از مهم ترین درسای زندگی همین بس که فهمیدم هر چی دپ تر و غرغرُ تر باشی و مدام بنالی،دنیا جوری پیش میره که بدترش میکنه
این مدت مدام دلم میلرزید،بدترین حسای دنیا رو تجربه کردم
حتی وقتی میخوابیدم یه ساعت یه بار با ترس میپریدم و کابوس میدیدم
دیشبم همین بود،حس میکردم دیگه چیزی که میخوام نمیشه
یه شکست خورده ی عصبی و بد اخلاقِ نق نقو که از اول صبح شروع میکنه گیر دادن به بقیه با خودمم دعوام میشد واقعا دست خودم نیست نمیدونم چجوری حرص درونمو کنترل کنم
هر روز لاغرتر و ریزش مو و جوشای بیشتر،رنگ و روی رفته
دارم تمرین میکنم ذهنمو از فکرای منفی دور کنم،افکار منفی،ترس،تنفر،گلایه...همون پیامدی رو بدنم داره که مردم زیر ظلم فرعون داشتن
به قول معروف شد شد نشد میرم آلمان