!♠♥ احساسات روزانه♥♠امروز چه حسی داری؟!♠♥

[مالفیسنت]

میخواستم تو چندتا چالش شرکت کنم اما فعلا ترجیحم اینه ک دور بشم از این فضا / درگیری ذهنم و اتفاقات جورواجوری ک چیز تازه ای هم نیست تاثیر میزاره روی نوشتنم /
این چند وقت سعی کردم شاد باشم / تو چت این بودم یا این
اما پشت مانیتور این بودم :///
نمیدونم چ مصلحتیه ک این چندسال خدا میخواد زوری زوری من هر سال اندازه هفت هشت سال بزرگ شم
اوکیه اوس کریم دم شما هم گرم : )

[seyed..yousefi]

نمیدونم فقط من اینطوریم یا بقیه هم همینجورین

انگار وقتایی که تحت فشارم بیشتر لذت میبرم از زندگی

از رکود و یه جا نشستن متنفرم

و الان که تحت فشارم، امیدم بیشتر از همیشه است و انگار واقعا دارم خوشحالی رو تجربه میکنم

با اینکه هر شب بدون دیدن سریالای مورد علاقم میخوابم و صبح زود پا میشم و خیلی وقتا بدون صبحونه میشینم پشت میز

ولی این سختی کشیدنه رو دوست دارم

ترجیح میدم اینطوری باشه زندگیم تا اینکه مثل دو سال قبل نکبت بار و راکد

+

دلم میخواد با رفیق صمیمیم چت کنم

ولی احتمالا اونم الان مثل من مشغوله( البته امیداوارم . انشاالله )

و اگه چت رو شروع کنیم احتمالا زیاد طول بکشه

پس فعلا سراغش نمیرم

انشاالله پاییز همو تو مدرسه میبینیم

+

و در آخر لازمه که بگم هعب دا...

[Adame khob]

احساسات روزانه=)

[be_quick]

باورم نمیشه تا به این سن ...
من از موهبت با آهنگ خوندن ، بی بهره بودم
نهایتا تو چت دوسه قسمتشو مینوشتم بدون گفتن هیچ کلامی تو خلوت خودم خاک
یه آهنگ هم حفظ نیستم کجا بودم تاحالا؟ البته الآنم که پیدا کردم فااااوزشو بگیر:troll (10):
لامصب تاثیری که روم داره هیچی تاحالا نداشته

چه غمگین چه شاد چه مسخره ش کلا با همش میشه بجز بی کلام
خودم چی بودم حالام که اینو پیدا کردم چی میشم
کاملا میشه تشخیص داد که قراره زخمتون کنم :troll (4):

آی زلیخا آی زلیخا!♫!
مو فداتُم خاک پاتُم!♫!!♫!

[SINA_1384]

پر از هیجان واسترس
پر از حس خوب
لبریز از آرامش

[Azad05]

هوووووف

[Sanjana.Slri]

دلوین: بابائے اللہ جان کجاھن؟
بابا: اللہ جان مے شمے پھکانے قلب توکن
دلوین : بابائی چطاورکا روےن توک قلب کر اللہ جان
بابا: تو ھر وقت ک مزن بوتے ترا گوشوں
دلوین : باشه گورا من اینچوک باز چیز ورون بل زوت مزن بون.💃
.
.
روزها((:

[Aytakso]

دیشب ویو شهر محشر بود...
ساعت 2 شب
ماه نصفه شده و یکم زرد تر بود
ابرا دور و برش پخش شده بودن
اگه بادقت تر نگا کنی ستاره ها رو میبینی
عه اون ستاره داره حرکت میکنه
عه ستاره نیس هواپیماس...
یعنی کدوم شهر یا کشور دارن میرن؟

شهر پر نوره
هر نور یه خونه و هر خونه کلی داستان
شاید یکی همه جمع شدن و دارن تخمه میخورن و صدای قهقهه میاد
شاید اون یکی ینفر داره درس میخونه
اون یکی ینفر داره فیلم میبینه تا غمش رو فراموش کنه
چنتا چراغ یه خط خیلی بلندو تشکیل دادن
نمیدونم کدوم راهه
و برج تجارت چراغش روشن و خاموش میشه و زیبایی شهرو بیشتر میکنه
باد شدید میشه و من سردم میشه و برمیگردم
ولی زیباییش یادم نمیره

[SINA_1384]

حس خوب امیدواری

[.miracle.]

امروز خیلی خوب و پر انرژی داره میگذره
دیشب مربی آموزش رانندگیم بهم پیام داد میای صبح ساعت ۶:۳۰ بریم تمرین؟ من بیکار و سرخوش اونم از من بدتر، صبح جمعه رفتم تمرین، خیلی خوش بود
تماشای طلوع آفتاب واقعا یه معجزه بود، کلیییی وایب خوب داد بهم، تصمیم گرفتم صبح ها همین موقع ها بیدار شم خانوادگی بریم کوه و دشت

[Aytakso]

اولین روز تابستان را تبریک و تهنیت عرض میکنم
باورم نمیشه یه زمانی چقد اعصاب و روان عجیبی داشتم که بولت ژورنال درست می‌کردم
یکی از قسمتا مرتب کردن تخت بعد بیدار شدن بود ولی الان عادتم شده و اولین کارم بعد بیداری همینه
یکی قرصای ویتامین خوردن
کتاب متفرقه خوندن
ته دفتر هم فیلمایی که قرار بود ببینم (ولی ندیدم)
برنامه حدودیم برا ترکوندن تابستون امسال اینه
۱. دوس دارم گواهینامه بگیرم و ماشینو چپ کنم
۲. استخر برم و دوستامو غرق کنم
۳. فیلم و سریالای خوب ببینم
۴. موهامو رنگ کنم (احتمالن بنفش) بعد چن روز از خونه اخراج شم
۵. شبا دراز بکشم و به ستاره‌ها نگا کنم و پشه‌ها نیشم بزنن
۶. روزا به دیوار نگا کنم و در هدف اصلی زندگی و سعادت آدمی تعقل و اندیشه کنم و تهش به پوچی برسم
۷. یه دفتر بگیرم و شعر یا داستان بنویسم
۸. نوشیدنی ها و ترکیبات جدید امتحان کنم و گلاب به دیوار شم
۹. یه چادر گلگلی و عینک جدید بگیرم
۱۰. به نرفتن به اینستا و توییتر و یوتوب ادامه بدم
برنامه شما چیه؟

عه این پستم...
درسته تابستون تموم نشده ولی خواستم یادآوری کنم تا ببینم چنتا از کارام تیک خورده
۱. تا حدودی انجام شد. کلاسای تئوریم تموم شده و کلاسای عملیم از آبان شروع میشه
۲. همون فردای کنکور رفتم ولی متاسفانه غریق نجات مزاحمم میشد اینام پوست کلفت بودن غرق نشدن
۳. خواستم ببینم نشد. در واقع حوصلم نکشید.
۴. دیدم بیرون گرمه زندگی سخت میشه بیخیال شدم (اجازه ندادن)
۵. یپ... زیبا بود
۶. فعلن به پوچی نرسیدم
۷. گرفتم و تا الان نصفش نوشته شده. چقد پر حرفم
۸. چنتایی امتحان کردم ولی کیک نپختم
این ترکیب جالیب بود: شیر، موز، توت فرنگی، شکلات صبحانه، کره بادوم زمینی و بيسکوئيت همشون تو میکسر
۹. عینکو گرفتم اوایل ناراحت بودم که بهم نمیاد ولی الان خیلی راضیم و دوسش می‌دارم
چادر هنوز قسمت نشده مغازه بسته بود
۱۰. اینستا و توییتر رفتم ولی زود پاک کردم چون فضاش یجوری بود نتونستم ارتباط برقرار کنم
یوتوب ولی گهگاهی میرم و چیزایی میبینم که حس خوبی بهم بده و راضیم
خب خب...
اینم از تابستونمون که با موفقیت ترکانده شد

[Aytakso]

Beni bu güzel havalar mahvetti,
Böyle havada istifa ettim
Evkaftaki memuriyetimden.
Tütüne böyle havada alıştım,
Böyle havada aşık oldum;
Eve ekmekle tuz götürmeyi
Böyle havalarda unuttum;
Şiir yazma hastalığım
Hep böyle havalarda nüksetti;
Beni bu güzel havalar mahvetti.
عجیب می‌گذره
نمی‌دونم چه حسی دارم
میخوام اینو بگم
Kendimi şu ağaç kadar şanslı hissediyorum.
Canlıyım bir kere, her geçen gün yeni bir nedenle yeşeriyorum.
Bir küçük tebessümle filizleniyorum.
Zehirli sarmaşıklarımdan arındım.
احساسات روزانه...
گاهی نمی‌تونم احساستمو بنویسم
نمی‌دونم چیشده
نمی‌تونم بنویسم
بیخیال
فعلن...

[FaDila]

حالم عالیه ^_____^
امروز درس نخوندم
اما لحظات خوبیو با چیپس و فیلم گذروندم
آیا زندگی این نیس؟
.
.
مامانم میگه بیا بریم مشهد
نمیدونم چرا خندم گرفت
تاحالا نرفتم من و نمیتونمم تصور کنم که برم
حس میکنم اون حسی که به زیارت و اینجور چیزا داشتم
تو دلم مرده
به که چی رسیدم انگار.

[مالفیسنت]

خوبم : )

[Masoume]

هرچند از دیشب تا الان پر از اتفاق بد بود برام اما بالاخره یه شادی کوچیک دیدم، گل سنگ خوشکلم گل داده