!♠♥ احساسات روزانه♥♠امروز چه حسی داری؟!♠♥

[hamed70t]

هووف ؛ از سه نفر شکایت کردم هرروز نوبت دادگاه یکیشون میرسه ؛ میخوام کتاب دستم بگیرم همش فکرم درگیر دادگاه و وکیل و هزارتا مشکل دیگه میشه

پ ن : قدر فرصت هایی که توزندگیتون هست رو بدونین خیلی زود دیر میشه و حسرت اون فرصت هایی که با تنبلی از دست دادین رو میخورین

[Alireza...kh78]

One word, can end a fight.
One smile, can start a friendship.
One look, can save a relationship.
One person, can change your life.

یک کلمه، میتونه دعوا رو تموم کنه.
یک لبخند، میتونه یه دوستیو آغاز کنه.
یک نگاه، میتونه یه رابطه رو نجات بده.
یک ادم، میتونه زندگیتو عوض کنه.

[BRUH]

امروز افسردگی گرفتم
سر یه چیز مزخرف که واسم مهم نیست ولی مهمه (خودمم نمیدونم)

خواب کم هم بی تاثیر نبود :/
شبا 7.5 بخوابید مراقب خودتون باشید

[ifmvi]

اپرا گوش میدم و ژستش رو میگیرم ، متن موزیک رو پیدا میکنم و به تلفظش دقت میکنم بنظر نمیومد بتونم با سبکش ارتباط برقرار کنم امّا الان تقریبا هر روز گوشش میدم -_- عجیبه !
حالا دیگه میدونم که فقط یک راه وجود داره و این به شدت نگران کننده ست ...

[It is POSSIBLE]

امروز زهرمو رو یه کارگر ریختم
نمی دونم چرا وقتی به کسی که کار اشتباهی می کنه تذکر می دم بعدش دچار عذاب وجدان می شم
هووووف
داشت سیبارو بسته بندی می کرد
حدود 10 کیلو از خوباشو سوا کرده بود یه جا
گفتم اونا برا چیه؟
گفت اونارو برا خودم کنار گذاشتم
گفتم از کسی هم اجازه گرفتی بابت این کار؟
گفت اجازه نمی خواد که، حقمه!!!!
گفتم برداشتن سیب مشکلی نداره، اصلا بحث سیب نیست، تو این 5 روزی که کار می کنیم 250 کیلو سیب به کارگرا دادیم، فقط بگو ببینم تو مگه برا هر روز کارت 100 تومن مزد نمی گیری؟ دیگه حق برداشتن سیب برا چیه؟ کی این حقو بهت داده؟ الان کارگرای ساختمونی هر کدوم حق دارن موقع رفتن 20 تا آجر با خودشون ببرن؟ قانون جدیده ما خبر نداریم؟
آقا بدش اومد و سیبارو دیگه برنداشت
عقلم می گه به درک که بدش اومد، حداقل یاد می گیره از این به بعد بی اجازه به مال کسی دست درازی نکنه
ولی امان از دست این دل لامصب
هی می گه نباید ناراحتش می کردی
هووووف
به نظرتون کارم اشتباه بوده؟
نه نبوده؟
بوده؟
هعییییی ...

[Narvan]

سعی میکنم خوب باشم و اتفاقا و حرفایی که امروز شنیدمو به فال نیک بگیرم
اخی پارسال دقیقا همین موقع چه حالی داشتم
دلم تنگ شد
لحظه لحظه شو یادمه با همه جزئیات : )
خب البته گذشته ها گذشته ولی حال و هوای الان عجیب منو یاد اون دوران میندازه
نمیدونم وقتی بهش فکر میکنم باید حس خوبی داشته باشم یا حس بد ولی هرچی که هست حال اون زمانمو دوست داشتم


این چند روز انقد کد نوشتمو پاک کردم تو خوابمم کد مینویسم
دیگه دارم دیوونه میشم
بدتر از همه اینا اینه که شاید مجبور شم یه مدت برنامه نویسیو بذارم کنار
راستش حس خوبی نیس واسم
بااینکه برام خیلی سخته و گاهی وقتا واقعا ازش خسته میشم ولی ته دلم دوسش دارم
برنامه نویسی تنها کاریه که ذهنمو منظم تر میکنه
باهمه اون سختیا و چالشایی که باهاش مواجهم ولی این کارو دوس دارم
از دستش نمیدم هرگز
اما شاید مجبور شم یه مدت معلق بذارمش
هعی -_-

[Dayi javad]

هووووووف

بین زمین و آسمون موندن سخته، انگار که تو یه انفرادی گیر افتادی، خوابت میاد.. اما اونجا انقدر کوچیک که نمیتونی پاهاتو دراز کنی راحت بخوابی،ترجیح میدی بیدار بمونی، یه بیخوابی نفس گیر رو تجربه کنی

������مهشید تمسکی

دقیقا بین زمین و اسمون موندم
هنوز به امیدی
هنوز به ....

[Zahra77]

شنیدم اسم شهید و اینا رو میخواستن حذف کنن از خیابونا و خب برخورد قاطعی باهاش صورت گرفته !
خب واسه امثال ما که شهیدشو نمیگفتیم خیلیم فرق نداره :/ خب باشه یا نباشه
یاد اون لحظه ای افتادم که میخواستن یه خیابونو به نام مریم میرزا خانی بکنن تو تهران ولی باباش راضی نشد و گفت خیابان به نام دخترم نزنید : ) !
لب کلام این بود وقتی زنده بود خود دخترم دلش نمیخواسته چرا چون عوض اسطوره سازی برید الگو سازی کنین و الان دیگه به درد دخترم نمیخوره این کارا: ) !
"نخبه" ی مملکت مقایسه شود با اون "سهمیه ای عقب مونده" ایی که "باباهاشون" بخاطر "خدا" رفتند جنگیدن و حالا بچه هاشون طلبشو از آینده ی امثال ماها دارن!
بعدشم با سهمیه میرن میشن خانم "دکتر" و آقای "دکتر" و خانم "مهندس" و آقای "مهندس"
کشش نمیدنم که حمله نکنین !
باشه همه جای دنیا بخاطر حمایت از کسایی که جنگیدن تر زدن تو زندگی بقیه مردم علی الخصوص جوونا
+
جایی که منجلاب گه است دم زدن از اصلاح خیانت است
"صادق هدایت"
+
اگر حالم را میخواهی بدانی
درختی را تصور کن که تبر خورده ونیفتاده
: ) !
+
: ) !

[Wisteriaa]

گاهی باید
رها کرد، باید نخواست...
باید نداشت، باید گریخت!
از انتظار هایی که ادم را پیر،
و درد هایی که ادم را شکسته می کنند...:/

[four elements]

سرماخورگیم خوب شد

[Wild Rose]

این‌ روزا حس میکنم قلبم داره تو اشکام غرق میشه...
همه چیز تلخ و سرد و غمگینه...
گلوم درد میکنه و ی چیز گنده انگار توش گیر کرده...
ی بغض سنگین...
نگاه میکنم ب کتابخونه اتاقم ، دیگه دل و دماغ کتاب ورق زدن رو ندارم...
نگاه میکنم ب تابلوی سیاه قلم نیمه کاره م ، دست دلم نمیره سمتش ک ادامه بدم...
از آینه بی خبرم...
دیگه حتی دل و دماغ اینو ندارم ک دستم بره سمت لوازم آرایشم و مثه قدیما ، تموم دردامو فراموش کنم و برا دل خودم رنگ و لعاب بدم ب چهره ی غم زده ام‌...
دیگ حتی چت کردن با دوستام و شوخی و خنده حالم خوب نمیکنه...
هر چقدر ک بیشتر فاصله میگیرم از آدما دور و ورم... بیشتر تو خودم فرو میرم...
وسط این حال بدی ها... مامانم با شوق میره پاسپورتش رو میگیره تا برا اولین بار بره کربلا...
نمیدونم برا ب مراد دلش رسیدن خوشحال باشم
یا برای تنهاتر شدنم ناراحت...

[Rubiker]

امروز زهرمو رو یه کارگر ریختم
نمی دونم چرا وقتی به کسی که کار اشتباهی می کنه تذکر می دم بعدش دچار عذاب وجدان می شم
هووووف
داشت سیبارو بسته بندی می کرد
حدود 10 کیلو از خوباشو سوا کرده بود یه جا
گفتم اونا برا چیه؟
گفت اونارو برا خودم کنار گذاشتم
گفتم از کسی هم اجازه گرفتی بابت این کار؟
گفت اجازه نمی خواد که، حقمه!!!!
گفتم برداشتن سیب مشکلی نداره، اصلا بحث سیب نیست، تو این 5 روزی که کار می کنیم 250 کیلو سیب به کارگرا دادیم، فقط بگو ببینم تو مگه برا هر روز کارت 100 تومن مزد نمی گیری؟ دیگه حق برداشتن سیب برا چیه؟ کی این حقو بهت داده؟ الان کارگرای ساختمونی هر کدوم حق دارن موقع رفتن 20 تا آجر با خودشون ببرن؟ قانون جدیده ما خبر نداریم؟
آقا بدش اومد و سیبارو دیگه برنداشت
عقلم می گه به درک که بدش اومد، حداقل یاد می گیره از این به بعد بی اجازه به مال کسی دست درازی نکنه
ولی امان از دست این دل لامصب
هی می گه نباید ناراحتش می کردی
هووووف
به نظرتون کارم اشتباه بوده؟
نه نبوده؟
بوده؟
هعییییی ...

شرمنده من دخالت می کنم. کسی نمیتونه شمارو قضاوت کنه کارتون درست بوده یا نبوده. اون لحظه ممکنه حالا خودتون خسته بودین یا هر چیزی... که باعث اون اتفاق شده. یاطرز جواب دادن اون دوستمون خوب نبوده. ولی صرفا در جایگاه یه هموطن میخوام به شما پیشنهاد بدم اگه این دفعه دیدینش و سیبی موجود بود سیب هارو بهش بدین. خودتون هم پیش قدم بشید. دنیا کوچیک تر از این چیزاس. ما مردم لاقل خودمون هوای خودمون رو داشته باشیم. البته صرفا یک پیشنهاد بود


رفع اسپم: حس بد نا امیدی

[ifmvi]

دلم حسابی گرفته : ) کاش میشد وضع بهتر بشه ...

[Masoume]

+ اگر حال دلم خوبه، سکوتم معجزه کرده...
++ کلاس تموم شد و رفتم بیرون از کلاس، یهویی دیدمش تو حیاط دانشکده. اخه اون ک کلاس نداره دیگه. الان هم ک سلف باز نیست. اینجا چیکار میکنه؟ ی سلام علیک و فهمیدن اینکه واسه دیدن من اونجاست. بخاطر من... زندگی گاهی خیلی سخته. خدایا خودت هوامو داشته باش.
+++ خسته ام.

[It is POSSIBLE]

این روزا کمی بیش تر از قبل حرف می زنم
بهتره کم تر حرف بزنم
سرمو بندازم پایین و با آرامش مسیرمو ادامه بدم ...

دلم گرفته ...

پی نوشت: به خاطر پست قبلیم تو این تاپیک پشیمون نیستم
بازم نمی دونم
شاید کارم درست بوده باشه و شاید هم نه
به هر حال
آدما به شکلی که تو فضای مجازی کاملا بی خطا به نظر میان، نیستن
مجموعه ای از خوبی ها و بدی هان
شاید این موضوع هم یکی از بدی هایی بوده که از من سر زده
چون از درست بودن کارم مطمئن نیستم سعی می کنم دیگه انجامش ندم ...