بی حس...
چندروزه معده درد گرفتم از شدت استرس..امیدوارم خوب بشم زودتر.
امروز میانترم داشتم و صب تا شب خوندم و تهش دو تا سوال مسخره بهمون داد
حالا این زیاد مهم نیس :/
مهم شب تولدم بود ک قشنگ کوفتم شد : (
ماکارونی درست کردم دارن باهام حرف میزنن ^_^
چرا این غذا انقد جذابه؟اخه چرا ._. ولی هنوز نفهمیدم چرا باباها خوششون نمیاد
تو ژاپنی كلمهای هست به اسم يوگن (Yugen)، كه معنيش احساس زيبايى ِرازآلوده. مثل احساست وقتی به اسمون نگاه ميكنی و يهو ماه از پشت ابر بیرون میاد. يا پرسه زدن تو جنگل بدون فكر كردن به برگشتن. يوگن تعريف زنده بودن روحه گويا. چه كلمهى دقیقی *_*
منم هروقت ماکارونی رو میبینم حس یوگن بهم دس میده ^_^
مخصوصا با سالاد و نوشابه : )))
زندگیم به بدترین شکل ممکن داره میگذره..
هیچ چیز سرجاش نیست..
فردا ساعت 7/5با یه مشاوری قرار دارم
تصمیم گرفتم جای گفتن حقیقت بهش دروغ بگم!
شاید کارم درست بشه این سری!
دلم گرفته؛ نمیدونم چرا ، نگران آینده ام ؛ اینکه ۷ ماه بعد چی قراره بشه ، یکم شرایط از دستم در رفته ، میخونم ، روزی ۹ ؛ ۱۰ ساعت میخونم ولی بازم اونجوری نیست که دلم آروم بشه ، نمیخوام بعد اینهمه سختی که کشیدم بازم شکست بخورم
اه خسته ام آره واقعا میانترم خر است اونم وقتی ۴ تا پشت سر هم هر هفته شنبه ها باشه
ب درک باید خوند بهشت را به بها دهند نه به بهانع
بهانع نمیارم ع
میخونم ع
زیاد ع
اما سخته
ول من سخت تر
و از پسش بر میام ع
دوس دارم بگم ع
ب کسی هم مربوط نیس ع
چون پست خودمه ع
شب خوچ ع
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
#اندر_خاطرات_ساعت_00:00
از اونجایی که ما کلا ادمای تصمیمات یهویی هستیم
یهویی تصمیم گرفتیم اخر شبی بریم بیرون:/
اقا سر راه عروسی بود...
اونم چه عروسیی
عروسی کوردا
اهنگ و رقص کوردی که معرف حضور همه هست
اون هیچی
من عاشق اون سیستمشون شدم
ینی گفتم داداش دمت گرم
با این سیستمی که تو کاشتی قشنگ حق مطلبو ادا کردی
یه لحظه دیدم بقیه مردم از خود بی خود گشته
و به جمع کوردها اضافه شده
و به رقص کوردی مشغول شدند
وبقیه...
انگار سینما ۵بعدیه... وایساده بودن نگاه میکردن
بله درست حدس زدین کاملا ندید پدید تشریف داشتیم
ما خودمون وایسادیم تا اخر نگاه کردیم روحمون شاد شد بعد دیگه ادامه دوردور مونو گذاشتیم برا بعد برگشتیم خونه
جالبیش اینجا بود که نه تنها با اهنگ کوردی بلکه با اهنگ فارسی هم رقص کوردی میرفتن
هعی... چقد روحم شاد شد
خدایا این شادیا رو از ما نگیر
اها تازه یادم اومد
لازمه بگم که همه این برنامه هایی که گفتم جایی برگزار شد که حتی یه خونه هم وجود نداشت
ینی درکل مزاحم هیچ کسی نبودن
حتی مثل بعضیام نبودن که راه مردمو بند بیارن :/
#فرهنگ
ویرایش توسط Narvan : 15 آذر 1398 در ساعت 01:53
حس وحال عاولییی باید درس خوند خعلی زیاد دارم میخونم تا ساعتای ۲ ایشالا تموم تموم شه
پرش ذهنی ممنوععع میانترم دارم
خدایا کمکم کن خوب شه میترسم قول میدم امتحانا رو بترکونم خدایا خواهشا کجکم کن من تلاشمو میکنم ب امید خودت...
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
دلم میخاد فقط جیغ بزنم
حس لیگاندهای دو سر دندانه رو دارم -_-
خستههههه شدمممم
بسهههه
اه اه اه
چه زندگی بیخودیه خدایی :/
آیا میدانستید یک بسته پروپانول = ایست قلبی و بای بای است؟
رفتم خریدم*_* جذابه ^_*
کلا زمستون که میخواد بیاد من یه انرژی مضاعف می گیرم....
همه اطرافیانم میگن زمستون خوب نیست،هوا سرده،آدم از کار و زندگی میفته...
اما من عاشق سرمای زمستونم ، عاشق پوشیدن لباس گرم و یک دست کش و برف بازی ، عاشق خوردن یک چای گرم بعد راه رفتن تو هوای برفی...
و چه زیبا گفت بابک جهانبخش: برف برف می باره قلب من امشب بیقراره...
مراقب خوبی هاتون باشید.
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
بهترین روز زندگی ات خواهد بود
روزی که خودت باشی
خودت را دوست داشته باشی و به خاطر خودت زندگی کنی...
نخواهی کسی باشی که نیستی
منتظر نباشی دیگران دوستت داشته باشند
و زندگی ات را روی مدار رضایت و تائیدِ دیگران تنظیم نکنی !
بهترین روز زندگی ات خواهد بود ؛
روزی که تمام جزئیات زیبای اطرافت را دقیق ببینی
و عمیقا، دوست داشته باشی...
روزی که بلد شده باشی با ساده ترین ها
به پیچیده ترین حالت ممکن ، شاد باشی...
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
در حال حاضر 21 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 21 مهمان)