تو موقعیتی هستم که از هیچیش راضی و خوشحال نیستم. بدتر ازون، حالت سکونی که به خودم گرفتم
بدتر از قبلیها .
تو موقعیتی هستم که از هیچیش راضی و خوشحال نیستم. بدتر ازون، حالت سکونی که به خودم گرفتم
بدتر از قبلیها .
یه حال دم دمی دارم!
یه دم خوب و پر انرژی
یه دم دپرس و غمگین
یه دم شکرگذار خدا
یه دم شاکی از همه دنیا!
ولی خوبم بهتر هم میشم اگه خدا بخواد
با آرزوی بهترینا واسه همتون
میگن زندگی سریال نیست که تکرار داشته باشه
اما این روزا حالو روز زندگیه من مثل سریالی شده که فقط دو سه تا قسمت داره که هی اون
چند قسمتم تکرار میشه
البته با این تفاوت که تکرار های مکررر این سکانس های تکراری زندگی من درحالی اتفاق می افته
که لحظه های جدید میان و میرن؛ در حالیکه دیگه این ثانیه ها تکراری ندارن
ولی زندگی ی من همچنان هر روز بایه سکانس تکراری میگذره
دلم تجربه های جدید وتازه رو میخواد...دلم میخواد
این تکراری ها تموم بشن
امیدوارم بتونم خودمو از این صحنه های تکراری خلاص کنم
انقدر همه چی یه مدت طولانیه که هی تکرارمیشه؛ که دیگه مطمئن م
اگر ساعت وتقویم نبودن؛ من هرگز متوجه گذر زمان نمیشدم
چون خیلی وقته که زندگیم داره حول یه نقطه تکراری میچرخه
امید؛ چیز خوبیه چون باعث میشه به این فکر بیفتم
که زندگیمو از این دور تکراری خارج کنم
که به فکر بهتر شدن باشم
ویرایش توسط _TAN_ : 12 آذر 1401 در ساعت 21:18
پوچ یه کلمه س ولی یه دنیا معنی الهی هیچ وقت هیچ وقت هیچ کسی تو زندگی ش به این نرسه چون نابود میشه میشه یه روباط شاید باید بایت گریه هم تشکر کرد چون هنوز هستی.... زنده هستی..... قلب داری نعمتی که خیلیا ندارنش ..............گذشته وبابت هیمن که میگذره شاید باید تشکر کرد ........ الهی شکرت که هستی ............
این دعا به دلم خیلی نشست:
یا حبیب من لا حبیب له:ای دوست انکس که دوستی ندارد
یا طبیب من لا طبیب له:ای طبیب انکس که طبیبی ندارد
یا شفیق من لا شفیق له:ای پاسخ دهنده انکس که پاسخ دهنده ندارد
یا رفیق من لا رفیق له:ای رفیق انکس که رفیق ندارد
یا مغیث من لا مغیث له:ای فریاد رس انکس که فریادرس ندارد
یا دلیل من لا دلیل له:ای راهنمای انکس که راهنما ندارد
یا انیس من لا انیس له:ای مونس انکس که مونس ندارد
یا راحم من لا راحم له:ای ترحم کننده انکس که ترحم کننده ندارد
یا صاحب من لا صاحب له:ای همدم انکس که همدم ندارد
مدت ها بود خدا رو تو زندگیم گم کرده بودم خیلی هم ازش حرف نزدم هیچ وقت تا اینکه یه اتفاقی باعث شد از فرط استیصال خواستم که باشهخدا
خواستم بهش وصل بشم و صدامو بشنوه
این دعا پر از خداست
خدایا به حق این وقت و ساعت دل هیچ بنده ای رو نشکون
بچه ها برام دعا کنید
ماه رمضون نیست ولی شب قدر منه
از خدا کمک میخوام
دم همتون گرم.
ویرایش توسط Adame khob : 13 آذر 1401 در ساعت 02:01
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
عجب بارونیه امروز... اولین بار دانشگاه رو بارونی دیدم خیلی قشنگه عکسشو میذارم بعدا
امروز ی امتحان داشتم دیروز ک کلا خوندم هیچ امروزم سه صبح بیدار شدم خوندم تا 9 صبح ک رسیدم دانشگاه
هر چند عمومی بود :// و کنسل شد امتحان من موندم و بی خوابی
....
هییی
استاده خیلی رو مخه :///بیش از حد
چرا استرس گرفتم
دیروز بعد مدت ها خالم و داییم اینا که توی یه شهر دیگه زندگی میکنن اومده بودن اینجا .بعد انام هممون رو شب دعوت کرده بود خونشون مامانم و بابام یکمی داشتن زودتر میرفتن که داداشمم بخاطر مهمونا میخواست باهاشون بره ولی بابام برگشت گفت بمون شما هم با هم بیاید بعد رفتن اونا یعنی داشت حرص میخورد دا.برگشتم بهش گفتم خب چته بچه؟ میگه من همیشه بخاطر تو قربانی میشم(خودش کلی تکلیف داشت ها) بعد نمیدونم چرا منم خندم گرفته بود هی داشتم میخندیدم اونم حرصش گرفت کتابشو برداشت پرت کرد طرفم منم جاخالی دادم بعد کتابشم پاره شد و اینگونه بود که یه ورزش عصر گاهی بعد مدت ها انجام دادیم .دلم تنگ شده بود واسه این دعواهای خواهر برادری
اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی
فلک آن پند را روزی به تلخی ات بیاموزد
پایان فعالیت در ۱۴۰۳/۲/۳
خیلی وقته سیستم رو باز نکردم
دارم به این فکر میکنم که چه چیزایی رو داخل سیستم داشتم
دقیقا مثل زمانی که کمدت رو مرتب میکنی بعد کلی چیزای یادگاری و قدیمی پیدا میکنی
حس میکنم اونجا هم خیلی چیزای جالب میتونم پیدا کنم!
چیزایی که خاطراتم رو زنده میکنه...
حس بدی دارم
نمیدونم قراره پایدار باشه یا نه
شب مشخص میشه
میام مینویسم
//////
گاهی وقتا اخر شبا یه موزیک غمگین میذارم یهو گریه میکنم
قبلا یادمه میومدم مینوشتم چرا اشکم در نمیاد
ولی الان خیلی سریع گریم میگیره
حس ناکافی بودن دارم ، حس اضافی بودن
بهم میگن به قسمت و سرنوشت فک کن ، ولی نمیتونم قبول کنم ، نمیفهمم این همه بدشانسی از کجا میاد
الانم ک حالم مث یه مرده متحرکه
اغلب اوقات میخوابم که روزا بگذره
بهم میگه همه زندگیتو تو درس خلاصه کردی اینجور رشد نمیکنی
ولی نمیفهمه نتیجه نگرفتن و ناامید شدن چه مزه ای داره
حس اون ادمیو دارم که خیلی وقته با دور تند رو تردمیل میدوئه بعد یکی یهو اون بندو میکنه و استپ میشه
با کله میخوره زمین
الان جاییم ک به ادامه زندگی هیچ امیدی ندارم
از ظاهر سازی خسته شدم ، از اینکه نشون بدم خوبم
هیچ کس درک نمیکنه ک حالم چقد بده
دوستم ندارم ک توضیح بدم ، شاید چون اینجا ناشناسه میام مینویسم
اصن نمیدونم چیکار کنم
پوووچی تمام
من پیشنهادم اینه که اگه دوست داشتی یه کانال تلگرام درست کن و توش روزمرگی بذار . دوران وبلاگ خیلی وقته تموم شده
چون پیامهایی که اینجا میذاری بین بقیه پیام های بچه ها گم میشن و واقعا حیفه . خوبه که این احساسها ذخیره بشه و حتی چندسال بعد هم میتونی بری و مرورشون کنی
میتونی یه لینک ناشناس هم درست کنی که از اون طریق باهات در ارتباط باشیم .
"دردی که انسان را ب سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست
ک انسان را ب فریاد وا میدارد!
و انسان ها فقط به فریاد هم میرسند
نه به سکوت هم.."
فروغ فرخزاد
چمیدونم
چپ برم راست برم
بخوام ، نخوام یا حتی فیلم بازی کنم
من هیچوقت حالم خوب نمیشه
از فیلم بازی کردن خستم
کارایی ک قبلاً باعث میشدن حالم بهتر شه الان حتی توجهمو جلب نمیکنن
من قبلاً کتاب میخوندم
دوچرخه سواری میکردم
نقاشی میکشیدم
داستان مینوشتم
عاشق این بودم که به بقیه کمک کنم
دوست داشتم اشپزی یادبگیرم
دوست داشتم از خونه برم بیرون از خونه موندن حالم بهم میخورد
با امید و ذوقی ک نمیتونم وصفش کنم درس میخوندم
الان هیچی از منِ قبلی نمونده
هیچی پیدا نمیکنم
انگار توی ی چاه تاریک و عمیق سقوط کردم
از همه چی حالم به هم میخوره
__________________________
یا هیچی یا همه چی ...
آدمای تباه که اهل (هیچ ) بودن و بهش خو کردن ، دیدن نمیتونن با عذاب وجدان هیچ بودن کنار بیان ، از طرفی هم عرضه و خودسازی رسیدن به (همه چی ) رو ندارن .
چیزی ساختن به اسم (وسط)
تا محل تجمعشون و خروج از زیر اسم ننگین (هیچستان) باشه ...
غافل از اینکه هر چی و هر مکانی غیر از ( کل و تمام و همه چی ) همون هیچه ...
تنها فرق اینه که روحیه دروغگویی و نفاق و وسط خوابی و تحریف حقیقت رو در خودشون تقویت کردن ، نسبت به کسایی که ساکن (هیچ) هستن ...
__________________________
لعنت به نفاق ...
پ.ن : عاشق این تاپیکم چون همه خودشونن
البته امیدوارم به اینکه در فضای حقیقی هم همین باشیم
امیدوارم
امیدوار
فإذا صحوت فأنت أول خاطري ...
ویرایش توسط Ali_T : 13 آذر 1401 در ساعت 16:34
در حال حاضر 15 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربر و 14 مهمان)