خدایا شکرت
حسی که نمونده برامون
زندگی هم ک مثل همیشه خلاف میچرخه
سر روزگار سلامت که ........
خدایا شکرت
حسی که نمونده برامون
زندگی هم ک مثل همیشه خلاف میچرخه
سر روزگار سلامت که ........
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
خداروشکر حسم خیلی خیلی خوبه
و بخش بزرگ این حال خوب به خاطر وجود آدمای خوب ونابی که توزندگیم هستن
و نگاه مهربونه خدا به منی که گناهکارترینم.
خدایا یجوررررررری عاشقتمممممممممم که فقط خودت میدونی
من راضیم به رضای تو
واسه همه ی اونایی که این احساس منو خوندن و اسم تورو بین نوشته هام دیدن خواهش میکنم یجور خاص نگاهشون کن که حتی اگر حالشونم بده یهویی بهترین بشن.
خدایاشکرت
The moon is always alone...
و امان از امروز و حال امروز
همش خدا خدا میکردم این برف لعنتی بیاد که بیاد ک اومده باشه
برف ک بارید وسط تست بودمو و کرنومترو استپ زدمو و باصدای داداشم ک برف میاد رفتم تو حیاط نشستم انقد برق خوردم و خندیدم که به خودم شک میکردم که کیم و اینجا کجاست عصبی بودم که چرا میخندم اصن خنده ینی چی چرا میخندی تو چت شده چی شده اصن
.
.
.
.
.
.
. امروز و امشب بازم تخریبم کردن بازم یه عده ادم از خدا بی خبر اومدن و تیکه و کنایه و این حرفا ک تو چرا دانشگاه قبول نشدی تو درس نخونی و فلانی و فلان
من دیگ از این حرفا ناراحت نمیشم
من فقط از این حرفا پل میسازم ب سوی هدفم
امشب کلی پیاده روی کردم تو این هوای سرد
من لباس زمستونی ندارم
با همون مانتوی تابستونی هم تو سرما میشه گرم شد وقتی داری لذت میبری از هوای سرد و برف و برف و برف
.
.
.
.
.
. خدایا ممنون بابت اینکه من تو خلا ام و حسی ب هیچ چیز ندارم اما برف ک میبینم مثل دیونه ها میخندم و میخندم و ذوقم میکنم
.
.
.
.
دلم یه فنجون کاپوچینو میخاست زیربرف شایدم باید امروز میرفتم و یه بستنی میخریدم وبازم میخوردم شاید اون حس ناب که برای همیشه تو ذهنم موند تکرار بشه که راستش :/
من از بس یاد گرفتم راجب نیاز هام چیزی نگم :/
هیچی یادم نبود:/
هیچی :/
شاید مسخره به نظر بیاد اما من برای خریدن یدونه کیک ک دلم میخادش هم باید برم دانشگاه :/
همینقدر عمیق زندگیم وصله به کنکورو نمیشه تغییرش داد:/
شب سرد زمستونیتون بخیر
نشه که دلتون سرد بشه
مراقب خودتون باشید خیلی زیاد ❤
25 : 32 : 13 : 00
خارج شدن از یه دور باطل
به نظرم دارم از اون سیکل معیوبی که هر روز برام تکرار میشد خارج میشم.. کم کم دارم اون روزمرگی لنتی رو میزارم کنار
کاشکی برا یه روزم شده این سیکل تکرار نشه!
کاش هر روز با یه امید تازه تر شروع شه واسه همه
کاش اون چاله هایی که هر روز پیش میاد تا ما رو دوباره ببره به اون تکرار همیشگی تموم شه یه روز!
صب بیدار شدم برم آزمایش تیروئید بدم
گفتن تو که میری بیرون، برگشتینم دو تا نون تازه بگیر:
نتونستم نه بگم ولی خیلی خجالت میکشیدم
من تا به امروز تنهایی نونوایی نرفته بودم
داشتم آب میشدم از خجالت
ولی نونوا هم نونواهای قدیم...
لامصب اصن شبیه نونواها نبود
یه پسر جوون نهایتا 27/28 ساله
چشم رنگی
سیکس پک
قد بلند
موهای مرتب...
اگه جایی غیر از نونوایی میدیدمش میگفتم یا مدیر عامل یه شرکت معتبره یا مدلینگه
نچ نچ... حالا نگید این دختره چقد چشم چرونه ولی آقای نونوا خیلی جیگررر بود به همین برکت
عشق در یک نگاه در نانوایی
وااایییی پاااچیییدم
حیف شد دیگه این هفته دارم میرم ازین شهر وگرنه میگفتم هر روز خودم برم نون بگیرم براشون
اونجوریم نگا نکنییید اععع
خُــــــ ~ بآ طُ بودَنْ زِ هَمــه دَست کِشیـدَن دآرَدْ ~ دا
ویرایش توسط samar_98 : 03 بهمن 1398 در ساعت 13:24
بارررررووون میادددددد .
میترسم سرمابخورم وگرنه حتما دلی از عزا تو این هوای قشنگ درمیاوردم.
عاااااشق هوای ابری ام
چی میشد آفتاب همیشه پشت ابر بمونه
هوا بس نجوانمردانه دونفره است
نیمه ی گمشده جان کی میای پس بریم زیر بارون قدیم بزنیم ؟
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
نصیب دشمن مارا نصیب ما نکند...
The moon is always alone...
ویرایش توسط Lagertha : 03 بهمن 1398 در ساعت 10:49
یه مقدار خسته ام . تمرین کردم که راجع به چه موضوعاتی باید با مشاورم صحبت کنم اما حوصله ندارم بیارمشون رویِ کاغذ و میدونم که اگر رویِ کاغذ نَنویسم ، هول میکنم و فراموش میکنم دقیقا میخواستم چی بگم ! مسواکم به ملکوتِ اعلی پیوست و باید یکی دیگه بگیرم -_- دفعه یِ پیش که رفتم دکتر ، روانپزشکم گفتن که دستات رو بگیر بالا و چقدر چند لحظه همه چیز سخت شد چون من به شدت مضطرب بودم و دستام خیلی میلرزید ، با تردید دستامو گرفتم بالا و خیلی میلرزیدن ، حتی الان هم که یادش افتادم لرزشِ دستم بیشتر شد -_- زودی دستامو اوردم پایین و خب بعدش دکتر ادامه داد : ترسیدی ؟ هیجان زده ای ؟ گفتم نه یه مقدار مضطربم (یک مقدار!) و خب فوقع ما وقع !
الان یه فکرِ دیگه به افکارم اضافه شده اونهم اینه که اگه دوزِ داروهام کم بشه چی میشه ؟ اما خب نباید ذهنم رو درگیر کنه چون فکر کردن بهش ابداً فایده نداره ...
stars can't shine without darkness
خدا رو شکر
از اینکه تو روت خوبن و پشتت یه چی دیگه بدم میاد
خب این یعنی چی
ویرایش: و همچنین زود قضاوت کردن
کاری که متاسفانه خودم چند دقیقه پیش انجام دادم
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
ویرایش توسط mojtabay : 03 بهمن 1398 در ساعت 15:04
دل منم مثل هوای این روزای شهرمون ابریه...
The moon is always alone...
ویرایش توسط Lagertha : 03 بهمن 1398 در ساعت 17:26
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد.
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی به هم در به است .......چو فاصد که جراح و مرهم نه است
درشتی نگیرد خردمند پیش ..............نه سستی که ناقص کند قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد ..............نه یکباره تن در مذلت دهد
شبانی با پدر گفت: ای خردمند ...........مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا: نیکمردی کن نه چندان..............که گردد خیره گرگ تیز دندان
ویرایش توسط sina_u : 03 بهمن 1398 در ساعت 19:54
امروز داشتم امتیازامو حساب می کردم واسه تابستون که قراره بر اساس امتیاز بندی محل خدمتم مشخص بشه، بجز معدل، یه چن تا مدرک مث icdl و خط و این چیزا و چن تا همایش ک شرکت کردم هیچی دیگه ندارم :/ تازه امروز یادم اومد پارسال که تعویض شناسنامه انجام دادم تمام مهر رای گیریایی که از ۱۸ سالگی شرکت کرده بودم پاک شده حالا نمیدونم البته اینم تاثیری داشته یا نه!!
خداکنه مدرسه خوب و با امکاناتی بیفتم اصلا حوصله ندارم
+در کل خوبم دارم از تعطیلات بعد امتحان با خواب فراوان لذت می برم
رها چو برگ خسته در باد🍃
در حال حاضر 12 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 12 مهمان)