LinkBack URL
About LinkBacks
مصاحبه با ایوب محمدی کسی که با معدل 16 رتبه 43 رشته ریاضی را کسب کرد
به نام یگانه بی همتا
به نام آنکه هستی نام ازو یافت
فلک جنبش زمین آرام ازو یافت
من این مطلب را دو سایت بانه کنکور و برای شریف منتشر کرده ام.
در این مطلب می خواهم در مورد کنکور خودم و اینکه از چه وقتی شروع کردم بنویسم چون بعضی از بچه های گروه بانه کنکور و آقای برقندان مدیر اصلی برای شریف و سینا ملکیان توصیه کردند که اگر در این مورد و همچنین رشد خودم در آزمونها بنویسم شاید خیلی از کنکوریها انرژی بگیرند و جرقه ی امیدی در آنها روشن میشود. من هم بنا به این حرف ها این مطلب را نوشتم.
من سال دوم و سوم در کلاسی بودم که واقعاً جو بدی از جهت درس خواندن برای کنکور و حتی مدرسه وجود داشت به صورتیکه این جو در همه تاثیر گذاشته بود و هیچکس به فکر درس خواندن نبود حتی سال دوم دبیر شیمی ما که در مورد کنکور و المپیاد و جشنواره خوارزمی و … حرف می زد به دلیل جو بد کلاس هیچکس حرفهایش را گوش نمیداد و جدی نمیگرفت (من الان برای آن حرف نشینیدن هایم پشیمان هستم).با همین وضعیت رفتم سال سوم. تا نوروز به همان منوال میرفتم (درس نخواندن و…) ولی در نوروز سال سوم یکی از دوستای پدرم از زنجان با خانواده اش به بانه آمدن از قضا دختر ایشون همون سال کنکور داشتند. وقتی در مورد کنکور و تست زدن برایم حرف میزد همان وقت فهمیدم که من هم قرار است که سال دیگر کنکور بدهم. ابن یک جرقه در نقطه کور آن قسمت از زندگی ام بود چون که فهمیدم که نباید همان روند سابق را ادامه بدهم و گرنه … .
در همان دوران عید چند کتاب تست برای درسهای اختصاصی خریدم ولی متاسفانه شروع به خواندنشان نکردم. تا دوران امتحان نهایی با یک وضعیت کمی بهتر جلو میرفتم ولی فرصت برای جبران کم بود همین بود که من با معدل کتبی پایین (۱۶٫۳۴)امتحانات نهایی را تمام کردم.(خودمونیم یکی از درسها رو ناپلئونی پاس کردم) بعد از اینکه این نتیجه خودم را دیدم و با مقایسه کردن خودم با بعضی از بچه ها که شنیده بودم معدل کتبی آنها بالای ۱۸ بود (در مدارس شاهد (هر دو) و شبلی و…) اصلا از کنکور نا امید شدم.
اوایل تابستان در جلسه بانه کنکور شرکت کردم. وقتی حرف های آقای عزیززاده را در مورد کنکور خودشان که به چه صورت کار کردن رو شنیدم فهمیدم که من هم میتوانم رتبه ی خوبی بیاورم.ایشون در آن جلسه گفتد که هدفشون را روی یک برگه نوشته بودند و نشان دادند(دنداپزشکی تبریز). از برنامه های دیگر جلسه که در مورد برنامه ریزی و … بود استفاده کردم و یک چیزهایی رو ذهنم نقش بسته بود. بعد از جلسه با آقای حامدی در مورد خواندن عربی حرف زدم و روش ایشون رو به صورتی ناکامل یاد گرفتم و با آقای محسن زارعی هم حرف زدم و حتی شماره ایشون را هم گیر آوردم. بعد از خانه رفتن من هم با حالتی جو گیرانه هدفی را نوشتم که فکر رسیدن به آن بعد از کنکور هم برایم محال بود نوشتم «برق شریف» بعد شروع به پرسیدن برای کتابهای مناسب برای کنکور و خریدن و ریختن یک برنامه (البته نا مناسب چون خیلی ایده آل گرا بود) و خواندن برای کنکور کردم. تابستان که تمام شد دیدم که کارهای اشتباه بزرگی کردم چون عمومی های دوم و سوم را تمام کردم ولی در اختصاصی های سال سوم بعضی ها را حتی شروع هم نکرده بودم. از اول پاییز با شروع سال من این روش که درس هر روز را همان روز را خواند و قبل از هر کلاس
سر فصل مطالبی را که قرار است روز بعد تدریس شود به صورت روزنامه وار خواند کار میکردم.
در یکی از آزمون هایم به سقز رفتم وضعیت ساعات مطالعه ام خیلی پایین بود و در ضمن در آزمون خیلی افت کردم ولی نتیجه ای که گرفتم این بود که بر خلاف دانش آموزان همشهری ام که تا پایان زمان آزمون در سر جلسه نمی ماندند دانش آموزان سقزی هیچکدام قبل از زمان اتمام آزمون از حوزه بیرون نیامدند.(امیدوارم که دانش آموزان بانه الان به همان صورت قبلی نباشند.)
یک کار جالبی که یاد گرفتم این بود که از اوقات مرده استفاده میکردم منظورم از اوقات مرده زمانهایی مانند زنگ تفریح ها زمانهای رفت و برگشت مدرسه و منتظر ماندن در صف نانوایی است. برای مثال یک دفترچه کوچک تهیه کرده بودم که در آن لغات ادبیات و تاریخ ادبیات را نوشته بودم و البته در یک دفترچه دیگر نکاتی که بیشتر آنها را فراموش می کردم یادداشت کرده بودم و مرور می کردم. یک نکته ی مهم دیگر این بود که من بعد از ظهر آزمون به بررسی اشتباهات و نزده هایم می پرداختم و آنهایی که به نظرم مهم بودند و نکته های مهمی داشتند را یادداشت می کردم ولی در تا نوروز برای شیمی اینکار را انجام نمی دادم اینجا بود که فهمیدم در شیمی کوتاهی کردم چون قبلاً فکر می کردم که این سوالاتی که اشتباه جواب دادم ساده اند و ممکن نیست که دوباره تکرار شوند اشباه بزرگ من در شیمی اینجا بود.
یکه نکته جالب و شاید عجیب این بود که من که در دو آزمون سنجش شرکت میکردم شیمی را خیلی خیلی کم میزدم و سوالات دا
پاسخ با نقل قول
.gif "Yahoo (5)")
