خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 45 از 60 نخستنخست ... 3544454655 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 661 به 675 از 889
    1. Top | #661
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      80 درصد دلیلی نداره دروغ بگن
      .
      .
      تا حالا کسی زده تو گوشت؟
      نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...

    2. Top | #662
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      اوه زیاد
      اونم خیلی زیاد
      توی جمع،توی خلوت خلاصه از هر کسی از معلم و ناظم و خانواده و فامیل و ... یه سیلی رو خوردم!(اینم بگم بالای 80 درصدشونو بیگناه بودم،ولی من چوب بقیه رو خوردم)
      کسی از آشناهات داری که اندازه خانوادت دوست داشته باشی(مثل خواهر یا مادر و اینا نه اون قضایا!)؟

    3. Top | #663
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      یکیو عین خاهرم دوس داشتم!!از وقتی یادم میومد باهم بودیم!!4سالگی یا 5 سالگی!!تا 14سالگی!!
      یه سال ب خاطر عوض شدن مدرسم و زیاد شدن درس و کلاس زبان و اینا کم باهم درارتباط بودیم...رفتم خونشون بعد ی ساااااال!!هیچی نمیگف و نشسته بود بافتنی میکرد!همش من حرف میزدم!!تهش ک خاسم برم خونمو گف عامل غیبت امام زمان ماییم دیه ازش خبر ندارم....نمیدونم چش شد!!قبلش بهم گفته بود ما بزرگ شدیم باید مثه بزرگا باشیم(از اقوام هست) بعدش میدیدم نشسته کنار پیرزنای 80 90 ساله و از نوه هاشونو اینا حرف میزنه(خانوادتن زیاد عمر میکنیم)!!
      خدا خیرت بده چی بود پرسیدی اعصابم بهم ریخت!!
      غیر از اون دیه کسی یادم نی...اخه خیلیییییییی صمیمی بودیم خیلیییییییی!!دیه با هیشکی اوجوری رفیق نشدم!!الان فقط سعیده و ساغر و یاس و سحر و ریحانه رفیقامن..

      تا حالا معلمات ضایع کردی؟تعریف کن
      زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست

      ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها

      له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع

      خوب ولی اشتباه

    4. Top | #664
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      وااااای آره تا دلت بخواد اما این یکی از همه بیشتر یادم مونده بالاتر هم گفتم اما حالا مفصل میگم

      کلاس نهم که بودم یه معلم عربی داشتیم حس میکردم از همون اول باهام لجه البته ناگفته نماند سر کلاسش خیلی اذیت میکردم با دوستام هم مدام حرف میزدیم و گوش نمیکردیم. تو درسشم ضعیف نبودم که بتونه مچم رو بگیره

      یه بار فک کنم تو دی و بهمن بود بحث آزمون تیزهوشان بود داشت مدام از اهمیت درسش تو آزمون تیزهوشان میگفت تازه خیلی هم لاف میزد میگفت برای رشته تجربی درس من خیلیییییییییییییی مهمه در حد ریاضی و علوم بعدش من گفتم ببخشید
      اصلا عربی تو تیزهوشان نمیاد!!!! عربی هم هیچ ربطی به رشته تجربی نداره اینم بهش برخورد شدیدددددددددددد میگفت چرا وسط حرفم پریدی (در صورتی که اصلا اینجوری نبود) همون موقع کلی از دوستامم تاییدم کردن وااااااااااااای
      یعنی باید قیافه ش رو میدیدی قشنگ میخواست منو بخوره اگه میتونست همونجا از پنجره کلاس منو مینداخت کف حیاط مدرسه منم دیدم اوضاع خیلیییییییییییییی خیته بعد از درس دادنش رفتم ازش عذرخواهی کنم ولی اصلا نگاهمم نکرد به
      یکی از بچه ها گفت برام منفی انضباطی بزنه این تازه اولش بود هر جلسه همچین به من نگاه میکرد انگار میخواست منو بخوره بعد این معلمه مامانمو میشناخت همیشه منو تهدید میکرد که به مامانت میگم (مثل بچه ها) برای
      مامانم در نهایت زنگ زد پیاز داغ ش رو زیااااااااااااد کرد شدیدددددد کلن یه چی دیگه تعریف کرد گفت که من جلو همه بهش توهین کردم خلاصه که حسابی تو خونه سر این قضیه فحش خوردم بعدم
      مامان بابام مجبورم کردم برم ازش عذرخواهی کنم وااااااای من هیچ کاری نکرده بودم الکی الکی مجبور شدم برم عذر خواهی این قشنگ دنبال این بود که مچ منو بگیره تا آخر سال هم مداوم منو تهدید از لحاظ نمره میکرد اما خب
      منم میخوندم تا دیگه هیچ بهونه ای نداشته باشه دو سه سال بعدشم با یکی از همکلاسیام بودم اتفاقی دیدمش اصلا به من اعتنا نکرد الکی مثلا منو ندیده

      عجب دورانی سمی ای بود 4 - 5 سالی میگذره من کلا تو متوسطه اول خیلی شر و شیطون بودم اما تو دبیرستان فروکش کرد دقیقا یکی از عواملش هم همین معلمه بود تازه خیلی از جرئیات یادم نیس ولی خیلیییییییییییییییییی برام گرون تموم شد دیگه واقعا میترسیدم معلمی رو ضایع کنم



      تا حالا سوسک واقعی روت افتاده؟
      . . . . We're so sad, we paint the town blue
      ویرایش توسط Mahsa.TS : 26 فروردین 1400 در ساعت 21:15

    5. Top | #665
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      چقد دبیر وحشتناکی داشتین :/
      رو خودم ک ن :/ ولی یبار رو مامانم ی سوسک افتاد :/ وحشتناک ترین جیغی بود ک تا حالا شنیده بودم
      تو انجمن رو کسی کراش داری؟ تگش کن ))))))
      روزی ما دوباره کبوترهایمان را
      پیدا خواهیم کرد
      و مهربانی

      دست زیبایی را خواهد گرفت
      و من آن روز را انتظار می‌کشم
      حتی روزی که دیگر نباشم...

    6. Top | #666
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      من رو همه کراش دارم

      .

      .

      .

      تا حالا جلو آینه رقصیدی خودتو نگا کنی؟

      (هر چی فکر کردم چیز خاص و عجیبی به ذهنم نرسید)
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    7. Top | #667
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rz1 نمایش پست ها
      یکیو عین خاهرم دوس داشتم!!از وقتی یادم میومد باهم بودیم!!4سالگی یا 5 سالگی!!تا 14سالگی!!
      یه سال ب خاطر عوض شدن مدرسم و زیاد شدن درس و کلاس زبان و اینا کم باهم درارتباط بودیم...رفتم خونشون بعد ی ساااااال!!هیچی نمیگف و نشسته بود بافتنی میکرد!همش من حرف میزدم!!تهش ک خاسم برم خونمو گف عامل غیبت امام زمان ماییم دیه ازش خبر ندارم....نمیدونم چش شد!!قبلش بهم گفته بود ما بزرگ شدیم باید مثه بزرگا باشیم(از اقوام هست) بعدش میدیدم نشسته کنار پیرزنای 80 90 ساله و از نوه هاشونو اینا حرف میزنه(خانوادتن زیاد عمر میکنیم)!!
      خدا خیرت بده چی بود پرسیدی اعصابم بهم ریخت!!
      غیر از اون دیه کسی یادم نی...اخه خیلیییییییی صمیمی بودیم خیلیییییییی!!دیه با هیشکی اوجوری رفیق نشدم!!الان فقط سعیده و ساغر و یاس و سحر و ریحانه رفیقامن..

      تا حالا معلمات ضایع کردی؟تعریف کن
      یعنی گل بگیرم مغز داغونمو که تو رو رفیق پنداشت....شت
      بای
      ر ا: بله
      تا حالا برگه امتحانتو یجور پیچوندی که تحویل ندی یا نمره تو عوض کنی؟
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
      ویرایش توسط Lavender_Haze : 12 خرداد 1400 در ساعت 03:47

    8. Top | #668
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Eli.. نمایش پست ها


      یعنی گل بگیرم مغز داغونمو که تو رو رفیق پنداشت....شت
      بای
      ر ا: بله
      تا حالا برگه امتحانتو یجور پیچوندی که تحویل ندی یا نمره تو عوض کنی؟

      تو خو دده خومیییییییی غیرتی نشو عخشممممم
      اون موقع تو نبودی نبودی نبودی

      اره کلاس پنجم ریاضی از ده 7 گرفتمقایمش کردم و نشون ندادم
      تاحالا مزاحم تلفنی کسی شدی؟
      زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست

      ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها

      له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع

      خوب ولی اشتباه

    9. Top | #669
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rz1 نمایش پست ها



      تو خو دده خومیییییییی غیرتی نشو عخشممممم
      اون موقع تو نبودی نبودی نبودی

      اره کلاس پنجم ریاضی از ده 7 گرفتمقایمش کردم و نشون ندادم
      تاحالا مزاحم تلفنی کسی شدی؟
      فروردین ۱۴۰۰ من نبودم # خود را جول(قالب) نکنیم فداتم رضواااانو.شوخی میکنم.میدونم من از اون دوستام که ته ته قلبتم نه از این رو زبونی ها
      ر ا: بیشتر زنگ خونه ها رو زدم فرار کردم یادمه یه بار اومدن سریع درو باز کردن منم خیلی جدی پرسیدم خونه فلانی گفتن نه....بچه بودمااااا مزاحم تلفنی یه بار رفتم خونه دوستم با خواهرش نشستیم پا تلفن خونشون شانسی شماره میگرفتیم مزاحم میشدیم...چقد اعتراف کردم
      بچه بودی در خونه ها رو میزدی و فرار؟
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد

    10. Top | #670
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      انگشت شمار بله

      فرق این تاپیک با قبلی رو جواب بده از بعدی بپرس چیه؟
      من از انتهای جنون آمدم(!)...

    11. Top | #671
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      جونی کدوم یکی از تاپیک های قبلی؟

      بگذریم

      تا حال به بیرون از کشور مسافرت کردی؟ کجا؟
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    12. Top | #672
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      بله.یه بار خواب دیدم با تیلور سوئیفت رفتیم خرید.خارج هم بود.فک کنم آمریکا بوده احتمالا چون تیلور اونجاست
      تا حالا آدم خیلی عجیبی دیدی که یجوری باشه؟! یجور خیلی خاصی!! تعریف کن
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد

    13. Top | #673
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      یجور مثبت یا یجور منفی

      نه حقیقتش ندیدم

      بعدم این کار نبود که
      چرا اسپم میدی؟ :/

      .

      تا حالا غواصی سطحی کردی

      با یه لوله ای هست نمیدونم اسمش چیه

      خیلی کیف میده
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    14. Top | #674
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نه، کلا فوبیا استخر و شنا و غواصی و دریا دارم

      تو بچگی هات نوشابه زرد و مشکی رو قاطی کردی؟

    15. Top | #675
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نه
      تو بچگیام به خودم قول دادم که نوشابه و پفک نخورم و سر قولمم موندم
      .
      .
      .
      تا حالا برات پیش اومده وقتی داری نماز میخونی فک کنی یکی داره کاراتو میبینه ؟
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    صفحه 45 از 60 نخستنخست ... 3544454655 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن