!♠♥ احساسات روزانه♥♠امروز چه حسی داری؟!♠♥

[Blue.moon]

خوشحالم و صد البته آروم
امروز با دوتا از دوستام رفتیم رانندگی یکیشون ژنتیک میخونه از دانشگاه واسم گفت و محیطش ....چقدر سریع بزرگ شدم انگا همین دیروز بود میرفتم کلاس نقاشی(: همیشه دلم میخواست سرم شلوغ باشه فرصت فکر کردن نداشته باشم به هیچ جیز؛الان اون اتفاق افتاده ؛اینبار دنیا داره باهام راه میادخوشحالم..دوستی که یکسال پیش دعوامون شده بود بهم پی ام داد ازم عذر خواست خونشون دعوتم کرد دلم واسه خاطرات شیرینمون تنگ شد....داشتم با دوستم که اونور دنیاست حرف میزدم...خوشحالم....چون آدمایی هستن تو زندگیم که حالمو خوب میکنن....حس میکنم تنهایی هام تموم شده....حس میکنم قوی تر شدم و آروم تر.....
از سال پیش تا الان خیلی بهتر شدم رفتارم و سعی کردم بهتر کنم با خودم و دیگران...میخوام کلاس رانندگی برم...از این به بعد بلدم چجوری زندگی کنم....
خدایا شکرت که حس خوب رو تمام روزهام تزریق کردی^_^با تمام وجود عاشقتم
شمیم: ۱۹ تیر ۹۸

[Blue.moon]

خوشحالم و صد البته آروم
امروز با دوتا از دوستام رفتیم رانندگی یکیشون ژنتیک میخونه از دانشگاه واسم گفت و محیطش ....چقدر سریع بزرگ شدم انگا همین دیروز بود میرفتم کلاس نقاشی(: همیشه دلم میخواست سرم شلوغ باشه فرصت فکر کردن نداشته باشم به هیچ جیز؛الان اون اتفاق افتاده ؛اینبار دنیا داره باهام راه میادخوشحالم..دوستی که یکسال پیش دعوامون شده بود بهم پی ام داد ازم عذر خواست خونشون دعوتم کرد دلم واسه خاطرات شیرینمون تنگ شد....داشتم با دوستم که اونور دنیاست حرف میزدم...خوشحالم....چون آدمایی هستن تو زندگیم که حالمو خوب میکنن....حس میکنم تنهایی هام تموم شده....حس میکنم قوی تر شدم و آروم تر.....
از سال پیش تا الان خیلی بهتر شدم رفتارم و سعی کردم بهتر کنم با خودم و دیگران...میخوام کلاس رانندگی برم...از این به بعد بلدم چجوری زندگی کنم....
خدایا شکرت که حس خوب رو تمام روزهام تزریق کردی^_^با تمام وجود عاشقتم
شمیم: ۱۹ تیر ۹۸

[ifmvi]

خسته ، بی رمَق ...
امید از دست رفته : )
دیگه تمامِ

[invinciblegirl]

دلم میخواد فرااار کنم فرار
حتی فرارم نمیتونیم بکنیم
حالم داره بهم میخوره از این خفقان
حالم بهم میخوره از این همه حس مزخرف
خسسسته ام نه فقط روحی ؛ جسمی همه جوره
خدایا اصن نمیدونم باید چی بهت بگم چی ازت بخوام تو یذره حرف بزن تو یه چیزی بگو
تو خود تو که بزور ما رو وارد این جهنم کردی
پ ن : خواااهشا کسی نیاد نصیحتم بکنه چیزی که زیاده کسایی که میتونن صبح تا شب نصیحتت کنن

[devious]

خستم ...بی حس ...هیچ اپشنی هم حالمو خوب نمیکنه :/ گفتیم تابستون بیاد بترکونیم ولی این اون تابستونی نیست که منتظرش بودیم ^__^همش میگن روزای خوب تو راهه ولی من واقعا نمیدونم روزای خوب ما کی میخواد برسه :/

[krishnaa]

دل چیکار کنه اگه از کسی خوشش اومد ؟! عشق برای زندگی کردن ؛ نه زندگی ضروری به نظر میرسه حتی اگه اون عشق مخفیانه و افسانه ای باشه اما دل می خواد حقیقی و واقعی اون رو تلقی کنه
بذار زندگیمو بکنم ای دنیا و سرزنشم نکن
تو رو خدا سرزنشم نکن
آیا عشق گناهه ؟
در دلم تو رو پنهان خواهم کرد
قبل از تو ،هیچ کسی رو مثل تو ندیدم
وقتی چهره ی تو جلو چشام میاد
یهویی چرا دلم اینقد آروم میشه ؟
هر روز هر روز دارم عاشقت میشم
یکی دو بار نیست که ، مدام دارم عاشقت میشم
شب ها نمی تونم به آرومی بخوابم
بدون اجازه گرفتن تو به خوابم میای
روز به روز دارم به وجود تو می پیوندم
دوستت دارم ای معشوق خیالی من

[LI20]

[It is POSSIBLE]

بیا کز عشق تو دیوانه گشتم

وگر شهری بُدم ویرانه گشتم



ز عشق تو ز خان و مان بریدم

به درد عشق تو همخانه گشتم


چنان کاهل بدم کان را نگویم


چو دیدم روی تو مردانه گشتم


چو خویشِ جان خود جان تو دیدم


ز خویشان بهر تو بیگانه گشتم


فسانه عاشقان خواندم شب و روز

کنون در عشق تو افسانه گشتم

خیلی زیباست ...
مولوی چنان هنرمندانه کلماتو کنار هم قرار داده که روح آدم به پرواز درمیاد با خوندنشون ...

[ArweNN]

خوب نیستم
طبق معمول
-_______-

[Ordijahannam]

حس میکنم تهشم
این اون آینده ای نبود که براش نقشه کشیده بودم:/خدایا شوخیه دیگه ها؟

[اشکان۱۹۹۸]

حس خوب

ببینید هیچوقت نامید نشید
یه بار یکی از دوستان موتور سنگین خریده بود و انواع حرکات رو تمرین کرد تا به موقعش جلو دخترا چیز بازی در بیاره
روزش ک رسید نمیتونست حرکاتو بزنه و یا ناقص میزد
همه بش خندیدن ولی ناامید نشد و به خودش اومد
در اخر حرکتو زد ولی اخرین حرکت عمرش بود و دیروز مراسم ختمش بوده
در کل میخوام بگم ناامید نشید
من برم

[A.H.D]

امروز کمی ترسیدم و کمی تا قسمتی ناراحت و افسرده
پیش بینی من اینه با ادامه این روند کارم به جاهای بد بیخ پیدا کنه
فردا انشاءالله بیشینه امید و کمینه ناراحتی را داشته باشم

[FaDila]

اعصابم خورده ،حس کوزتُ دارم
مامانم خونه نیس به جاش مامان بزرگم ازم کار میکشه نمیتونم بهش نه بگم اصن نمیتونه منو بیکار ببینه ._.
+
حس میکنم پر از حرفم! اما حرفِ بی حرفی -_-

[ali.asghar]

شبیه بغض نوزادی
که ساعتهاست می‌گرید
پر از حرفم کسی امّا
زبانم را نمی‌فهمد

[genzo]

امروز روز دومی که میرم سر کار بعد دو سال درس خوندم تازه جدیدا رفتم تو اجتماع

با یه سری چیزا رو به رو شدم که دوست دارم فقط بشینم تو خونه و با یه سری افراد خاص برم بیرون و ...


هم روحم و هم جسم خستس

خدایا بات همه نعمتات شکر
امروز یه حرفی بهم زد یه اقایی گفت شما بچه شهری ها از وقتتون و فرصتتون درست استفاده نمی کنید

بد ناراحتم از دست خودم خیلی به سری موارد اتفاق افتاد که واقعا میگم زندگی های همه مان چه قدر خوبه چرا جدی انقدر من تو زندگیم بهونه میارم و...



واقعا حالم از دست خودم بده


ا