این حقیقت که جنگ اتمی بسیار مصیبت بار خواهد بود به ما نمی گوید که چگونه از آن اجتناب کنیم اما مولف این شکاف منطقی را با توصیف تصویری از سان فرانسیسکو در پی بمباران اتمی می پوشاند. او در اینجا بلاغت را به کار می گیرد تا با تحریک عواطف مان، ما را از تشخیص ضعف برهان اش باز دارد و موضع اش را با ابزاری غیرمنطقی بپذیراند.


      هنر استدلال - دیوید کلی
      حکایت ما جاودانه شود



    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      مغلطه آماری

      این مغالطه در مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار رایج است و از شیوه‌ های بسیار متداول تبلیغاتی است.

      مثال: در سر شماری طرح اقتصادی خانوار 60 درصد مردم درآمد های ماهیانه خود را 400 هزار تومان و مخارجو هزینه های ماهانه خود را بالای 700 هزار تومان اعلام کردند. این ارقام حقیقی نیستند و یا در صحت آن تردید وجود دارد.
      حکایت ما جاودانه شود



    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن