80 درصد دلیلی نداره دروغ بگن
.
.
تا حالا کسی زده تو گوشت؟
80 درصد دلیلی نداره دروغ بگن
.
.
تا حالا کسی زده تو گوشت؟
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
اوه زیاد
اونم خیلی زیاد
توی جمع،توی خلوت خلاصه از هر کسی از معلم و ناظم و خانواده و فامیل و ... یه سیلی رو خوردم!(اینم بگم بالای 80 درصدشونو بیگناه بودم،ولی من چوب بقیه رو خوردم)
کسی از آشناهات داری که اندازه خانوادت دوست داشته باشی(مثل خواهر یا مادر و اینا نه اون قضایا!)؟
یکیو عین خاهرم دوس داشتم!!از وقتی یادم میومد باهم بودیم!!4سالگی یا 5 سالگی!!تا 14سالگی!!
یه سال ب خاطر عوض شدن مدرسم و زیاد شدن درس و کلاس زبان و اینا کم باهم درارتباط بودیم...رفتم خونشون بعد ی ساااااال!!هیچی نمیگف و نشسته بود بافتنی میکرد!همش من حرف میزدم!!تهش ک خاسم برم خونمو گف عامل غیبت امام زمان ماییم دیه ازش خبر ندارم....نمیدونم چش شد!!قبلش بهم گفته بود ما بزرگ شدیم باید مثه بزرگا باشیم(از اقوام هست) بعدش میدیدم نشسته کنار پیرزنای 80 90 ساله و از نوه هاشونو اینا حرف میزنه(خانوادتن زیاد عمر میکنیم)!!
خدا خیرت بده چی بود پرسیدی اعصابم بهم ریخت!!
غیر از اون دیه کسی یادم نی...اخه خیلیییییییی صمیمی بودیم خیلیییییییی!!دیه با هیشکی اوجوری رفیق نشدم!!الان فقط سعیده و ساغر و یاس و سحر و ریحانه رفیقامن..
تا حالا معلمات ضایع کردی؟تعریف کن
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
وااااای آره تا دلت بخواد اما این یکی از همه بیشتر یادم مونده بالاتر هم گفتم اما حالا مفصل میگم
کلاس نهم که بودم یه معلم عربی داشتیم حس میکردم از همون اول باهام لجه البته ناگفته نماند سر کلاسش خیلی اذیت میکردم با دوستام هم مدام حرف میزدیم و گوش نمیکردیم. تو درسشم ضعیف نبودم که بتونه مچم رو بگیره
یه بار فک کنم تو دی و بهمن بود بحث آزمون تیزهوشان بود داشت مدام از اهمیت درسش تو آزمون تیزهوشان میگفت تازه خیلی هم لاف میزد میگفت برای رشته تجربی درس من خیلیییییییییییییی مهمه در حد ریاضی و علوم بعدش من گفتم ببخشید
اصلا عربی تو تیزهوشان نمیاد!!!! عربی هم هیچ ربطی به رشته تجربی نداره اینم بهش برخورد شدیدددددددددددد میگفت چرا وسط حرفم پریدی (در صورتی که اصلا اینجوری نبود) همون موقع کلی از دوستامم تاییدم کردن وااااااااااااای
یعنی باید قیافه ش رو میدیدی قشنگ میخواست منو بخوره اگه میتونست همونجا از پنجره کلاس منو مینداخت کف حیاط مدرسه منم دیدم اوضاع خیلیییییییییییییی خیته بعد از درس دادنش رفتم ازش عذرخواهی کنم ولی اصلا نگاهمم نکرد به
یکی از بچه ها گفت برام منفی انضباطی بزنه این تازه اولش بود هر جلسه همچین به من نگاه میکرد انگار میخواست منو بخوره بعد این معلمه مامانمو میشناخت همیشه منو تهدید میکرد که به مامانت میگم (مثل بچه ها) برای
مامانم در نهایت زنگ زد پیاز داغ ش رو زیااااااااااااد کرد شدیدددددد کلن یه چی دیگه تعریف کرد گفت که من جلو همه بهش توهین کردم خلاصه که حسابی تو خونه سر این قضیه فحش خوردم بعدم
مامان بابام مجبورم کردم برم ازش عذرخواهی کنم وااااااای من هیچ کاری نکرده بودم الکی الکی مجبور شدم برم عذر خواهی این قشنگ دنبال این بود که مچ منو بگیره تا آخر سال هم مداوم منو تهدید از لحاظ نمره میکرد اما خب
منم میخوندم تا دیگه هیچ بهونه ای نداشته باشه دو سه سال بعدشم با یکی از همکلاسیام بودم اتفاقی دیدمش اصلا به من اعتنا نکرد الکی مثلا منو ندیده
عجب دورانی سمی ای بود 4 - 5 سالی میگذره من کلا تو متوسطه اول خیلی شر و شیطون بودم اما تو دبیرستان فروکش کرد دقیقا یکی از عواملش هم همین معلمه بود تازه خیلی از جرئیات یادم نیس ولی خیلیییییییییییییییییی برام گرون تموم شد دیگه واقعا میترسیدم معلمی رو ضایع کنم
تا حالا سوسک واقعی روت افتاده؟
. . . . We're so sad, we paint the town blue
ویرایش توسط Mahsa.TS : 26 فروردین 1400 در ساعت 21:15
چقد دبیر وحشتناکی داشتین :/
رو خودم ک ن :/ ولی یبار رو مامانم ی سوسک افتاد :/ وحشتناک ترین جیغی بود ک تا حالا شنیده بودم
تو انجمن رو کسی کراش داری؟ تگش کن ))))))
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم...
من رو همه کراش دارم
.
.
.
تا حالا جلو آینه رقصیدی خودتو نگا کنی؟
(هر چی فکر کردم چیز خاص و عجیبی به ذهنم نرسید)
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
ویرایش توسط Lavender_Haze : 12 خرداد 1400 در ساعت 03:47
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
فروردین ۱۴۰۰ من نبودم # خود را جول(قالب) نکنیم فداتم رضواااانو.شوخی میکنم.میدونم من از اون دوستام که ته ته قلبتم نه از این رو زبونی ها
ر ا: بیشتر زنگ خونه ها رو زدم فرار کردم یادمه یه بار اومدن سریع درو باز کردن منم خیلی جدی پرسیدم خونه فلانی گفتن نه....بچه بودمااااا مزاحم تلفنی یه بار رفتم خونه دوستم با خواهرش نشستیم پا تلفن خونشون شانسی شماره میگرفتیم مزاحم میشدیم...چقد اعتراف کردم
بچه بودی در خونه ها رو میزدی و فرار؟
من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
جونی کدوم یکی از تاپیک های قبلی؟
بگذریم
تا حال به بیرون از کشور مسافرت کردی؟ کجا؟
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
بله.یه بار خواب دیدم با تیلور سوئیفت رفتیم خرید.خارج هم بود.فک کنم آمریکا بوده احتمالا چون تیلور اونجاست
تا حالا آدم خیلی عجیبی دیدی که یجوری باشه؟! یجور خیلی خاصی!! تعریف کن
من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
یجور مثبت یا یجور منفی
نه حقیقتش ندیدم
بعدم این کار نبود که
چرا اسپم میدی؟ :/
.
تا حالا غواصی سطحی کردی
با یه لوله ای هست نمیدونم اسمش چیه
خیلی کیف میده
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
نه
تو بچگیام به خودم قول دادم که نوشابه و پفک نخورم و سر قولمم موندم
.
.
.
تا حالا برات پیش اومده وقتی داری نماز میخونی فک کنی یکی داره کاراتو میبینه ؟
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)