گلپونه های وحشی دشت امیدم
وقت سـحر شد
خاموشی شـب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنـها میان سـیـل غمها
من مانده ام تنهـای تنهـا !
من مرغک افسرده ای بر شاخسارم
گلپونه ها ، گلپونه ها چشـم انتظارم
من مانده ام تنهـای تنهـا !
گلپونه ها دیگر خدا هم یاد من نیست !
همدرد دل شبها بجز فریاد من نیست
آه ! ای پرستوهای ره گم کرده دشت
با من بمانید با من بخوانید
می خواهم اکنون تا سحرگاهان بخوانم !
افسرده ام ، دیوانه ام ، آزرده جانم
گلپونه ها ، گلپونه ها غمها مرا کشت
گلپونه ها آزار آدمها مرا کشت !
گل پونه ها ـ استاد گلپا