فقط یه دانشجو پسر میتونه نیم ساعت قبل شروع امتحان بفهمه چه امتحانی داره
فیزیک پیش دیگه چیه که دو واحد هم داشته باشه
ببینم بدون یه جلسه کلاس و با اطلاعات سال پیش چکار میکنم
فقط یه دانشجو پسر میتونه نیم ساعت قبل شروع امتحان بفهمه چه امتحانی داره
فیزیک پیش دیگه چیه که دو واحد هم داشته باشه
ببینم بدون یه جلسه کلاس و با اطلاعات سال پیش چکار میکنم
ویرایش توسط momahmudi : 06 تیر 1401 در ساعت 12:21
آره ، دقیییقا همینکارو کردن
ببیییین ینی بندرعباس یه ایالت خودمختاره ، تو بینظمی خیلی منظمه ، خیلی جالبه : )
فقط گذر کسی نخوره . . .
آغا اومدی و دیگه درس از سرت پرید تقصیر خودته هاا البته آزموناش فقط حضوریه
جمع ما اول ترم همه رفرنس داشتن ( چنتایی هم زبان اصلی ) ، میگفتم نکنین عزیزا ، ول کنین ، الان سر بیوشیمی حساب میکنن اگه اینو جزوه رو بخونم پاس میشم بقیه رو ول کن
اوضا در این حد وخیمه ، همه چی هس بجز درس
باورش سخته همینا سال پیش برا کنکور داشتن خودکشی میکردن ، الان اینهمه بی خیال
یادمه بعد کنکور با یکی دو نفر اتفاقی اشنا شده بودم و داشتیم چرتو پرت میگفتیم ، هیچوقت فک نمیکردم یهو بهم پی ام بده بگه ممد سرتو برگردون
عجیب . . .
پ.ن : اصلا نمیدونستیم پزشکی یا چیزی میخونیم
ویرایش توسط momahmudi : 06 تیر 1401 در ساعت 19:07
بعضی شبا آرزو میکنم کاش میتونستم برگردم به گذشته
نه برای اینکه چیزیو تغییر بدم
برای اینکه یه سری چیزارو دوباره احساس کنم...
Sil Baştan
میروم خسته و افسرده و زار ، سوی منزلگه ویرانه ی خویش
بخدا میبرم از شهر شما ، دل شوریده و دیوانه ی خویش
میبرم تا که در آن نقطه ی دور ، شست وشویش دهم از رنگ گناه
شست و شویش دهم از لکه عشق ، زین همه خواهش بیجا و تباه (:
و خدایی که در این نزدیکی
میزند لبخندی
به تمام گره هایی که تصور دارم
همگی کور شدند...!
تو قسمت جست و جوی موضوع که بالاصفحه هست ، میشه بزنی جست و جوی پیشرفته و اسم کاربری که میخوای میزنی و تک تک پستهایی که تو این تاپیک گذاشته میاره (:
اسم خودم رو زدم ، مشغول شدم به خوندن تک به تک پستهام
از بهمن ۹۸ تا به الان
با هرکودوم از نوشته هام مثل فیلم اون موقعیت اومد جلو چشمم ... رفتم دقیقا به اون تایم و اون زمان ! همون حسی که داشتم اون لحظه یادم اومد با بعضیاش لبخند زندم و با بعضیاش بغض کردم و اشک ریختم !خیلی عجیب بود
با خودم فکر میکنم ومیگم کاش میتونستم برگردم به همون تایم ، خودمو ملاقات کنم . نه برای نصیحت که فلان کاررو بکن یا نکن ! فقط ب خودم میگفتم راه سختی پیش روته ... هیچکسی هواتو نداره ولی من هواتو دارم (:
دوشب پیش حالم خیلی بد بود ، خودمو بغل کردم و یاد ۵ سالگیم افتادم
باهاش حرف زدم !!!
گفتم عزیزکم ببخش که انقدر اذیتت کردم . منو ببخش که سلامت جسمیتو گرفتم ، سلامت روحت رو گرفتم . ببخشید که ضعیف بودم و نتونستم به رویاهات برسونتمت (:
وکلی دیگه عذرخواهی بابت تک تک ظلم هایی که در حق اون زهرا کوچولوی ۵ ساله کردم تا شد این زهرای به ظاهر عاقل و بالغ ۲۱ ساله
با همه این تفاسیر باز هم دخترکوچولوی ته قلبم امیدواره و ازم میخواد ادامه بدم با اینکه میدونه بازم ممکنه یادم بره و کلی اذیتش کنم (:
و خدایی که در این نزدیکی
میزند لبخندی
به تمام گره هایی که تصور دارم
همگی کور شدند...!
حس میکنم کنکور روز جمعه رو هیچی نمیشم
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
ناراحت و ترسیده ام و نظم ذهنیم بهم ریخته
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
با خودم کنار اومدم
بعد کلی حرف زدن
اولا که از یه طرف واقعا خوشحالم داره تموم میشه از یه طرف یه کم دلتنگ
بالاخره کنکور یه سبک زندگی ای بود که دو سال و اندی باهاش زندگی کردم
چه مهمونیایی که باهاش نپیچوندم چه عروسیایی که نرفتم
از هفته بعد مامانم هرجا بره خِرکشم میکنه میبره
خوشحالیم بیشتره چون دیگه میتونم راحت کنارخانوادم بشینم و لذت ببرم بدون اینکه فکر کنم تو همین نیم ساعت یکی داره 20 تا تست از من بیشتر میزنه
راحت میتونم فیلم ببینم و کتاب جدید بخونم بدون اینکه فکر کنم تو اون زمان یکی داره خودشو با تست خفه میکنه
میخوام راحت فکر کنم بدون اینکه دائم به ساعت نگاه کنم و فکرامو ننویسم تا بعدا برم بخونمش!میخوام به بعضی چیزا اینقدر فکر کنم تا بمیرم
میخوام برم خرید بدون اینکه فکر کنم پول مانتومو الان بدم برای دوردنیا و خیلی سبز بهتره
میخوام برف و بارونو ببینم و لمس کنم بدون اینکه به این فکر کنم که الان سرما میخورم و تا یه هفته نمیتونم درس بخونم
میخوام حتی اگر کتابیرم میخونم با لذت باشه نه اینکه رقابت و رتبه کنکور بهتر
این مشاوراییم که میگن از خوندن کتاب لذت و اینا ببرید چرتو پرته
اره ! زمانی شما لذت میبری که به میل و خواسته خودت اون کتابو بخونیو مطلبشو بفهمی و لذتتو ببریو تموم شه
نه اینکه 750 تا تست بزنی تا اون مطلب برات تثبیت و مرور و جمع بندی شه
خلاصه با اینهمه چیز
بازم به نظرم کنکور ادمو چندلول میندازه جلو تو زندگی حتی اگر منجر به 3 رشته ی تاپ ! نشه
حداقل برای من که اینطور بوده و زندگیمو منظم تر کرده تا حدودی
و در اخر
برای همه دوستان ارزو میکنم کنکورشون بهترین ازمونی باشه که تا الان دادن
و نگران نباشن
نتیجه هر چی که بشه شما باارزش اید
حرفها و قضاوتای بعد کنکور طبیعی ترین چیزه
دهن مردم همیشه بازه برای حرف زدن بدون فکر
چون کسی جای شما زندگی نکرده و 10 درصدم از زندگی شخصی شما خبر نداره راحت قضاوت میکنه و میره
چه قوی باشید و چه نباشید چه حرص بخورید و چه اروم باشید میگذره و خوبیشم همینه
این نگاه های سنگین و حرفای سنگین تر تمومم نشه طبیعی میشه و شما بالاخره یاد میگیرد اهمیت ندادنو
مطمئن باشید دنیا به اخر نمیرسه و زندگی جریان طبیعی خودشو داره و روزگار لحظه ای به شما بها نمیده
بازم تنها و تنها خودتی که خودتو نجات میدی
پس اینقدر به خودت فشار نیار
پ.ن:نوشته هام پراکنده ان و از هر دری حرف زدم چون الان ذهنم دقیقا داره به هفتاد تا موضوع همزمان فکر میکنه
الان داشتم زار زار گریه میکردم که یهو شروع کردم غش غش خندیدن
همینقدر احساساتم و مغزم پر و شلوغ و درهم برهمه
دارم به این فک میکنم چطور این 3 روزو تحمل کنم
حتی گفتن جمله میگذره هم آرومم نمیکنه
چی بگم والا
انگار یه منطقه امنی بود که آدم ناخودآگاه دلش نمیخواد ازش خارج شه
انگار آدم میخواد هی همش این آزمونای دو هفته یبار باشه ولی با اصل قضیه مواجه نشه
تفریح کردن فراتر از قهوه و آهنگ عجیب شده برام
و تموم شدنش عجیب تره
حالت بی حسی + کلی حسای متناقض
احساس غم
صب بیدار شدم و یادم افتاد چه موقعیت زمانی ام
و فک کردم یه خوابه
با خودم میگفتم نه بابا این کابوسه الان بیدار میشم
ولی بعد شستن صورتم دیدم نبوده
آی جیگیلی جیگیلی جیگیلی جیگیلی اخماتو وا کن
آی جیگیلی جیگیلی جیگیلی جیگیلی یه نیگا به ما کن
همه چی آرومه من چقدر خوشبختم
به به
8 تیر
2 روز مونده به کنکور
مث مار به خود پیچیدن از درد مسموم شدن و ناله زدن
معده ای که هر چی داشت و نداشت پس داد
التماس برای مردن و معلق بودن بین خواب و بیداری
ابعاد جدیدی از مشقت بار بودن زندگی و تحت کنترل نبودنش رو دارم تجربه میکنم.
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
در حال حاضر 34 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 34 مهمان)