علی سورنا _ پشت این جنگ ها
من موندم لای شما لاشیا
من موندم لای بازی با این بازیا
کلی انسان طلب دارم پشت هر نگاه پر از لبخند کج شدن به اخمت
بگو تموم مانع ها رو رشدم بشینن
آخ که نمیدونی این پشتم چه بیوه ست
پشتم چه بیوه ست چه بی سند چه تلخ
این جهان چه رنگینه
آخ که نمیدونی چقدر دلم خالیه و راه رفتن با دل خالی چه سنگینه
شدم یه شاعر از دست تو از دست تو توها
شدی یه شعر به دست من به دست من منا
پشت این سوز باد تازیونه رو صورت کتک خورده این همه خونه
پشت حق مردم شعار ناشیونه
پشت این فراموشی های ماهیگونه