!♠♥ احساسات روزانه♥♠امروز چه حسی داری؟!♠♥

[Narvan]

هزارو یک دلیل دارم برای اینکه بگم حالم خوب نیست ولی تنها یک دلیل برای حال خوب دارم
به اندازه اون هزارو یک دلیل حال بد حرف دارم واسه گفتن ولی نمیدونم چرا وقتی میخوام حرف بزنم خفه میشم
نمیتونم...
نه میتونم حرف بزنم...
نه میتونم بنویسم...
هیچ کاری نمیتونم بکنم...
فقط خفه میشم!
به شدت احساس خستگی دارم
دلم یه نفس عمیق میخواد که راحت بیاد ولی دیگه بیرون نره : )

[A.H.D]

حس می کنم دارم وارد یه دنیای جدید میشم،دنیایی که خوشی را از من میگیره ولی خوشی به بقیه هدیه می کنه،امروز فهمیدم خیلی ها لایق این خوشی نیستن..............
خیلی بده که همیشه دقیقه نود همه برنامه هات به هم بریزه،حیفه بخوام جوونیمو خرج یه مشت بی همه چیز کنم ولی چه کنم...........
همه یه جور نگام می کنن که باید این راهو برم همه اینا به کنار شاید اگه مادرم نمی خواست همه چیز حل بود ولی چکار کنم مادر............

[Saghar78]

چرا من ساعت 1شب برام سر شبه؟
حس هرشبم..

[It is POSSIBLE]

یکی دو کوچه پایین تر از ما یه پسر شِکَرپاره ی سندروم داونی زندگی می کنه
خیلی خیلی بامزه س : )
چند وقت پیش داشتم شیرکاکائوخوران! میومدم خونه مون
اونم داشت از پایین میومد
زل زده بود به شیرکاکائو
رفتم نزدیک تر
شیرکاکائورو به سمتش گرفتم گفتم می خوای؟
سرشو به نشانه ی تایید پایین آوردو گرفت
امروز که داشتم تو پارک جنگلی قدم می زدم دیدم تیپ زده و داره برا خودش خوش می گذرونه : )
تا منو دید دست تکون داد برامو لبخند زد : )
خیلی کیف کردم از همون چند ثانیه محبت نابش
هی یادم میفته و لبخند رو لبام میاره ( لبخند ناشی از یه حس خوب نه تمسخر، اگه بنا به تمسخر باشه که ما بیش تر مسخره ایم نه اونا ... )

[lolipop]

از دیشب که بگذریم
کرپی ترین شب زندگیم بود...سریسلی!
شبایی که خوابت نمیبره اندازه ۱۰ سال پیرت میکنه =|
صبشم با دل درد شروع شه =|
عصرشم اولین جلسه دوره گواهینامه باشه =|
آی مین
جیزز کرایست =/
دنیای مزخرف و بولشت =/

[Ellaa_A]

ملوسکم ^_^
ر.ا:ی سری برنامه دارمـ ک انجام بدم و نیاز ب تمرکز زیاد دارم.
اعصابم آروم تر شده ،خوشحالم.

[Wisteriaa]

کاش ناشناخته می ماندند ؛
آدم هایی که فکر می کردیم بهترین اند !
آن هایی که رویِ معرفتشان حساب کرده بودیم .
کاش سر از کارشان در نمی آوردیم ،
آن رویِ سکه شان را نمی دیدیم ،
نقابشان را کنار نمی زدیم .
کاش تصوراتمان را ،
اعتمادمان را ،
آرامشمان را ؛
خراب نمی کردیم !

[FaDila]

خوبم ولی خوبِ خوب نیستم
نمیدونم دلخورم یا دلم گرفته،یه حسِ گنگیه که نمیذاره عالی باشم ._. از اون حس هاییِ ک نمیدونی چته!
خیلی حوصلم سرمیره از طرفی حوصله ی هیچ کاریم ندارم
همینقد تنبل و خسته و همینقد حسِ آزاردهنده

باید فسفر بسوزونم تا از این حالت یکنواختی دربیام :/

[Special-Girl]

به شدت خستم چون دیشب تا ساعت ۷ نخوابیدم و باید بسته شبانمُ تموم میکردم و چشام به مانیتور بود همش تا فیلم دانلود کنم
تا چشمام یکم گرم شده بودن ، بیدارم کردن که فرشارو کمکشون جمع کنم و تحویل قالیشویی بدیم
بعدشم دلم سوخت خستگی و بی حالیِ مامانُ دیدم ، پاشدم یه ماکارونی پختم ، ولی نمیدونم فازم چی بود انقدر بهش فلفل زده بودم که کم مونده بود مثل اژدها دهنمونو باز کنیم آتیش زبونه بکشه و بیاد بیرون
الانم که یه خبر خوش رسید مهمون داریم آخر هفته و از الان مامانم شروع میکنه به بیگاری کشیدن از منِ فلک زده
عصر اولین جلسه کلاسمِ و نمیدونم چرا انقدر استرسشُ دارم ، زیادی جدی گرفتم انگار
هومممم
باتوجه به مجموع اینا باید حالم افتضاح باشه ولی نمیدونم چرا انقدِ خوبم‌
شکر

[meghdad]

دلم یه زندگی تازه میخاد
با یه قلب تازه و صفر کیلومتر...

[It is POSSIBLE]

چیزی که به عینه تجربه ش کردم ...
واقعیت اینه که بیش تر آدما ظرفیت دوست داشته شدن رو ندارن
نمی دونم
شاید فک می کنن دوست داشته شدن مسئولیت ایجاد می کنه
دوست داشتن فردی که دوسمون داره
و بیش تر آدما حوصله ی همچین کاری رو ندارن! ...

پی نوشت: همون بهتر که همچین آدمایی برن و نباشن تو زندگیمون ...

[Ruby]

این رواز تنهام
ساکت و بی انگیزه
.
.
.
یک هیچ خیال انگیز

[Shah1n]

احساس میکنم امروز دوباره متولد شدم
دارم دوباره غم و استرس رو احساس میکنم
امروز به طرز عجیبی یه ایده به ذهنم رسید که میتونه جایگزین خودکشی باشه اما خب هنوز هیچی معلوم نیست شایدم نشد
زمان زیادی برای عملی کردنش ندارم
امیدی ندارم اما خب فهمیدم هنوز احساساتم نمردن و ممکنه دوبار احیا بشن

[Narvan]

دیگه نمیدونم دقیقا چه حسی دارم
یه حس ترس
یه حس تنهایی
یه حس استرس
همه جور حسیو دارم تجربه میکنم
همچنان برای حس خوب تلاش میکنم
فردا بعدازظهر میخوام با یه نفر صحبت کنم که اصن منشا استرسمه
این چند روز باید نشون بدم که ارومم و خیلی چیزا واسم مهم نیست
در اصل باید نقش بازی کنم
البته من یه عمریه که به شیوه های مختلف دارم نقش بازی میکنم ولی این دیگه آخرشه
هیچ نقشی تا حالا انقد خسته م نکرده بود

[Dayi javad]

چن سال پیش ک هنوز تو رویاها زندگی میکردم
اون زمان یادم مزدا تری ۴۰_۴۵ تومن بود
مگان ۳۴ تومن بود
با خودم میگفتم ی روز بتونم ی ماشین بخرم مثلا مزدا ۳

خلاصه گذشت
و به لطف ارمان های امام و همت مسئولین و تلاش شبانه روزی حوزه علمیه و بیت رهبری و دولت محمود و حسن و استان قدس رضوی و ....
بعد چن سال با ۳۰ میلیون یک پیکان وانت مدل ۹۰ خریدم
ک بتونم باهاش تا سر زمینای کشاورزی برم : )
البته خب باطن مهم نیس
مهم ظاهرا
ک این وانتم مث همون مزدا تری و لندکروز هم ۴ تا لاستیک داره تازه زاپاسم داره
البته ریا نباش بخاریم داره !

امید و آرزو و رویا هم دیگ تو این مملکت دیگ نمیشه داشت
آرزوها بر باد رفته
رویاهای وحشتناک
و امید رو به پایان

ولی خب هنوزم یک روزنه ای شاید وجود داشته باش
روزنه ای که بشه با ۳۰۰ میلیون یک یک پراید خرید
با تلاش و مساعدت های مسئولین فک کنم این روزنه تبدیل به شاهراه بشه


هووووووووف


اگ یک درصد امیدی هست و بازم تلاش میکنم همون ایمان ب وجود خداس

وگرنه من خسته تر از انم ک پیکان وانتی ارامم کند



________

و بازم هوووووووووف