اصلاً حسين جنس غمش فرق مي کنداين راه عشق پيچ و خمش فرق مي کند
اينجا گدا هميشه طلبکار مي شود
اينجا که آمدي کرمش فرق مي کند
شاعر شدم براي سرودن برايشان
اين خانواده، محتشمش فرق مي کند
“صد مرده زنده مي شود از ذکر يا حسين”
عيساي خانواده دمش فرق مي کند
از نوع ويژگي دعا زير قبه اش
معلوم مي شود حرمش فرق مي کند
تنها نه اينکه جنس غمش جنس ماتمش
حتي سياهي علمش فرق مي کند
با پاي نيزه روي زمين راه ميرود
خورشيد کاروان قدمش فرق مي کند
من از "حسينُ منّي" پيغمبر خدا
فهميده ام حسين همه اش فرق مي کند
((علی زمانیان))
ای مسیحا که کنی زنده دو صد عیسی را
ای که چشم تو کند کار دو صد موسی را
تو حسینی که خدا گشته بهای دم تو
تو حسینی که شدی آینه ، بی همتا را
گفته احمد که حسین از من و من از اویم
جان شیرین شده ای جان و تن طاها را
گفته ای هر چه پسرهست علی بگذاری
تا کنی زنده به دنیا علم مولا را
تا که بر روی لبم نام تو را می گویم
می کنم شاد دل مادرتان زهرا را
کربلا آخر دنیای همه نوکرهاست
دم آخر برسان آخر دنیا ما را
تا که ناکام از این عالم خاکی نروم
کن نصیبم سحری جنت پایین پا را
شوق وصل است که در دیده ما می جوشد
قسمت دیده ی ما کن نظر دریا را
زودتر کار مرا دست علمدار انداز
نیست معلوم ببینم سحر فردا را
کشته ی اشک، بده اشک، بده سوز جگر
تا که از داغ تو پر خون بکنم دلها را
جان به قربان ترک های لب تشنه ی تو
آب کرده لب خشک تو قد سقا را
چه کشیدی تو در آن لحظه که دیدی آقا
پر نموده تن اکبر همه ی صحرا را
طالب خون تو کی می رسد از راه حسین
تا کند پر ز حسینیه همه دنیا را
در مرز خویش ماندن و از مرز رد شدن
با مُهر و مِهر فاطمه اصل سند شدن
این آروزی سرخ گذرنامه ی من است
در زیر پای مُهر سفارت لگد شدن
راه ورود را مگر آموختن از عشق
راه خروج را ز کبوتر بلد شدن
پیمودن مسیر به فریاد یا علی
یعنی که با حسین، علی را مدد شدن
موکب شدن،مسیر شدن،مبتلا شدن
زائر شدن،گزارش یک مستند شدن
تیر هزار و چارصد و شصت و عشق را
بعد سه روز دیدن و از بیست صد شدن
بد چونکه بخش دوم “گنبد” شده نگو
مارا تمایلی ست جدیدا به بد شدن
تغییر می دهی همه را بعد کربلا
یعنی حسین با تو فقط میشود “شدن”
حسین جان
روزی که شود ” اِذَا السَّمٰاء ُانْفَطَرَت ”
وانگه که شود ” اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت ”
من دامن تو بگیرم اندر ” سُئِلَتْ ”
گویم صَنَما ” بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت ”
عشق تو مرا ” اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید ”
هجر تو مرا ” اِنَّ عَذٰابی لَشَدید ”
بر کنج لبت نوشته ” یُحیِی و َیُمِیت ”
مَنْ مٰاتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد مٰاتَ شَهید
ارباب بی کفنم حسین(ع)
با خدا جا در دل اهل ولا دارد حسین(ع)
هر طرف روی آوری صد کربلا دارد حسین(ع)
ما به دشت کربلا از او مزاری دیده ایم
در دل هر شیعه یک صحن و سرا دارد حسین(ع)
قتلگاهش کعبه و آب فراتش زمزم است
بلکه صد زمزم روان در چشم ما دارد حسین(ع)
این شنیدی هست قرآن زینت هر خانه ای
جا چو قرآن در تمام خانه ها دارد حسین(ع)
جای قرآن و حسین(ع) در سینه ی پیغمبر(ص) است
بلکه جا بر روی دوش مصطفی(ص) دارد حسین(ع)
تشنه لب شد کشته و جاری ز چشم شیعیان
تا قیامت چشمه ی آب بقا دارد حسین(ع)
در هجوم نیزه ها حق را عبادت می کند
به چه خوش در موج خون حال دعا دارد حسین(ع)
شمر را در قتلگه قول شفاعت می دهد
تا چه حد آقایی و لطف و عطا دارد حسین(ع)
زیر چوب خیزران آوای قرآن بشنود
گفتگو با دوست در طشت طلا دارد حسین(ع)
قتلگاهش مروه و سعیش چهل منزل تمام
بین طشت زر صفایی با صفا دارد حسین(ع)
ذره ای از تربتش درد دو عالم را دواست
بهر درد عالم خلقت دوا دارد حسین(ع)
از عشق بپرسید که با یار چه کردند
با آن قد و بالای سپیدار چه کردند
از هرزه علف های فراموش بپرسید
با خاطره ی آن گلِ بی خار چه کردند
از چاه بپرسید همان چاهِ مقدس
با ماه ، همان ماهِ شبِ تار چه کردند
ای کاش که از حنجره ی باد بپرسید
با قاصدکِ سوخته ، اشرار چه کردند
اصلا بگذارید خودِ آب بگوید
با چشم و دل و دستِ علمدار چه کردند
اصلا بگذارید که خورشید بگوید
خورشید بگو با سرِ سردار چه کردند
نیزار گواه است که با خوبترین ها
این قومِ خطا رفته ی تاتار چه کردند
بیعت شکنان نقشه کشیدند و دوباره
با ذُریه ی حیدرِ کرار چه کردند
ای قامتِ افراشته در سجده ی بسیار
لب های عطش با تبِ بسیار چه کردند
نیلوفرِ پژمرده ی شب های خرابه
با بغضِ تو ای ابرِ سبکبار چه کردند
در ماتمِ شمع و گل و پروانه و بلبل
ای اشک! به یاد آر ، به یاد آر چه کردند
لب واکن و حرفی بزن ای سنگِ صبورم
با یاس میانِ در و دیوار چه کردند
در طاقتِ من نیست که دیگر بنویسم
با قافله و قافله سالار چه کردند ...
شنیدم میگفتند: زندگی به دو بخش تقسیم میشود: قبل از رفتن به کربلا و بعد از رفتن به کربلا…
چه اشتباهی!
زندگی تازه بعد از رفتن به کربلا شروع می شود…
فایل پیوست 45316
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)