سر ظهر داشتم برمیگشتم خونه
از خیابون اصلی تا کوچه رو گفتم پیاده برم و یکمم تو پارک بشینم
راهی هم نبود که سختم بشه
رفتم پارک نشستم رو صندلی و هدفون گذاشته بودم تو گوشم
انگار نه انگار علی یاسینی رسیده بود
حس کردم ی دستی شونمو تکون میده
بلند شدم برگشتم
ی دختره ای بود بهم گفت آجی جون شما خیلی خوشگلی
میتونم چنتا سوال ازت بپرسم
داشت حرف میزد فقط حواسم پی موهاش بود
گفتم خدا این چرا هیچی سرش نیس
شاید فقط 30-40 ثانیه این اتفاق افتاد و بلند شدم و حرف زد
تو کل عمرم کل زندگیم همچین چیزی ندیده بودم
همین حالاش تن و بدنم داره میلرزه
میدونم آفریده ی خداست ولی من میترسم خیلی
ی پسر با کلی آرایش و موهای درست شده ی جینگول بود
صداش از منم دخترتر بود
فقط جیغ میزدم و میدویدم
خدا رحم کرد ماشینی بم نزد پاک رد داده بودم بدون اینکه اینور اونورمو بپام فقططططط دویدم
چیزی ترین اتفاق روزم بود - _ -
با ترس اومدم خونه
فقط بابام بغلم کرد
هیشکی محل سگ بهم نذاشت
انگار مثلا کارشون هر روزه خدا ترنس و دو جنسه دیدنه
من دارم کولی بازی در میارم الکی الکی
ی ساعت پیشم به خواهرم گفتم اینستا ی بوتیک تو رشت دیدم کلی مانتو های خوشگل داشت
دیروز برا خودم سفارش دادم
نمیدونم سایزم بشه یا نه
اگه نشد میدمش تو
الان دقیقا یک ساعته یک خط درمیون به بابام میگه بااااباااااا پست از رشت به اهواز چند روزه میرسه، یک خطم میگه مییییینااااا طرف سینه هم داشت؟؟؟؟
برا جنسم دندون تیز کرده، هی هم میره رو اعصابم
میگم رو اعصابی
میگه نه من فقط میخام نوعشو تشخیص بدم خو
چیکاره تو دارم
کاش مانتوم دقیقا فیته خودم باشه، ضایع شه
امشب خیلی رو اعصاب بود
بی نهایت هوس دلمه کردم
بی نهایت هم به هیچ جای هییییشکی نیستم
بی نهایت دلم برای تلگرام تنگ شده و بی نهایت از دلیله دیلیت اکانتم متنفرم و خبر مرگش برام بیاد و بی نهایت درس دارم و عین خیالم نیس و بی نهااااایتتتتتتت امروز شخمی بود