خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2934 از 3701 نخستنخست ... 2834292429332934293529443034 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 43,996 به 44,010 از 55508
    1. Top | #43996
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      بنظرم مسخره ترین کلمه فراموشیه

      یه آدم هیچوقت هیچی رو فراموش نمیکنه !

      فقط از یادآوریشون خسته میشه : )
      و خدایی که در این نزدیکی
      میزند لبخندی
      به تمام گره هایی که تصور دارم
      همگی کور شدند...!


    2. Top | #43997
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      تو دلم حسرت روزای خوبِ
      روزای خوبی که میتونستم بسازمشون ولی به هر دلیلی نشد
      روزای خوبی که میتونستن امروز باشن ولی نشدن

    3. Top | #43998
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      5مین دیگه آخرین امتحانمُ میدم و تامام! از خوشی در پوست خود نمیگنجم ._.
      انقد سخت میدن که فک میکنم تو هاروارد میخونم چه خبرتونه بابا :/
      من نمیدونم چرا مخالفِ تعویق کنکورم!
      دلم میخواد این دوهفته رو جمع کنم و پرونده ی کنکورمو برای همیشه ببندم! اگه تعویق شه میخوره به کاراموزی
      راستش بعضی وقتا حس میکنم مسیری که دارم میرم میتونم توش موفق و بهترین باشم تا مسیری که تو ایده ال و رویاهام هست
      و شاید شاید شاید تو این راه رضایت درونیم بیشتر باشه : ))
      یه جورایی به مسیرم علاقه مند شدم که فکر میکنم لطف خدا بوده یا یه علاقه ی درونی که ازش خبر نداشتم!

      ولی تو هر راهی باید باید باید پیشرفت کرد و یه جا نموند
      معمولی بودن منو اذیت میکنه!
      کلی برنامه و انگیزه دارم واسه تک تک روزام
      حس زنده بودنم عجیب زنده شده...

    4. Top | #43999
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      چه حس مبهمی دارم چند روزه
      قابل گفتن نیست نمیدونم چرا و چه اتفاقی قراره بیفته
      خستم کرده-_-
      ♡Be your Own HERO

    5. Top | #44000
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات

      حالم این روزا حال خوبی نیست/ مثل حالِ عقاب؛ بی پرواز

      شکلِ حالِ «ژکوند» بی لبخند /مثلِ احوالِ تار؛بی«شهناز»
      یاد بگیر برای موفقیت دیگران دست بزنی
      به موقعه اش زمان موفقیت تو هم میرسه


    6. Top | #44001
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      اون روز خونه یکی از دوستام بودم پدرش و دیدم حال و احوال و . . .
      اون شبم بابای یکی از دوستام با ماشین اومد دنبالش منم تا یه مسیری رسوند . . .
      هیچوقت تو زندگیم به کسی حسادت نکرده بودم خیلی آدمای پولدار و پسرای خوشتیپ که دورشون پر دختر و هر شب برنامستو دیده بودم ولی برام اهمیتی نداشت
      تو دبیرستان کل کلاسمون گوشی داشتن من نداشتم ولی برام مهم نبود
      و خیلی چیزای دیگه که هیچکدوم برام تو زندگی اهمیتی نداشت
      ولی اون روز برای اولین بار تو زندگیم حسودیم شد و حس حسادتو تجربه کردم
      به داشتشون حسرت خوردم و تهشم اشک بود که فقط سرازیر میشد . . .
      اونروزم تو پیج اینستای یکی از دوستای کلاسیم بودم فامیلیش دقیقا با فامیل من یکیه تگاش و نگا کردم دیدم باباش تگش کرده و بش افتخار کرده یکم بیشتر دقت کردم دیدم باباش حتی اسمشم با بابای مرحوم من یکیه
      هوففففففففففف
      چی بگم
      چی دارم که بگم
      زود یتیم شدم
      قدر داشته های واقعی زندگیتونو بدونید
      همین

    7. Top | #44002
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      از وقتی ناامید شدم آروم ترم
      دیگه برا م فرقی هم نمی کنه چی بشه ...

      پی نوشت: خیلی وقت بود این جا نمیومدم، امیدوارم حال همگی خوب باشه ...


    8. Top | #44003
      کاربر نیمه فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات

      انسان با امید زنده است اگه امیدی نباشه باید مغزتو خاموش کنی تا درد نکشه بی خیال میشی از لحظه لذت میبری به آینده فکر نمیکنی چون جایی به نام آینده وجود نداره از ته دل به چرت و پرتای بقیه میخندی و خودت به آرامش میرسونی و شکر میکنی و شکر میکنی بازم شکر میکنی که هنوز بدنت سالمه و گیر دکترا نیوفتادی ، میتونی بپوشی هنوز اونقدری داری که بخوری و گرسنه نمونی و برای اینکه احساس خوشبختی بکنی به افرادی که از تو بدبخت ترن باید نگاه کنی و بازم شکر کنی که هنوز بدبخت تر نشدی ( چقدر چندش!) ولی خب باید با این قضیه کنار بیای که یه عده هم با دیدن تو احساس خوشبختی میکنن ولی بیخیال...
      چقدر این آدمی که توصیف کردم اشناست به نظرتون کجا زندگی میکنه؟! درسته اینجا طویله ایست به نام........( جای خالی را بدون فحش با گزینه مناسب پر کنید.)

    9. Top | #44004
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      Lili, take another walk out of your fake world

      Please put all the drugs out of your hand

      You’ll see that you can breath without no back up

      So much stuff you got to understand

      For every step in any walk

      Any town of any thought

      I’ll be your guide

      For every street of any scene

      Any place you’ve never been

      I’ll be your guide

      Lili, you know there’s still a place for people like us

      The same blood runs in every hand

      You see it’s not the wings that make the angel

      Just have to move the bats out of your head

      For every step in any walk

      Any town of any thought

      I’ll be your guide

      For every street of any scene

      Any place you’ve never been

      I’ll be your guide

      Lili, easy as a kiss we’ll find an answer

      Put all your fears back in the shade

      Don’t become a ghost without no colour

      ‘Cause you’re the best paint life ever made

      For every step in any walk

      Any town of any thought

      I’ll be your guide

      For every street of any scene

      Any place you’ve never been

      I’ll be your guide

    10. Top | #44005
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      هییییی
      حس میکنم امروز گند زدمم
      حسابی
      اصلا فکرشم نمیکردممم
      چرا آدم وسط گندزدنه ممیفهمه دارره گند میزنه هااا؟؟؟
      عیب نداره
      از امروز جبران میکنیم^_^
      کور شدم رسما آفتاب خر است
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    11. Top | #44006
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      خیلی خستم ازساعت11:30بیدارشدم تاالان خونه تکونی کردیم بامامانم بااین تبخال روی لبم که حسابی مضحک شدمدلم اتفاقای خوب وجدیدمیخواهد+میترسم تصمیمی بگیرم که گه بزنه به زندگیم واس همین شایدبیخیالش بشم
      نگران منی به توقرصه دلم

    12. Top | #44007
      کاربر نیمه فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      https://www.aparat.com/v/shn1Z/%D8%A...87%D9%86%DB%8C


      ((نیامد))

      شتاب کردم که آفتاب بیاید
      نیامد
      دویدم از پیِ دیوانه‌ای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می‌ریخت که آفتاب بیاید
      نیامد
      به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
      که آفتاب بیاید
      نیامد
      چو گرگ زوزه کشیدم
      چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
      دریدم
      شبانه روز دریدم
      که آفتاب بیاید
      نیامد
      چه عهدِ شومِ غریبی!
      زمانه صاحبِ سگ، من سگش
      چو راندم از درِ خانه
      ز پشت بامِ وفاداری
      درون خانه پریدم
      که آفتاب بیاید
      نیامد
      کشیده‌ها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
      چو آمدم به خیابان
      دو گونه را
      چنان گدازه‌ی پولاد سوی خلق گرفتم
      که آفتاب بیاید
      نیامد
      اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌های جهان را
      ولی، گریستن نتوانستم
      نه پیشِ دوست
      نه در حضور غریبه
      نه کنجِ خلوتِ خود
      گریستن نتوانستم که آفتاب
      بیاید
      نیامد

      رضا براهنی

    13. Top | #44008
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      سخت بودبرام بشدت ولی بایدانجام میشدبالاخره
      بعدکلی دس دس کردن ولف دادن بالاخره انجام دادم
      روزاول بودوسخت
      دلم همون چیزای تکراری رومیخادولی خب..
      بیخبری وندونستن اینکه آینده قراره چ اتفاقی بیفته هم خوبه هم بد
      اگه اتفاق خوبی قرارباشه بیفته دونستش اشکال نداره ولی وقتی میدونی اوضاطبق میلت پیش نخواهدرف باعث میشه نتونی ازلحظه های خوبی ک الان داریم لذت ببری
      اتفاقای بدی افتاده تواین چندروز
      هرکدوم یجورقلبمومچاله کرده
      هرچن ساعت تواین چن روز ی اتفاق آزاردهنده افتاده
      خداکنه ادامه پیدانکنه تابتونم فعلاهمیناروهضم کنم وبه خوبی پشت سربزارم
      داره سخت میگذره امیدوارم یکم شل کنه زندگی

    14. Top | #44009
      کاربر نیمه فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      زندگی هیچ وقت خط راست نبوده. فراز و فرود داشته و داره
      احساس می کنم کنار یکی از دره هاش نشستم ، تا قعر دره فاصله دارم اما به خوبی توی دیدم هست و می بینمش‌.
      اتفاقاتی دارن می افتن و من میبینمشون. در اصل من تماشارگر این اتفافاتم یا در بهترین حالت
      جز بازیگران دست چندم و سیاه لشکر.
      همه سکانس ها رو می بینم، گاهی وارد میشم دیالوگی رو بگم اما به سرعت از
      صحنه خارجم میکنند.
      گاهی تصمیم میگیرم کاری کنم اما نمیتونم و این ناتوانی من رو بیشتر بهم میریزه‌.
      بیشترین فشار زمانی بهم میاد که هیج کاری نمیتونم‌بکنم و باید مثل یه تماشاگر با اتفاقات همزاد پنداری کنم
      و یا گاهی اشک بریزم.
      بعضی صحنه ها برای من زیادی ن.نمیتونم ببینمشون . دست روی چشمام میذارم اما خب صداها واضح به گوش می رسن.
      اما از کنار همون دره ،از کنار صحنه تئاتر زندگی به آسمون نگاه میکنم و می دونم روزی ابی آرامش بخش ،تک رنگ زندگی م میشه.

      خیلی وقت بود ننوشته بودم.دلم براتون تنگ شده بود

      ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا
      تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
      که تو آن جرعه ی آبی
      که غلامان
      به کبوتران می نوشانند
      از آن پیش تر
      که خنجر
      به گلوگاه ِ شان نهند
      ...”


      Heaven is a place on earth with you


      ویرایش توسط susan.t : 15 مرداد 1399 در ساعت 03:23

    15. Top | #44010
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      یمدت دارم سعی میکنم از فضای مجازی دروی کنم
      تو دنیای واقعیش پره دروغ وای بحال مجازی !
      فقط فرقش اینه دنیای واقعی همه زشتیها آشکاره !
      ولی تو مجازی تو یه زرورق طلایی پیچیده شده !
      این چند روز آرامشم بیشتر شده گرچه استرس داره فوران میکنه !
      یه پارادوکس عجیبیه اصلا !


      +

      احساسات بقیه رو ک اینجا میخونم دلم میگیره !
      انقدر ک همه گرفتاری های خودشونو دارن
      و حال همه بده !
      نمیدونم چرا باید همسنای من تو اوج بهترین سالهای عمرشون احساساتشون اینا باشه ؟!
      کجای جهان اینطوریه ؟
      واقعا بقیه همسنای ما تو جاهای دیگه جهان هم مث ما حالشون بده ؟
      این سوالا همش توی ذهنم میاد !
      حتی جمله (ایشالا درست میشه ) انقد کلیشه ای شده ک نمیتونم به هیشکی بگم !
      حتی اینکه ارزو کنم این روزا هرچی زودتر بگذره هم برام ترسناکه !
      اخه میترسم بعد این روزا ، روزای سختتری بیاد !
      فقط میتونم برای همتون ارزو کنم هرچی زودتر دریای طوفانی دلتون ، آروم بشه : )
      و خدایی که در این نزدیکی
      میزند لبخندی
      به تمام گره هایی که تصور دارم
      همگی کور شدند...!

      ویرایش توسط Frozen : 15 مرداد 1399 در ساعت 10:10

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 28 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 28 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. ضد حال یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 222
      آخرين نوشته: 15 بهمن 1397, 18:36
    2. اگه یه تابلوی بزرگ تو آسمون بود که همه میدیدنش، روش چی مینوشتی؟
      توسط نیلگون_M5R در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 256
      آخرين نوشته: 27 آبان 1397, 15:57
    3. پاسخ: 180
      آخرين نوشته: 02 دی 1393, 00:39
    4. با جرئت هستید یا بچه ننه؟ و به نظرتون با جرئت بودن یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 72
      آخرين نوشته: 26 شهریور 1393, 20:49
    5. چند درصد پایه وپیش بخونم تو تجربی؟
      توسط VCP در انجمن پرسش و پاسخ زیست شناسی
      پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 دی 1392, 02:27

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن