خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3403 از 3700 نخستنخست ... 3303339334023403340434133503 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 51,031 به 51,045 از 55492
    1. Top | #51031
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      حس متمایل به خوب
      روز خوبی بود تا اینکه یه بارونی بارید که 1 ساعتم میبارید سیل میشد!
      اما در کل خوب بود


    2. Top | #51032
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      داشتم فکر میکردم
      به خودم
      به تاریخ
      تاریخ واقعا چیزه عجیبیه
      چه لعنتایی که به رضا شاه و ...نفرستادم که چرا الان باید تصمیم و کارای اون و از بر باشم
      یه بار اتفاقا از معلم تاریخمونم پرسیدم
      گفتم چرا باید این چیزای بیخودو بخونم
      اونم چیزی نگفت
      واقعا عجیبه
      کسی که درسشو خونده و ۲۰ سالم درس داده اصلا نمیدونست چرا باید تاریخ بخونیم
      و چقدر خوشحال بودم تو تجربی قرار نیست تاریخ بخونم باز
      الان میدونما
      الان میفهمم
      الان با پوست وگوشت و استخون درک میکنم
      الان تو دل این تاریخِ تاریکم
      که کورسوی امید از دور داره بهم چشمک میزنه
      الان میگم نکنه صد سال دیگه تاریخی نباشه
      نکنه کتاب تاریخی وجود نداشته باشه
      نکنه کسی علاقه نداشته باشه داستان مارو بخونه
      نکنه بی اهمیت باشه
      نکنه اوناهم مثل من به این چیزا بگن بیخود
      نکنه رنج و غم و جوونای پر پر شده ی ما اندازه ارزنم براشون ارزش نداشته باشه
      نکنه کسی نفهمه که واسه رفاهی که احتمالا صد سال دیگه دارن ،ما چقدر  مردیم و زندگی کردیم بازم
      ما چقدر دلامون پیر شد تو جوونی و موهامون سفید
      نکنه اگه ما نباشیم یادیم ازمون نباشه: )

      آهان راستی، الان میخوام شروع کنم کتابای تاریخی بخونم
      کتاب خوب چی داریم؟تو امتیاز بگید لطفا

    3. Top | #51033
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      خدایا مگه تو عادل نیستی؟
      پس چرا به ما اجازه نمیدی که بخوایم نباشیم؟!
      I'll destroy the entire world

    4. Top | #51034
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      فک کنم امروز یکم بهترم.
      دو دلم
      ی سری چیزا هس ک نمیدونم باید تغییرشون بدم یا ن
      عجیبه ولی حالم خوبه

    5. Top | #51035
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      چند وقت پیش یه پادکست گوش کردم
      میگفت که اگه یه روز راِه رفتن به مریخ مثلا باز میشد و ما میتونستیم بریم و اونجا زندگی کنیم چه چیزایی رو با خودمون میبردیم؟
      آیا واقعا تموم هدفایی که الان داریم و براشون تلاش میکنیم رو اونجا هم میخواستیم که داشته باشیم؟
      خونه ،ماشین، شغل ،زیبایی و خیلی چیزای دیگه که اجازه داشتیم که با خودمون ببریم کدوما رو میبردیم؟
      کدوم آدما رو با خودمون میبردیم؟

      با تموم اهداف و آرزو هایی که داشتم تنها چیزی که دلم میخواست با خودم ببرم آرامش و خونوادم و آدمایی بود که دوسشون داشتم !

      حتی دلم نمیخواست اون عروسکی که بچه بودم همیشه با خودم همه جا میبردمش رو با خودم ببرم!
      چه برسه به اهداف دیگه ای که داشتم

      حس میکنم ما آدما به دنیا اومدیم که یه قلب مهربون از خودمون به جا بگذاریم

      واقعا دنیا هیچ چیز خاصی نداشت

      قشنگیش همون مهربونیای چند لحظه ای بود که تو قلب آدما میکاشتیم...

      همون لبخندای قشنگ پدر و مادرمون بود

      دنیا با عشق زنده بود و ای کاش به جای جنگ و خودخواهی اونو با عشق پر میکردیم ...

      مواظب خودتون و قلب مهربونتون باشید

      شبتون بخیر

    6. Top | #51036
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      img_20221213_210049_724.jpg
      خدایا مرسی برا همه چی، آرومم
      شبتون آروم
      ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ...

    7. Top | #51037
      کاربر انجمن

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      وقتی خیلی گرسنه ای داری غذا می خوری بعد یهو چند تا کلمه می شنوی که تو صدم ثانیه مثل تیر به قلبت شلیک شدن،چیزی که نه دست تو بوده نه میتونستی تغییرش بدی بغضتو با غذا قورت میدی ، نمی ذاری اشکات بیان ولی اینقدر قوی نیستی که نیان! بعدشم یه سر درد طولانی و حرفایی که تا مغز استخون سوزوندنت...
      بعضی وقتا از خودم متنفر میشم، اون وقتی که تا میام حرف بزنم از خودم دفاع کنم اشکام می ریزن بغض می کنم نمی تونم یک کلمه ام بگم . بدم میاد از این همه ضعیف بودن! فقط ساکت میشینم و بی صدا گریه می کنم ...
      دلم یه عالمه تنگه برای کسی که نمی دونم دیگه می تونم داشته باشمش یا نه.... دلم به اندازه ۱۲ سال تنگه....

    8. Top | #51038
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      امروز با اینکه رفتنم به خونه بابابزرگم با کلی احساس بد نسبت به
      یه سری ادما وحرفاشون درموردم مصادف شد
      ولی الان که برگشتم به خودم گفتم چه خوب که رفتم ....چه خوب که حتی اون احساسات بد رو
      تجربه کردم
      چون به جای حس تخریب ؛ یه حس شجاعانه ایی برای تغییر زندگیم گرفتم
      یه تفکر و اندیشه ایی که تومغزم جرقه زده
      وباعث شد ؛ بغض گلومو قورت بدم وتصمیمات جدی ابی برای کل اینده ام بگیرم

      دقیقا میخوام مثل یه مهندس ؛ بیفتم رو چهارچوب زندگیمو ؛ ساختمون هر بعدو احساس وتفکر واندیشه ایی روتو زندگیم
      تغییر بدم
      میدون یه سری جاهارو باید کلا ویران کنم ودوباه بسازم...ولی اینبار بهتر
      یه جاهایی رو باید حذف کنم وجاشو خالی بذارم
      وحتی یه جاهایی هم هستن که خودشون خالین وباید رو زمین های خالی ی پتانسیل های وجودیم
      ساخت وساز پیشرفته ایی رو راه بندازم
      یه جاهایی هم شاید فقط به یه تغییر دکوراسیون ساده نیاز داشته باشن

      ولی به هرحال میدون ساختمون زندگیم به تغییرات اساسی نیاز داره
      ومن همین فردا پروژه کاریم رو استارت میزنم

    9. Top | #51039
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یکم دپ شدم

      بدم میاد از وقتایی که ایده آلام چیزای دیگن ولی کاری میکنم که دقیقا خلافشه

      میدونم کار الانم ب ضررمه
      میدونم بهم صدمه میزنه
      میدونم کار خوبی نیست میدونم بهم ضرر میزنه

      ولی کار خوب سخته
      درد داره

      تغییر کردن درد داره

      تغییر سخت به نظر میاد حتی از دور

      نمیدونم اگه نزدیکش بشم چقدر درد خواهد داشت

      ازش میترسم دوس ندارم شروعش کنم

      اگر بخوام شروعش کنم تقریبا باید این منو بکوبم از نو بسازم

      یه من قوی تر

      ولی میترسم ...
      من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !

    10. Top | #51040
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      بغض از گلوی این شب پایین نمی رود

      چقدر غمگینید همه

      براتون دم صبح اگر عمری بود هدیه ی معنوی میفرستم

      برای دل های غمگینتون

      چشمانتون که بخاطر رنج هاتون سنگین حرکت میکنن

      برای روح زیباتون

    11. Top | #51041
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      امروز حالم یکم خوش نبود تصمیم گرفتم بعد چندین سال برم گیمنت که حال و هوام عوض شه یکم چیل کنم که یادم رفته بود گیمنت چه جو شتی داره توقعم این بود که حداقل سطح فرهنگ مردم یه کم بالا تر رفته باشه نسبت به زمان بچگی هام که میرفتم گیمنت، دیگه خبری از فحش و دعوا و دراما نباشه. هیچی دیگه رفتیم اونجا شاهد چندتا دراما بین بچه های اونجا شدم بدتر حالم گرفته تر شد

    12. Top | #51042
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Blueberry_ نمایش پست ها
      امروز حالم یکم خوش نبود تصمیم گرفتم بعد چندین سال برم گیمنت که حال و هوام عوض شه یکم چیل کنم که یادم رفته بود گیمنت چه جو شتی داره توقعم این بود که حداقل سطح فرهنگ مردم یه کم بالا تر رفته باشه نسبت به زمان بچگی هام که میرفتم گیمنت، دیگه خبری از فحش و دعوا و دراما نباشه. هیچی دیگه رفتیم اونجا شاهد چندتا دراما بین بچه های اونجا شدم بدتر حالم گرفته تر شد
      ای بابااا
      نمیدونم چه قانون نانوشته‌ایه نه تنها تو ایران، کلا تو دنیا فضای گیم همینه لامصب، حالا تو کشور مام که...
      چن وقت پیش من خواستم برا تفریح گَه گداری تو گوشیم گیم آنلاین بزنم که بخاطر کنکور پاکش کرده بودم، باور کن مث چی پشیمونم کردن
      انقد حرفای زشت و توهین شنیدم و اعصابم خراب شد تو اون دو سه روزی که این گیمو رو گوشیم داشتم که نفهمیدم چجوری زدم پاکش کردم از گوشیم
      خلاصه که برا بهتر شدن حال، گیم بشخصه برا من تجربه شد که حتی آخرین گزینه‌امم نباشه

    13. Top | #51043
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      الکی اعصابم خورده و حالم خوب نیست ... دلم گرفته و دلم گریه میخواد
      الانم بعد کاراموزی نرفتم خوابگاه
      تنها پاشدم اومدم رستوران
      حوصله خوابگاه ندارم
      اصلا دوس‌ندارم رشتمو
      ینی دارم تمام تلاشمو میکنم دوس داشته باشم
      اما یهو یه اتفاق کوچیک باعث میشه زده بشم
      نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...

    14. Top | #51044
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      امروز دنبال یه کاری رفته بودم بیرون

      بعد از یه عالمه علاف شدن کارم انجام نشد

      حدود ۴ ساعت تو سرما بیرون بودم تهش گفتن نه

      اعتراض هم نمیتونستم بکنم

      این حجم از بی انصافی تو روز روشن نوبره

      گند زده شد به اعصابم

      خداوندا اینم میسپرم به خودت
      خودت درستش کن
      مثل همیشه ...
      من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !

    15. Top | #51045
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      امتحان عملی و قرنطینه باحال بود..پاس میشم ولی خو دلم نمره بهتر میخواس ،این استرس ک میگیرتم مغزمو پوچ میکنه
      زکات های علم امروز هم خیلی باحال و خوب بود
      خیلی میترسیدم از ادغام دو کلاس برا ترم بعد
      ولی این روزا ک بیشتر با بچه ها درارتباط بودم حس خیلییییی مثبت تری داشتم و کلا خداروشکر اوکی بودیم

      بریم ی فاز دیگه)

      این ک میان میگن ما رضوانو خوب می‌شناسیم رو مخمه
      مثلا فک میکنن این روزا خیلی شاد و شنگولم؟؟
      شدیدا ب خونه رفتن نیاز دارم
      ب آروم شدن و دور بودن از این فضا
      ب زندگی توی دنیای امیر و کارتون نگا کردن باهاش
      وگرنه میزنم میپوکونم همه چیو
      چرا حرفی نمیزنم؟چراشو قبلا گفتم...دیگه نمیگم
      ولی این جا مشکل منم.واقعا منم
      نمیدونم چم شده
      ولی خیلی حساس شدم
      و البته کسی حق نداره این حساس شدنه رو جایی بگه
      تا ی لحظه آروم نشستم پی کار خودم هی میگن چرا آرومی
      معمولی باشمم عجیبه?
      حوصله توضیح دادن ب اونایی ک دائم التوضیحن ندارم
      خداروشکر ک ساغر و سعیده هست...مخصوصا ساغر ک بیشترم باهاش حرف میزنم..♡
      قبوله،خود من خیلی وقتا کارایی رو میکنم ک گاهی نهی شون میکردم
      اصن ب مرور زمان آدم خیلی نظرات و فکرای و کاراش ممکنه عوض بشه،تکامل ،رشد ،پس رفت،تنزل،زوال عقل یا هرچی
      بالاخره همه چی ک همونجوری نمیمونه
      منم همون آدم دیروز یا پریروز نمیمونم
      این عدم ثبات احساساتم اذیتم میکنه و این ک گاهی از اونا ک دوسشون دارم ب این حد مثل کل دیروز و پریروز و امروز بدم میاد(بقول یکی جمله بندی نابوده ولی خو چ کنم،شیوه بلاغیه فک کنین اصن)

      دلم هوای شروه کرده،خیلی وقته گوش ندادم..‌ولی خو دلم صدای میرشکاری و اون یکی هم میخاد،سراغشون میرم حتما

      برم لباس بشورم، بعدشم پای اکسل بشینم و بعدشم فیلم و کتاب
      تااااا حد امکان با کسی حرف نزنم بهتره
      زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست

      ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها

      له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع

      خوب ولی اشتباه

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربر و 13 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. ضد حال یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 222
      آخرين نوشته: 15 بهمن 1397, 18:36
    2. اگه یه تابلوی بزرگ تو آسمون بود که همه میدیدنش، روش چی مینوشتی؟
      توسط نیلگون_M5R در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 256
      آخرين نوشته: 27 آبان 1397, 15:57
    3. پاسخ: 180
      آخرين نوشته: 02 دی 1393, 00:39
    4. با جرئت هستید یا بچه ننه؟ و به نظرتون با جرئت بودن یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 72
      آخرين نوشته: 26 شهریور 1393, 20:49
    5. چند درصد پایه وپیش بخونم تو تجربی؟
      توسط VCP در انجمن پرسش و پاسخ زیست شناسی
      پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 دی 1392, 02:27

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن