چه شب هایی که تا صبح فقط زجر کشیدم ولی واقعا چی شد؟ آیا واقعا کسی در گوشه تاریک تر اتاق به من گوش میداد؟ آیا کسی میگفت چرا این پسر ناراحت است؟ نه، فقط من بودم و باز هم خودم. نمیدانم تعریف شما از خدا چیست ولی آن مرد نامرئی که نه حرف میزند و نه گوش میدهد چه کار کنم که همیشه همراهم باشد؟