خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3400 از 3687 نخستنخست ... 3300339033993400340134103500 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 50,986 به 51,000 از 55299
    1. Top | #50986
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      بالاخره تونستم به اون حال و هوای خوب سابق برگردم
      با یکی که از ابتدایی تا دبیرستان همو میشناختیم و از راهنمایی تا دبیرستان دوست صمیمی بودیم و الان هم توی دانشگاه با هم همکلاسی هستیم ، ۱ سال بود که میونه ام شکرآب بود ، ازش دلگیر بودم، ولی توی اون ۱ سال که باهاش حرف نزدم و دیگه سراغش رو نگرفتم اصلا نگفتم چرا، تا اینکه ۵ روز پیش به سرم زد برم ازش بپرسم فلانی چرا اینکارو کردی؟ من خیلی ناراحت شدم، و خب اینکارو هم انجام دادم و جالبه که همش سو تفاهم پیش اومده بود و چقدرررر حیف که من بخاطرش ، مدت ها، انقدر ناراحت بودم و الان بازم باهم اوکی شدیم، خیلیییییی دختر فان و باحالیه، وقتی کنارش باشی فقط میخندی، دیگه اون روز از بس خندیدیم که شکمم درد گرفته بود، از این که تونستم دوباره با بهترین دوستم اوکی بشم خیلییییی خوشحالم، چون به قول بابام: هرچیزی جدیدش خوبه به جز دوست، برای همین اصلا دوست نداشتم رفاقت چندین ساله ام رو از دست بدم
      یکشنبه هفته بعد امتحان سنگین بافت شناسی رو دارم، خیلی براش زحمت کشیدم اما استرس ندارم ( برخلاف بقیه بچه ها) ، فکر کنم بعد کنکور سنسور های استرسم از کار افتادن
      شدیییییدااااا دلم میخواد برم مسافرت خارج کشوری، بابا این رویای لعنتییییی از ذهنم نمیره بیرون، خداااااااااا حتی تصورشم برام شیرینه، اصلا یکی از امید به زندگی هام همینه که یه ون مسافرتی دو طبقه بگیرم و مامان و بابام و بردارم و بریم دنیا رو بگردیم، آرزومههههه
      فکر کنم تنها کسایی که میدونن واقعا چجور از ته دل خوشحال میشم پدر و مادرمن، پنجشنبه مامانم بهم گفت بیا بریم بیرون و یه راست بردم مغازه مورد علاقم، خانه عطر، واااای اونجا بوی بهشت میده، عااااشق اینم برم رایحه ها رو بو کنم، ببینم برندهای مختلف چه ادکلن جدیدی دادن بیرون، و خلاصه یه ادکلن با بوی بهشتی گرفتم( آی اَم خیلیییی ذوق زده )
      چند روزیه که پروانه ها توی دلم پر میکشن، برای یه موضوعی خیلیییی ذوق دارم، اصلاااا انتظار اتفاق افتادنش رو نداشتم، امیدوارم زندگی همتون پر از این سوپرایز های شیرین و قشنگ باشه
      mucizelere inanırım

    2. Top | #50987
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      شیش طبقه رو با پله بالا پایین کردم دارم میپوکم از درد

    3. Top | #50988
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      بعدش چی ؟!
      بعدش چی میشه؟!
      اگه این مسیرو برم...اگه اینکارو بکنم...اگ اون حرفو بزنم؛ بعدش چی میشه؟!
      نکنه نشه!! نکنه اتفاق نیافته!! نکنه تحقیرم کنن!! نکنه نرسم!! نکنه بدستش نیارم


      این حرفا دقیقا همون زمزمه های بی رحمانه ایی هستن که خیلی وقته تو مغزم میپیچه
      همون زمزمه هایی که خیلی وقتا
      از رفتن تو مسیر درست
      از انجام کارای خوب
      از زدن حرفای باارزش
      دورم کردن...دورو دورتر

      گفتم::خیلی به بعدش فکر میکنم
      گفت::دوس داری قهرمان زندگیت باشی؟؟!!
      گفتم ::اره ؛ من همینو میخوام
      گفت::خب پس بدون؛ اگه به بعدش فکر کنی قهرمان نمیشی

      پس انگار واقعا باید یاد بگیرم ؛؛؛ که به فکر بعدش نباشم

    4. Top | #50989
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      ساعت هفت شب از بیرون اومدم خوابگاه
      برف میبارید امروز
      من اروم اروم میومد دوس داشتم تو برف راه برم
      فاصله در سرپرستی خوابگاه تا اتاق حدود یکی دو کیلومتره و محوطه خوابگاهی بزرگ داریم
      بعد نزدیکای در بودم
      صدای گریه بلند شنیدم
      چشم چرخوندم دیدم یه دختر سرش رو زانوشه تو اون هوایی که وحشتناک برف میومد زیر برف گریه میکرد
      بخدا دلم ریش شد با صدای بلند گریه اش
      منم تو دستم دوتا پلاستیک و یه بسته سنگین پستی بود
      بدو بدو گذاشتم تو اتاق و یه پتو برداشتم رفتم بغلش کردم با پتو
      یهو سرشو بلند کرد دیدم اتاق بغلیمونه
      اونم تعجب کرد با دیدنم
      من اصن نمیدونسم اشناس
      گفتم شاید اصن از خوابگاه اونوری باشه ولی فقط داشتم به این فکر میکردم الان نیاز به بغل داره و تنهاس
      یه نیم ساعتی زیر برف باهم بودیم ... و بام حرف زد کلی
      خیلی اتفاقا افتاد امروز و خیلی این روزا خوبه هم دوستام هم ثانیه ها
      نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...

    5. Top | #50990
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      از بچگی همیشه دوس داشتم دورم شلوغ باشه!
      همه باشن حتی اونایی که اذیتم کردن
      اما از یه جا به بعد من محکوم بودم که کمی با خودم تنها باشم
      حتی خونوادم هم کنارم نباشن
      از یه جایی فهمیدم باید رو پای خودم وایسم
      تو تنهایی بارها خودم رو تو افکارم کشتم...
      بارها خودم رو شکنجه کردم و عذاب دادم
      اما حالا حس میکنم از خودم خیلی چیزا یاد گرفتم!
      به نظرم درد باید تو زندگی وجود داشته باشه
      تا شادی هم به چشم بیاد!
      من دردامو با تمام وجودم بغل میکنم...
      و میدونم یه جایی همشون فراموش میشن
      حالا دیگه هم خودمو دوس دارم
      هم دنیا و آدماشو
      چون اگه نقصی وجود نداشت
      بی نقصی هم قشنگ نبود...
      خوب و بد کنار هم قشنگن
      و به نظرم حکمت پستی و بلندی زندگی هم همینه!
      امیدوارم همیشه پر امید و آرزو باشید..
      .

    6. Top | #50991
      کاربر فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      خوشحال و شاد و خندانم، همینجوری الکی
      و ناگهان هر آنچه که شوقش را داشتی برایت پوچ و بی معنی می‌شود

    7. Top | #50992
      کاربر اخراجی

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      نیم‌ساعته رسیدم خونه
      دق دل آهنگ گذاشته خودش میخونه خودشم میرقصه وسط پذیرایی
      دارم بالا میرم
      ۷۰ روزه ک من از تو خبر ندارم

      خدایا منو آووکادو کن


      مامانم رفته خونه داداشم وزه کوچولو رو ببینه
      پدر هم طبق معمول یکساعت دیگه میاد خونه

      از صدای بلند موزیک و رقص دق دل بگذریم

      امروز روز خوبی بود
      یکم گپ و پیاده روی تو پارک دانشجو بهم آرامش داد
      هوا آفتابی و اسمون آبی
      یه بستنی هم خوردیم ک واقعا چسبید

      فکر کنم بابد زندگی رو آسون تر بگیرم

    8. Top | #50993
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      رفتیم با مامان بیرون
      قبلش یه بیوگرافی بدم

      از لحاظ شخصیتی اون بسیار شاد و سرحال و قبراق

      من انگار مجسمه ی ابولهول

      مشاهده شده که گهگاهی به مامان تذکر دادم

      که مامان عه اینجوری حرف نزن

      اینجوری لبخند بزن

      بچه عادت میکنه راحت باشه مامان شوخی نکن

      مامان جدی باش
      و...
      اون رنگای شاد میپوشه و ست میکنه
      من ترجیحا چراغ خاموش و ساده میپوشم
      اون با یه موزیک همخوانی میکنه من همینجور زل میزنم به یه جا


      خلاصه ما متضادیم انگار
      اما از بودن کنار هم لذت میبریم
      گاهی اونقد وارد شوخی میشیم که دوتامون بصورت افقی روی زمین دراز کشیده و از خنده سرخ میشیم

      مادرم تو دوران سختی من و بزرگ کرده و وابستگی عمیقی داره...منم همینطور

      یه جورایی ما مادر و دختر نیستیم
      دوتا دوستیم
      این چیزیه که خودش معتقده

      ================================================== ====================

      رفتیم بیرون با مامان

      قبل از حرکت انگشتشو تهدیدانه تکون داد با چشمای ریز شده

      گفت نبینم همینجوری ساکت بشینیاااا
      خندیدم و گفتم بچشم

      همینطور که به سمت مقصد میروند حرف زدیم و شوخی کردیم
      تو پیاده رو ساز میزدن چند دقیقه می ایستادیم و لذت میبردیم در اخر تشویق میکردیم و رد میشدیم
      بین بازار وکیل و بوی عطر و دارو های گیاهی و قالیچه های قدیمی رد میشدیم
      وسط بازار وکیل یه حیاط بزرگه که دورتا دورش مغازه ی صنایع دستیه و البته کافه های با نمک و صمیمانه
      با اون میز و صندلی های با نمک
      تو اون هوای سرد نشستیم و یه نوشیدنی داغ خوردیم
      لبخند زنان دوباره رفتیم تو بازار
      انگار تازه شیراز و دیده بودیم

      جا داره کلمه ی مخصوص چئو رو بکار ببرم

      و کلا رو این مود بودیم: عه شیراز از اینا هم داره...چه جالب


      مامان گفت شام یه هات داگ میخوریم نصف میکنیم
      قیافه ی من:

      مامان چشماشو درشت کرد گف دوتا بخرم که میشه 300 تومنننن

      سیر میشیم با نصفش زیاده یه دونه کامل

      گفتم اره سیر میشیم اما روح من تو کف اون نصفه تا ابد خواهد سوخت

      گفت میخوای بریم برگر اقای برگز بخوریم؟

      خلاصه رفتیم از اقای برگر ..برگر گرفتیم
      واقعا هم اقای برگره
      رفتیم طبقه ی بالاش قبل از اینکه اماده بشه سفارشمون چندتا عکس انتداختیم
      گوشیشو بهم داد گفت چندتا عکس بندازم ازش
      اینقد عکسای خنده دار ازش گرفتم که اخرش میخواست صندلیو برداره بکوبونه تو سرم

      در نهایت با اهنگ bon bonبرگشتیم

      ================================================== ================
      چندتا خرید کوچولو هم کردیم
      و من با اون روحیه ی مجسمه ایم دو جفت جوراب خریدم از اینا که هر جورابی با اون یکی فرق داره(لنگه و لنگه)
      اصلا از این کارا نمیکردم

      اما وقتی دیدمشون احساس دخترانه ام جوشش نمود و چقد ذوق کردم

      یه مغازه پر از جورابای رنگی و عجیب غریب
      از سقف تا زمین جوراب
      یکی از جفتا هندونه ایه یکیش زنبوری اما طرح هر لنگه فرق داره

      تو خونه میپوشم و پاهامو میارم بالا بهش نگاه میکنم و سرمو به عنوان تاسف تکون میدم
      کارم ب کجا کشیده...

      البته باید گاهی رها بود
      بی مرز
      چرا باید خودمو چفت کنم تو قوانین سفتی ک واسه خودم میزارم
      رها شو اما ارزش هاتو حفظ کن و مراقب زیبایی درونت باش
      تو برای کسی زندگی نمیکنی
      تو برای خودت زندگی میکنی
      بزرگترین ثروتت خودتی
      که ثروت عظیمیه
      تو رو خدا به خودت داده
      مراقب امانتی خدا باش
      نزار حسرت ها و غم و سیاهی درونش بمونه
      رشدش بده
      اونطوری که لایقه بنده ی خداونده

      تمام...
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست

    9. Top | #50994
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      این چند روز ک از هیچ جا خبر نداشتم حالم بهتر بود ...

    10. Top | #50995
      کاربر اخراجی

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      [FONT="Arial Black"][SIZE="3"][QUOTE=Q22;1826918]یه جوری همه چیز قاطی پاتیه ک من یکساعت پیش داشتم لباس خواستگاری دوستمو انتخاب میکردم و الان از ترب وسیله بازی مناسب کودک یکساله سفارش دادم
      و همزمان باید برای یک پسر ۱۸ ساله کت انتخاب کنم و مدل مو مناسب یه خانم ۴۷ ساله هم باید از بین صدتا مدل مو پیدا کنم

      چرا هیچی سر نظم نیست ؟

    11. Top | #50996
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      از بعد اعلام نتایج کنکور تا به امروز هیچ وقت به معنای واقعی ذوق زده و خوشحال نبودم
      امروز واقعا حالم عالیههههههه ^^
      دلیل اصلیش رو نمیگمممممممم دراین حد برام ارزشمند و مهمه:*

      قرار نبود تا یه مدت رژیم مجازیم رو بشکنم
      امشب مجبور شدم بشکنمش باعث شد یه سری هم به اینجا بزنم
      خیلی از دوستام که دیگه نیستن بچه های جدید روهم نمیشناسم یجورایی غریب شدیم اینجا...

      این روزا بیرون که میرم همش این ترکیب توی ذهنم تکرار میشه
      پاییز در آغوش زمستان ^-^

      فایل پیوست 102872
      فایل پیوست 102873
      فایل پیوست 102880
      فایل پیوست 102881
      فایل پیوست 102874
      فایل پیوست 102875



      یه سری رفتم مدرسه مون
      برای مدیر و معلمام گل خریدم
      یسری از تاپیک ها و نوشته هام توی انجمن رو گلچین و ویرایش و آپدیت کردم کلی پرینت گرفتم کلی از حقوق ماه قبل رو خرج کردم
      پرینت ها و مطالب رو بردم دادم به بچه های کنکوری مدرسه مون
      خیلیییییی انرژی گرفتن وقتی دیدنم
      منم کلییییییی حالم خوب و مثبت شد

      آخر هفته تولد یکیه
      برنامه سوپرایز براش ریختمممممم
      گل رز طبیعی جاودان گرفتم خیلی گرون بود خیلی هم قشنگههه
      تا طولانی مدت تازه میمونه
      کلی براش برنامه ریختم قراره یجوری ببرمش کافی شاپ سوپرایزش کنم از الان کلی ذوق دارم*-*

      یه غذایی هفته پیش درست کردم
      به جرئت خوشمزه ترین چیزی هست که تاحالا پختم
      بین بهرینا بهترین شدهههه
      جوری که سرش دعوا میشه واقعا دعوای جدی

      فایل پیوست 102876
      فایل پیوست 102877
      فایل پیوست 102878


      امروز چندتا دفتر و کتاب جدید هم خریدم
      برای دفترا حسابی برنامه دارم
      کتاب های جدیدم روهم حسابی باهاشون کار دارم
      ماه قبل تا الان ده تا کتاب خوندم و برای خودم خلاصه و تاحدود خوبی تونستم از ایده هاشون استفاده کنم و ازشون تاثیر خوبی بگیرم

      فایل پیوست 102879




      پ.ن
      دو روزه روی این آهنگ قفلی زدم :_)
      ویرایش توسط Zero_Horizon : 20 آذر 1401 در ساعت 22:56

    12. Top | #50997
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نمیدونم چرا هرچی میگذره
      خواهرم اونو یادش نمیره
      سر هر موضوعی میشه که اسمی از پسر میاد
      اسمشو میاره و دردمو تازه میکنه ... و من چیکار کنم جز یه لبخند بی روح نسبت به همه اون چیزی که گذروندم
      واقعا چاره ای نداشتم و ندارم : ) ‌‌
      نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...

    13. Top | #50998
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      خووبم
      کارای فردا کلاسای شهریم شروع میشه
      یه کاری ام شروع کردم که فقط دوتا از دوستام میدونن
      امیدوارم نتیجه بده
      جدیدنا خیلییی پرخاشگر شدم باید کنترلش کنم ساعت خوابمم اصلاح کنم
      این چن وقته اندازه چن نفر لباس خرید کردم فردام باز میرم ک یه چن تا چیز تو ذهنمه بگیرم

      این دو سه روزه خیلییی حالم بد بود ، الان با دوستم حرف زدم خوب شدم

    14. Top | #50999
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      آقا دنیا دوروزه. تهشم می میرم
      پس می رم دنبال علاقم!
      با کسی که دوسش دارم حرف می زنم، هرکاری دلم بخواد که به خودم و دیگران آسیب نزنه رو انجام می دم،
      سخت نمی گیرم، ریسک می کنم، وقتمو تلف آدمای بیخود و سمی نمی کنم،
      هر استایلی دلم بخواد و هر مدل مویی که فیوریتمه رو امتحان می کنم، هر غذایی دلم بخواد می خورم، به سلامت روح و جسمم می رسم،
      با دوستام وقت می گذرونم، دیوونگی می کنم، قبول دارم که نمره ی کم، ترک شدن، قضاوت شدن و چیزای بد وجود دارن و ناراحت کنندن، ولی به خودم اجازه ی ناراحت موندن رو نمی دم. مسافرت می رم، تفریح می کنم. هر کتابی دلم بخواد می خونم هر آهنگی که می پسندمو گوش می دم...
      و به حرف مردم اهمیت نمی دم.
      اگر تمام دنیا هم از تو بدشان بیاید و تو را آدم بدی بدانند، تا وقتی که وجدانت تو را تایید می کند و تو را گناهکار نمی داند،تو بدون دوست نمی مانی.

    15. Top | #51000
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Z3R0 نمایش پست ها
      از بعد اعلام نتایج کنکور تا به امروز هیچ وقت به معنای واقعی ذوق زده و خوشحال نبودم
      امروز واقعا حالم عالیههههههه ^^
      دلیل اصلیش رو نمیگمممممممم دراین حد برام ارزشمند و مهمه:*

      قرار نبود تا یه مدت رژیم مجازیم رو بشکنم
      امشب مجبور شدم بشکنمش باعث شد یه سری هم به اینجا بزنم
      خیلی از دوستام که دیگه نیستن بچه های جدید روهم نمیشناسم یجورایی غریب شدیم اینجا...

      این روزا بیرون که میرم همش این ترکیب توی ذهنم تکرار میشه
      پاییز در آغوش زمستان ^-^

      فایل پیوست 102872
      فایل پیوست 102873
      فایل پیوست 102880
      فایل پیوست 102881
      فایل پیوست 102874
      فایل پیوست 102875



      یه سری رفتم مدرسه مون
      برای مدیر و معلمام گل خریدم
      یسری از تاپیک ها و نوشته هام توی انجمن رو گلچین و ویرایش و آپدیت کردم کلی پرینت گرفتم کلی از حقوق ماه قبل رو خرج کردم
      پرینت ها و مطالب رو بردم دادم به بچه های کنکوری مدرسه مون
      خیلیییییی انرژی گرفتن وقتی دیدنم
      منم کلییییییی حالم خوب و مثبت شد

      آخر هفته تولد یکیه
      برنامه سوپرایز براش ریختمممممم
      گل رز طبیعی جاودان گرفتم خیلی گرون بود خیلی هم قشنگههه
      تا طولانی مدت تازه میمونه
      کلی براش برنامه ریختم قراره یجوری ببرمش کافی شاپ سوپرایزش کنم از الان کلی ذوق دارم*-*

      یه غذایی هفته پیش درست کردم
      به جرئت خوشمزه ترین چیزی هست که تاحالا پختم
      بین بهرینا بهترین شدهههه
      جوری که سرش دعوا میشه واقعا دعوای جدی

      فایل پیوست 102876
      فایل پیوست 102877
      فایل پیوست 102878


      امروز چندتا دفتر و کتاب جدید هم خریدم
      برای دفترا حسابی برنامه دارم
      کتاب های جدیدم روهم حسابی باهاشون کار دارم
      ماه قبل تا الان ده تا کتاب خوندم و برای خودم خلاصه و تاحدود خوبی تونستم از ایده هاشون استفاده کنم و ازشون تاثیر خوبی بگیرم

      فایل پیوست 102879




      پ.ن
      دو روزه روی این آهنگ قفلی زدم :_)


      خدایااااا آه ای خدا
      دهنتون سرویس نشه الهی هعیییی

      از دیشب این پست رو گذاشتم رگباری امتیاز میاد بیشترشون با این مضمون که پای یک دختر درمیانه

      نهههههه
      بابا قضیه گل رز جاویدان طبیعی و تولد و برنامه ریزی سوپرایز و غیره
      تولد دامادمونه
      چرا انقدر دوس دارید منو زود زن بدید لعنتیا


      حالا حتما میگید من این وسط چرا دارم مایه میذارم برای دوماد
      آبجیم ازم کمک خواست اسم و رسمم بد دررفته میگن تو خوش ذوقی توی این کارا توی هدیه خریدن و ... سلیقه ات خوبه

      شایدم گولم زدن خامم کردن با این حرفا


      مورد بعدی غذاهه هست که خیلی توی امتیاز گفتید
      دستور پخت نمیدممممممممممممممم )))
      حتی مامانم هم کلی خواهش کرد بهش نگفتم غذا پختنی هم همه رو از محوطه آشپزخونه دور میکنم
      دستور پخت هام سکرته ولی چون زیاد پرسیدید تا اینجاش رو میگم که حدود پنجاه درصدش دستور پخت گراتن هست پنجاه درصد دیگه اش خلاقیت ذهن بیمار خودمه


      دیشب همزمان با آپ کردن تاپیک ها داشتم لباس میخریدم
      یه سویشرت زرشکی خریدم پوشیدم خیلیییییییییییییییییییییی ی بهم میومد

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 68 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 68 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. ضد حال یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 222
      آخرين نوشته: 15 بهمن 1397, 18:36
    2. اگه یه تابلوی بزرگ تو آسمون بود که همه میدیدنش، روش چی مینوشتی؟
      توسط نیلگون_M5R در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 256
      آخرين نوشته: 27 آبان 1397, 15:57
    3. پاسخ: 180
      آخرين نوشته: 02 دی 1393, 00:39
    4. با جرئت هستید یا بچه ننه؟ و به نظرتون با جرئت بودن یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 72
      آخرين نوشته: 26 شهریور 1393, 20:49
    5. چند درصد پایه وپیش بخونم تو تجربی؟
      توسط VCP در انجمن پرسش و پاسخ زیست شناسی
      پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 دی 1392, 02:27

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن