به نام آن که در آینه است !

همیشه نگاهشون کردیم،حسرت خوردیم و خودمون رو جای اونها تصور کردیم ! خواستیم تقلید کنیم،حتی چند روزی هم موفق شدیم ! یه دفترچه جمع کردیم از تقلید،روش مطالعه،ساعت مطالعه،حتی خواب و ... و خیلی بی مهری کردیم به اون موجود رنجیده ای که توی آینه بود و روز به روز کوچیک تر میشد و گم میشد،بین روش ها،کتابا،آینده های جالب و رنگارنگی که خانواده و اشناها و ... براش خواب دیدن !! اون موجود،که تو اوج درس،وقتی که بیشتر از همه به خودش و اراده ش نیاز داشت گم شد ! فکر کرد نمیتونه !! هنوز این موجود رو باور داری؟ اصلا میشناسیش؟ میخوای بازم بهش خوبی کنی؟ و یکمی دست از فکر کردن به هر چیزی برداری؟؟ صداش کن،نیازی به صدا کردن خدا نیست !! از بالا داره هواتو ! برو و خوب تو چشماش زل بزن! بهش بفهمون حقش این چیزایی که برای خودش دست و پا کرده نیست !! خیلی ساده بهش بگو : قدرتشو داری،زندگیتو بساز ! یه فیلتر بهش بده و ازش بخواه هر چیزی رو توی یه ثانیه ازاین فیلتر رد کنه ! شک نکن خیلی چیزا به خاطر این فیلتر و حرمت هدف کنار میرن ! هر چی تو زندگیت گذشته،تجربه شده ! از چیزایی که قراره امروز بگذره و تو اینده بیاد لبخند بساز ! تو الان خیلی تجربه داری بهت میگن بازنده ؟ خدارو شکر ! چون قیافشون به زودی دیدنی میشه !!

روشن بانو