خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 21 از 21
    1. Top | #16
      کاربر باسابقه

      Mashkok
      نمایش مشخصات

      باروک؛ تجلی انسان‌محوری رنسانس

      رنسانس ادبی و هنری، 200 سال پیش از رنسانس صنعتی و فلسفه عصر مدرن شکل گرفت؛ یعنی قبل از آن که دگرگونی‌های علمی و فلسفی پدید آید و اندیشمندانی همچون فرانسیس بیکن و رنه دکارت پا به عرصه وجود گذارند و اندیشه‌های سوبژکتیویستی و راسیونالیستی دکارت و روش‌شناسی علمی و تجربه گرایی بیکنی در جهان علم تحقق یابد، در عرصه هنر، تحولات ژرف هنری پدید آمده بود؛ بدین صورت که رنسانس آغازین و رنسانس پیشرفته در عرصه هنر در تضاد با سبک گوتیک شکل گرفت و بزرگانی مانند رافائل، مازاتچو، میکلانژ، تیسین، جوتو، داوینچی، دوناتلو در عرصه نقاشی و مجسمه‌سازی، و افرادی چون برونلسکی و برامانته در عرصه معماری به ابداع و ابتکار هنری دست یافتند و در حوزه‌های متفاوت هنری، تحولاتی چشمگیر به وجود آوردند؛ به طوری که تاریخ هنر از گذشته خود تفکیک گشت و هنر وارد دوره رنسانس و نوزایی شد.
      پس از آن‌که در قرن چهاردهم و پانزدهم (1) تحولات هنری در نقاشی، مجسمه‌سازی، معماری، ادبیات و دیگر عرصه‌ها روی داد، در روش‌ها و سبک‌های هنری چنان پیشرفت‌های چشمگیری رخ داد که پس از رنسانس پیشرفته، تا حدود 200 سال نه تنها این دگرگونی‌های رو به رشد در عرصه نقاشی و مجسمه‌سازی رخ نداد، بلکه به گفته بسیاری از مورخان، هنری التقاطی، بدون نوآوری و واپس‌گرایانه شکل گرفت که از آن جمله می‌توان به سبک‌هایی همچون شیوه‌گری (منریسم) و روکوکو اشاره نمود.
      سبک باروک از جمله سبک‌های به وجود آمده در تاریخ هنر است که در اواخر قرن شانزدهم تا اواخر سده هجدهم در میان دو سبک شیوه‌گری (منریسم) و روکوکو در اروپا پدید آمد. تحولات باروک مانند بسیاری از جریان‌ها و دگرگونی‌های هنری، نخست در ایتالیا شکل گرفت و سپس به بسیاری از کشورهای اروپایی کشانده شد و در پاره‌ای از کشورها همانند فرانسه و انگلیس، هلند و فنلاند، ویژگی‌های محلی و منطقه‌ای یافت. سبک شیوه‌گری که در نقاشی و معماری بر رویکرد تقلیدی، تصنعی و التقاطی مبتنی بود، حد فاصل میان رنسانس و باروک شد؛ به گونه‌ای که برخی این سبک را نسبت به رشد و پیشرفتی که در عصر رنسانس یافته بود، سبک و مکتبی منحط و ارتجاعی می‌دانستند که نوعی عقب‌گرد نسبت به هنر رنسانس قلمداد می‌شد؛ از این رو در اواخر قرن شانزدهم، هنرمندانی چون کاراوادجو با رویکردی واقع‌گرایانه در برابر رویکرد تخیل‌گرایانه شیوه‌گری و افرادی همچون کاراتچی با شیوه کلاسیک‌گری و وفاداری به اصول کلاسیک دوره رنسانس و یا به تعبیر دیگر، اصول کلاسیک روم و یونان، در برابر عناصر التقاطی و تصنعی شیوه‌گری، قیام کردند و آن سبک را به حاشیه راندند و به تدریج، سبک باروک را تأسیس کردند. گامبریچ در این باره می‌گوید:
      «آنیباله کاراتچی (1609 – 1560) اهل بولونیا و دیگری میکلانچلو داکاراوادجو (1610 – 1573) متولد شهر کوچکی نزدیک میلان بود. این دو هنرمند، گویی هر دو از شیوه‌گری خسته شده بودند، ولی هر کدام برای غلبه بر معضلات آن، شیوه‌های کاملاً متفاوتی را دنبال می‌کرد». (2)


      عده‌ای واژه باروک را به «مروارید ناصاف» و «پرپیچ و تاب» (3) و برخی نیز به «پوچ و عوضی یا مضحک و زشت» معنا کرده‌اند. (4) معنای کلمه باروک مانند بسیاری از دیگر عناوین مکاتب ادبی، مشخص نیست، اما به نظر می‌رسد که جهت تحقیر و استهزا به کار رفته است. کلمه باروک به تدریج از اواخر قرن نوزدهم در ادبیات و هنرهای تجسمی و موسیقی به کار رفت و معنایی گسترده‌تر یافت.
      سبک باروک که در بسیاری از کشورهای اروپایی شکل گرفت و ترویج شد، افزون بر ویژگی‌های محلی و منطقه‌ای، دارای عناصری کلان و کلی است که به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌گردد؛ برای نمونه، این سبک به شدت انسان‌گرا بوده و در نقاشی‌های بسیاری از هنرمندان، باروک تصاویر انسانی محسوس است و در اکثر آثارشان، شمار فراوانی از تصاویر انسانی به چشم می‌خورد که شاید بتوان گفت، این ویژگی به یادگار مانده از عصر رنسانس است که عصر انسان‌مداری و اومانیسم (Humanism) نام گرفته بود و محوریت انسانی در تمامی آثار فرهنگی، امری محسوس است. از دیگر ویژگی‌های هنری سبک باروک، می‌توان توجه به نهادهای غیر دینی و دنیوی و حفظ تعادل و وحدت‌آفرینی میان عناصر گوناگون و متعدد را برشمرد؛ به گونه‌ای که تعادل از طریق هماهنگی اجزا در تابعیت از کل حاصل می‌شود؛ بر خلاف هنر رنسانس که در آن با وجود این‌که اجزا و عناصر با یکدیگر هماهنگی دارند و به تعادل می‌رسند؛ ولی هر یک از اجزا نیز به تنهایی دارای کمال آرمانی و تمامیت است ـ تقدم دادن احساس به جای عقل، تجمل‌گرایی، بیان ریزه‌کاری، شکوهمندی، تصنع و تزیین افراطی، توجه به مؤلفه‌ها و عناصر دنیوی و زمینی از دیگر مؤلفه‌های این سبک است.
      سبک باروک در خدمت کلیسای کاتولیک درآمد و این کلیسا بر خلاف پروتستان که بر سادگی و حذف زواید تأکید می‌کرد، به تزیین و تجمل گرایش داشت و از این سبک استفاده می‌نمود، و به دلیل همین خدمت‌گزاری بود که آباء کاتولیک از آن سبک حمایت کردند. (5)



      آثار مبتنی بر سبک باروک در عرصه پیکرتراشی و نقاشی دارای حالت‌های هیجان‌زدگی در چهره، تحرک اندام، تموج و حرکت در جامه و نیز پیچ و خم زیاد در لباس به همراه بیانی مبالغه‌آمیز از تزیینات است. همچنین از ویژگی‌های مکتب ملی نقاشی بر اساس سبک باروک در هلند می‌توان به عناصر منطقه‌ای و محلی مانند منظره‌سازی، بازنمایی ریزه‌کاری‌های رنگ و نور و تجسم‌بخشی به صحنه‌ها و اعمال عادی زندگی اشاره کرد. دایرة‌المعارف هنر درباره ویژگی‌های نقاشی بر اساس سبک باروک می‌گوید:
      «در مجسمه‌سازی و نقاشی باروک، جسمیت، رنگ و بافت چیزها اهمیت دارند. موضوع و تماشاگر در لحظه‌ای خاص و غالباً مهیج به هم می‌پیوندند. این حالتِ جلب‌کنندگی آثار باروک از محاسبه روشنایی و تاریکی، پر و خالی، عناصر مورب و منحنی و نیز از جلوه‌های غیر مترقبه، و نقص مراتب ژرفانمایی حاصل می‌آید». (6)


      یکی دیگر از ویژگی‌های سبک باروک، نقاشی روی سقف، اسلوب‌های کوتاه‌نمایی اندام، معلق نمودن هیکل افراد در فضا، تجسم بخشیدن صحنه‌ها از دیدگاه‌های متفاوت، شیوه‌های ژرف‌نمایی، گچ‌بری، و زینت‌کاری در ساختمان‌سازی و به کمال رساندن این ویژگی‌ها است.
      برخی از هنرمندانی که به سبک باروک وفادار بودند، عبارتند از: آنیباله کاراتچی (7)، کاراوادجو (8)، دیه‌گو بلا### (9)، پیتر پل روبنس (10)‌، فرانس هالس (11)، رمبرانت وان راین (12)، یان ورمر (13)، نیکلاس پوسن (14)، آنتوانی وان دایک (15)، یاکوب وان رویسدال (16).
      در نیمه دوم قرن هجدهم، جنبش نو کلاسیک در هنر و معماری شکل گرفت و رویکردی دوباره به هنر یونان و روم باستان و عناصر مدرسی در میان هنرمندان پیدا آمد؛ به گونه‌ای که بسیاری از مورخان هنر بر این باورند که این جنبش، واکنشی در برابر رویکرد افراطی و هنرنمایی‌های سبک باروک و تزئینات و تصنعات سبک روکوکو تلقی می‌گردد؛ بنابراین، با رویکرد دوباره به هنر کلاسیک یونان و روم که پس از رنسانس، دومین بار بود که در هنر مورد اقبال قرار می‌گرفت، سبک باروک به حاشیه رانده شد و از مرکز توجه هنرمندان بیرون آمد.


    2. Top | #17
      کاربر باسابقه

      Mashkok
      نمایش مشخصات
      سبك آپ آرت

      هنر دیدگانی (Optical Art یا Op Art) به نوعی نقاشییا اشکال دیگر هنر گفته می‌شود که با خطای دید سر و کار دارند و یا از آن استفادهمی‌کنند.
      بسیاری از نمونه‌های مشهور هنر دیدگانی سیاه و سفید رسم شده‌اند، بهاین دلیل برخی آن را آبستره می‌دانند. بیننده‌ای که به آثار این سبک می‌نگرد، ممکناست حرکت، چشمک زدن، خاموش و روشن شدن، چرخش، لرزش یا جهش مشاهده کند.







    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      Mashkok
      نمایش مشخصات
      نقاشی منظره سازی چین

      «طبیعت» در اندیشه هنرمندان شرق دور، به عنوان معلم و مکتب خانه تعلیم روح است. تغییرات چهار فصل ذهنیت هنرمند را از حالت سکون خارج کرده و او را به سفری به درون و کنکاش ذهن و استعداد خود هدایت می کند.درهنر چین، نقاشی طبیعت و منظره سازی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. نقاش چینی تنها به دنبال ثبت آنچه درمنظر چشمانش قرار می گیرد نیست، بلکه ارتباط با روح پویای طبیعت او را ساعتها در میان درختان و دامنه کوه ها نگه می دارد. صوت و آوای رودخانه ها و باد و پرندگان همگی آنچنان روح نقاش را با خود درگیر و آشنا می کند که در نهایت با دیدن منظره ای بربوم همان اصوات در ذهن مخاطب تداعی می گردد.


      تعلیم و انجام این شیوه هنری نوعی آیین رسمی است که بیش از اهمیت به مهارت درترسیم به تربیت روحی و اندیشه فرد توجه دارد.برای آشنایی بیشتر با این مکتب هنری می توان به دست نوشته های به جا مانده از اساتید این فن مراجعه کرد.درکتاب درختان درباره شیوه نقاشی درخت آمده است: «دو روش برای نقاشی دو درخت در کنار یکدیگر وجود دارد.
      درخت بزرگی را ترسیم کن و سپس درخت کوچکی را درکنار آن اضافه کن، این روش را فولائو (قرار دادن پیر در پشت) گویند. می توان درخت کوچکی را ترسیم کنی و بعد درخت بزرگی را به آن بیفزایی. این روش را سیه یو (پیش قراردادن جوان) می گویند. درختان پیر باید شکوه و جدیت و حسی از عطوفت داشته باشند. درختان جوان باید فروتن و گوشه نشین به نظر آیند.»در این شیوه آموزشی به آنچه طراحی فنی موضوع معروف است توجه نشده و از نوع خطوط سایه روشن ها و کادربندی خبری نیست.این ماهیت شی است که شکل آن را تشکیل می دهد.اگر نقاش بتواند پی به ذات موضوع مثلا درخت ببرد، نکات فنی از جمله پرسپکتیو، نور، بافت و فضاسازی لاجرم در اثر نمود خواهد یافت.طبیعت زبانی جهانی دارد و یادگیری این زبان نیازمند کشف کدهایی است که در بطن آن پنهان شده است. نقاش منظره ساز، استعارات، تشبیهات و کنایه های این زبان را می آموزد. در بخشی از کتاب درختان، درباره این اصل آمده است: «به ردیف درختان همچون پرواز قوها نگاه کن...» همین اشاره ساده پیوند اجزای طبیعت و حیات وحش را به خوبی نشان می دهد.ابزار غالب نقاشی چینی مرکب سیاه و قلمو است.
      سیالیت این ابزار به روانی و آرامش نهفته در طبیعت بسیار نزدیک است. آثار نقاشی چینی عاری ازجزئیات و فضاهای شلوغ است. گویی نقاش به کشیدن عصاره آنچه تجربه کرده با آب و مرکب سیاه قناعت می کند. این عصاره گاه آنچنان از غلظت بالای درک خالق اثر برخوردار است که با دیدن نقاشی، تصاویر رنگارنگ فصل ها و مناظر در ضمیر ناخودآگاه بیننده به ناگهان تجسم می یابند. سنگ، موضوع دیگر آثارنقاشان منظره ساز است. روشهای پنهان زیادی در نقاشی صخره ها وجود ندارد و شاید بتوان همه را دریک عبارت خلاصه کرد: صخره ها باید جاندار باشند همچنان که هستند. آب نیز موضوعی است که در نقاشی چینی بسیار به آن پرداخته شده است. در بخشی از کتاب صخره ها در این باره آورده شده: «کوه ها به طرز شگفتی به قلل شکل می دهند و آب ها نیز به نحو شگفت قله های خود را صورت می بخشند. صخره ها به امواج بزرگی می مانند که درکوه ها برپا می شوند و در هم می ریزند. زمانی که ماه در آب منعکس می شود، امواج به اسبهای سفید تازنده می مانند و در این لحظه می توان کوه ها و قلل مرتفع را در اوج عظمت خود در دریا نظاره کرد.» نقاشی منظره سازی چین را می توان شعر ذهنیت نقاش بر طومار دانست. مردم همیشه از دیدن نقاشی های منظره به اندازه دیدن خود مناظر لذت می برند.البته نگاه به تصاویر دلپذیری که دیگران نقش زده اند یک چیزاست و خلق تصویر، چیزی کاملا متفاوت. در نقاشی طبیعت این امکان وجود دارد که عمیق ترین زوایای درون خود را کشف کنیم و این موفقیتی است که نقاشان چینی تا به امروز نیز به آن مباهات می ورزند.


      يك سبك نقاشي هندي است كه بسيار پرجزييات و با رنگ هاي خفه اي همراه مي باشد . موضوع اكثر اين نقاشي ها نيز خدايان هني هستند

      نمونه نقاشي Mysore







    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      Mashkok
      نمایش مشخصات


      فرا انگاشت
      فَرااِنگاشت (به انگلیسی: Transpressionism) جنبشی هنری است که در اواخر سدهٔ بیستم در اتاوای کانادا به‌وسیلهٔ نقاش ایرانی گیتی نوین پایه‌گذاری شد.

      اندیشاک جنبش فراانگاشت از واکنش در برابر بنیان‌های هنر پسانوگرایی ریشه گرفته است که ادعا می‌کرد: «هنر مرده است» و «نقاشی به پایان رسیده ست». گیتی نوین در رویارویی با این باور، یک چنین «پوچ‌گرایی» را «دام مرگی» برای هنرخواند، چراکه در بینش او نقاشی کنشی آفریننده ست که نوگشتن را شادمانی وستایش می‌کند و ازین ست که «فرا انگاشت» ایجاد شده ست تا گواهی باشد که «بنیان هنر بر آفرینندگی استوارست»
      هنر در آفریدگاریش به خود این توان می‌دهد تا که از پوشش "هستی" پرده بردارد و هشیاری اندیشه را برانگیزاند تاکه به جوشش "تولد مداوم زیبایی" فرجام گیرد. فرا انگاشت بازتاب دریافت زیباشناسانه ایست که سرآن دارد تا واقعیت رابدان سان به تماشاگر بنمایاند تا دراو تفسیری روشن از تراژدی انسانی برانگیخته شود. مهمترین پرده‌های فرا انگاشت غالبا بر پایهٔ دیدشی شاعرانه، رازآلود و شگرف برای دسترسی به بیان هنریی پر شگفت ایجاد شده ند. این پرده‌ها انگاشته‌هایی ازآرمان‌های فراانگاشتگرانی هستند که انگارهٔ عرفانی شان را با داوریی زیباشناسانه روشنی داده ند. آنچه که بیشتر درین پرده‌ها نمایش شده صحنه‌های داستانی ست. این پرده‌ها از بیان امیدهای پنهان در اسطوره‌های نمادین تاثیر پذیرفته ند. نقش هنرمند ا ن ست که پنداره‌های آفرینندگیی را در تماشاگر برانگیزاند که در آنها «عشق» مایهٔ نهادینی باشد که به آشفتگی و بیهودگی جهان هستی مفهوم بخشد.و هنر مند با آمیزهٔ از تفسیر ارزش‌های انسان گرایانه و رمزین، و به همراهی انگاره‌های زیباشناسانه یی از زیبایی، هماهنگی و فره وری به این مهم فرا می‌شود.
      آغاز و پیدایش

      در 1994 با پردهٔ "کلیتاً -- پریی که دلباختهٔ آپولو خداوندگار آفتاب بود و تبدیل به گل آفتاب گردان شد -- گیتی نوین نخستین از آثاری که آفرینش فراانگاشت را بر ملا میکرد را آفرید. پاؤلا پیو استاین منتقد هنری نخستین نویسنده یی بود که فرا انگاشت را دریافت و در بارهٔ آن نوشت: «فرا انگاشت جنبشی ست که به فراسوی چارچوب‌های امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم می‌شود تا بر ما بخردش دنیای درون و نمایش آنرا آشکاره کند» (Globe and Mail, 12 février 1997) هنرمندانی که پذیرای ترانسپرسیونیزم شده‌اند اینانند: فر وریگا Fer Veriga (برزیل)، آیرینا کوپیروا Irina Kupyrova (اوکرایین)، دیانا زویباخ Diana Zwibach(صرب)، تری باو-نورمن Terri Baugh-Norman(آمریکا)، لورنا کلوستربر Lorena Kloosterboer(هلند) الن مارلن هامر Ellen Marlen Hamre (نروژ)و شانو Shano(آمریکا). افزون بر این هنرمندان تنی چند دیکر نیز هم مانند ماری لاشانس نقاش کوبکی خود را از پیروان این مکتب میشمرند.



    5. Top | #20
      کاربر باسابقه

      Mashkok
      نمایش مشخصات
      رمانتیسیسم

      رمانتیسیسم، عصری از تایخ فرهنگ در غرب اروپاست، که بیشتر روی آثار هنر، ادبیات و موسیقی نمایان شد.
      رمانتیسیسم در اصل، جنبشی هنری بود که در اواخر قرن هجدهم (میلادی) در ادبیات و سپس هنرهای زیبا، ابتدا در انگلستان و سپس به آلمان، فرانسه و سراسر اروپا سرایت کرد.رمانتیسیسم تا حدودی بر ضد جامعه اشرافی و دوران روشنگری (به طور بهتر عقلانی) بود. گفته می‌شود که ایدئولوژی انقلاب فرانسه و نتیجه‌های آن این طرز فکر را تحت تأثیر خود قرار داد.
      رمانتیسیسم را، همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر عقلانیت به حساب آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشتهٔ تاریخی و به سوی سرزمین‌های نا شناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته عقلانی (به قول نووالیس: جهان اعداد و اشکال) و به دسته احساسات و یا به طور بهتر والاترین‌ها و زیبایی‌ها تقسیم می‌شود.
      در زمینهٔ هنرهای زیبا، رمانتیسیسم با جدایی از کلاسیسم خشک و کنار نهادن مضمون‌های باستانی، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد.
      نمایندگان برجستهٔ این سبک در نقاشی دولاکروا، گرو و ژریکو و در مجسمه سازی داوید دانژه و باری بودند.
      از نمونه های هنر دلاکروا:




    6. Top | #21
      کاربر باسابقه

      Mashkok
      نمایش مشخصات
      استاکیسم
      استاکیسم یک جنبش هنری بین‌المللی می‌باشد که در سال ۱۹۹۹ میلادی با اهداف ضد پست‌مدرنیستی و برای بازآفرینی مدرنیسم بنیان‌گذاری شد.

      موسس اصلي آن Billy Childish مي باشد . در زمينه هاي مختلف و از جمله نقاشي وجود دارد
      .










    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن