خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 51
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات

      یک شبهه نسبت به تشیع

      سلام دوستان همون طور که میدونید ( شاید هم نمیدونین ) من خودم شیعه 12 امامی هستم و ارادت خاصی هم نسبت به حضرت علی دارم

      و احترام خاصی نسبت به عقاید اهل سنت دارم

      اما من یکی اعتقاد های تشیع رو به هیچ عنوان نمیتونم قبول کنم اون هم اینکه پیامبر عاری از هرگونه گناه و اشتباه بوده است

      و توی این قسمت اعتقاد اهل تسنن رو نسبت به اینکه پیامبر هم توی زندگیش اشتباه کرده رو قبول دارم

      مستند هم قبول دارم

      با استناد به قران کریم

      مثلا آیه 110 سوره الکهف آمده


      قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ

      بگو : من انسانی هستم همانند شما به من وحی شده که خدايتان خدايی است يکتا پس بدو روی آوريد و از او آمرزش بخواهيد و وای بر مشرکان


      تفسیر آیه :
      اى پيامبر به ايشان بگو من بشرى هستم مانند شما كه در بين شما معاشرت مى‏كنم، آن طور كه خود شما با يكديگر معاشرت مى‏كنيد و با شما سخن مى‏گويم، آن طور كه خود شما با يكديگر گفتگو مى‏كنيد، پس من جنس ديگرى مخالف جنس شما از قبيل فرشته نيستم، تا بين من و شما حايل و حجابى باشد و يا سخنم به گوش شما نرسد و يا كلامم به دلهاى شما وارد نشود. تنها تفاوت من با شما اين است كه به من وحى مى‏شود و آنچه من به شما مى‏گويم و شما را به سوى آن دعوت مى‏نمايم، وحيى است كه به من مى‏شود و آن اين است كه معبود شما آن معبودى كه سزاوار پرستش باشد يكى است، نه آلهه متفرق و گوناگون.[1]

      نه مدعى فرشته بودنم ، و نه انسانى از يك نژاد برتر و نه خداوند و نه فرزند خدا هستم بلكه انسانى همچون شما هستم با اين تفاوت كه پيوسته فرمان توحيد به من وحى مى شود، من هرگز نمى خواهم شما را مجبور به پذيرش اين آئين كنم ، تا آن گونه كه گفتيد سرسختانه در برابر من بايستيد و مقاومت يا تهديد كنيد، راهى است روشن پيش پاى شما مى گذارم ، و بيش از اين وظيفه اى ندارم ، تصميم گيرى نهائى با خود شما است .[2]


      یا در آیه 1 تا 16 سوره عبس :


      عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ ﴿١أَن جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ ﴿٢وَمَا يُدْرِ‌يكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ ﴿٣أَوْ يَذَّكَّرُ‌ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَ‌ىٰ ﴿٤أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ

      ﴿٥فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّىٰ ﴿٦وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ ﴿٧وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَىٰ ﴿٨

      وَهُوَ يَخْشَىٰ ﴿٩فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ ﴿١٠كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَ‌ةٌ ﴿١١فَمَن شَاءَ ذَكَرَ‌هُ ﴿١٢فِي صُحُفٍ مُّكَرَّ‌مَةٍ ﴿١٣

      مَّرْ‌فُوعَةٍ مُّطَهَّرَ‌ةٍ ﴿١٤بِأَيْدِي سَفَرَ‌ةٍ ﴿١٥ كِرَ‌امٍ بَرَ‌رَ‌ةٍ

      چهره در هم كشيد و روى گردانيد، (۱)كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛ (۲)و تو چه دانى، شايد او به پاكى

      گرايد،
      (۳)يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد. (۴)اما آن كس كه خود را بى‌نياز مى‌پندارد، (۵)تو بدو

      مى‌پردازى؛
      (۶)با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليتى‌] نيست. (۷)و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد،

      (۸)در حالى كه [از خدا] مى‌ترسيد، (۹)تو از او به ديگران مى‌پردازى. (۱۰)زنهار [چنين مكن‌] اين [آيات‌]

      پندى است.
      (۱۱)تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد. (۱۲)در صحيفه‌هايى ارجمند، (۱۳)والا و پاك‌شده، (۱۴)

      به دست فرشتگانى، (۱۵)ارجمند و نيكوكار. (۱۶)


      برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 406
      مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است كه:
      عده‏اى از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه، ابو جهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعى ديگر، خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودند و آن حضرت مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آنها مؤثر شود. در اين ميان «عبد اللّه بن ام مكتوم» كه مرد نابينا و ظاهرا فقيرى بود وارد مجلس شد، و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تقاضا كرد آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد، و پيوسته سخن خود را تكرار مى‏كرد و آرام نمى‏گرفت، زيرا دقيقا متوجه نبود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با چه كسانى مشغول صحبت است.
      او آنقدر كلام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را قطع كرد كه حضرت ناراحت شد، و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: اين سران عرب پيش خود مى‏گويند: پيروان محمد نابينايان و بردگانند، و لذا از «عبد اللّه» رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.
      در اين هنگام اين آيات نازل شد (و در اين باره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مورد عتاب قرار داد).
      رسول خدا بعد از اين ماجرا «عبد اللّه» را پيوسته گرامى مى‏داشت.
      البته در آيه چيزى كه صريحا دلالت كند كه منظور شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است وجود ندارد و به فرض كه شأن نزول فوق واقعيت داشته باشد اين مطلب در حد ترك اولائى بيش نيست و كارى كه منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمى‏شود.

      تفسير:
      عتاب شديد به خاطر بى‏اعتنائى به نابيناى حق طلب! با توجه به آنچه در شأن نزول آيات گفته شد، به سراغ تفسير آيات مى‏رويم، نخست مى‏فرمايد: «چهره درهم كشيد، و روى برتافت» (عبس و تولى).

      تعداد از مفسرین این آیه رو منسوب به پیامبر نمیدونم و اون رو یک مرد ثروت مند میدونن که به یک نابینا اخم کرده ! ( واقعا عجب تفسیری ) انگار که خدا باید در قران هر کدوم از انسان ها کار اشتباهی میکنن باید براشون یه ایه نازل کنه

      دوستانی از شیعه های عزیز که فقط رگ گردن کلفت کردن و سین سین کردن توی هیئت ها یاد نگرفتن بیان و از این اعتقاد شیعه دفاع کنن

      ویرایش توسط Adam Hart : 04 آبان 1394 در ساعت 20:49

    2. Top | #2
      کاربر نیمه فعال

      Ashegh
      نمایش مشخصات
      دوست عزیز لزوما این که پیامبر عین ما بوده دلیل بر این نیست که بگید ایشون هم خطا داشتن من وارد مباحث دینی نمیشم چون عقیده دارم آدم اندازه دهنش حرف میزنه و تو کاری که تخصص نداره وارد نمیشه پیامبر و امامان معصوم بودن و همین کلمه دلالت بر پاکیشون میکنه حالا ممکنه شخص چه پیامبر چ هر کس دیگه اشتباهاتی بکنه که موجب تکامل بشه اما این ایرادی به پیامبر بودنشون وارد نیست این حرفا تفکرات خودم بود ولی بازم مطمعن نیستم که پیامبر ص گناه یا اشتباهی مرتکب بشن که دوستان مثل آقا سجاد میتونن بهتر راهنماییتون کنن' من الله توفیق
      (¯`*•.¸,¤°´'`°¤,¸.•*´¯)
      نقد منتخب من درباره ی کتاب زیست نشر الگو
      در سایتشون:
      http://www.olgoopub.ir/sn/books/pt/full/id/177
      (¯`*•.¸,¤°´'`°¤,¸.•*´¯)

      بزرگ اونیه که سرش گندس نه هیکلش رو الاکلنگم بالاتره ....



    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      اگه پیامبر ممکن الخطا بود ممکن بود توی انتقال وحی و اموزه های الهی دچار اشتباه بشه در حالی که خدا میخواست کامل ترین اموزه هاشو به به انسان منتقل بکنه
      و چون ایشون اخرین پیامبر بودن ( و امامان شیعه به باور خود شیعه الهام دارن ولی وحی ندارن و بیشتر علمشون رو از جدشون {و پسر عموی حضرت علی ع)پیامبر دریافت کردن) این اشتباهات تا اخرت باقی میموند
      یعنی اگه امکان اشتباه داشتن نمیتونستن جامعه رو به درستی هدایت بکنن مخصوصا جامعه ای که اخرین پیامبر و کاملترین دین رو میطلبه
      عصمت از پیش نیاز های وحی و پیامبری هست (مخصوصا برای اخرین پیامبر )

      هرجایی که پیامبری اشتباه کرده به سختی تنبه شده
      مثلا حضرت ادم ، که از بهشت رانده شد
      حضرت محمد (ص) اشتباهی نکرد که به خاطرش مجازات بشه

      در ضمن به شیعیان توهین نکنین و پست هاتون رو تو تاپیک شبهات بدین تا همه نظرات یک جا جمع بشت

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      درود

      من خودم شیعه هستم و این تفکرو قبول ندارم

      معصومیت پیامبر و امامان از تفکرات شیعیان است و نه سایر مسلمانان.
      در جای جای قران پر از گوشزد هایی است که خداوند به پیامبر برای کار اشتباهش داشته.
      مثلا در سوره تحریم آیه 1، پیامبر خلاف دستور خدا عمل کرده که خدا به او گوشزد می کند (پیامبر آنچه را خدا حلال کرده بود، حرام کرده):
      ""اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است"

      مسلمانان تنها معصوم بودن پیامبر در انتقال پیام های وحی را قبول دارند و در جاهای دیگر مانند یک انسان بوده اند.

      انسان جایز الخطا است. اگر کسی خطاکار نیست پس انسان هم نیست!

      در ضمن در قران نامی از امامان و جانشینی پیامبر نیست. قبول اینکه خاندان پیامبر (آن هم فقط 12 نفر خاص) هیچ خطایی نداشته اند اصلا منطقی نیست در حالی که ما در قران گوشزد های خطا به پیامبرش را میبینیم چه طور ممکنه که امامان که هیچ جایگاهی در قران نداشته اند بی گناه باشند.

      در ضمن تمام اهل سنت، امام علی را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارند. و این تفکر که سنی ها امام علی را قبول ندارن یک تفکر برگرفته از بی سوادی است.
      در تمامی فرقه های سنت، 4 خلیفه است و 3 خلیفه وجود ندارد.

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Pars نمایش پست ها
      درود

      من خودم شیعه هستم و این تفکرو قبول ندارم

      معصومیت پیامبر و امامان از تفکرات شیعیان است و نه سایر مسلمانان.
      در جای جای قران پر از گوشزد هایی است که خداوند به پیامبر برای کار اشتباهش داشته.
      مثلا در سوره تحریم آیه 1، پیامبر خلاف دستور خدا عمل کرده که خدا به او گوشزد می کند (پیامبر آنچه را خدا حلال کرده بود، حرام کرده):
      ""اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است"

      مسلمانان تنها معصوم بودن پیامبر در انتقال پیام های وحی را قبول دارند و در جاهای دیگر مانند یک انسان بوده اند.

      انسان جایز الخطا است. اگر کسی خطاکار نیست پس انسان هم نیست!

      در ضمن در قران نامی از امامان و جانشینی پیامبر نیست. قبول اینکه خاندان پیامبر (آن هم فقط 12 نفر خاص) هیچ خطایی نداشته اند اصلا منطقی نیست در حالی که ما در قران گوشزد های خطا به پیامبرش را میبینیم چه طور ممکنه که امامان که هیچ جایگاهی در قران نداشته اند بی گناه باشند.

      در ضمن تمام اهل سنت، امام علی را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارند. و این تفکر که سنی ها امام علی را قبول ندارن یک تفکر برگرفته از بی سوادی است.
      در تمامی فرقه های سنت، 4 خلیفه است و 3 خلیفه وجود ندارد.

      هیچ انسانی جایز الخطا نیست
      انسانها ممکن الخطا هستن
      یعنی خطا جایز نیست

      -------------------------------------------------------------------
      حدیث جابر :
      پس از نزول آيه اطاعت، جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر اسلام پرسيد: «يا رسول‌الله، ما خدا و رسول او را شناخته‌ايم، لازم است اولواالامر را نيز بشناسيم.» پيامبر اسلام پاسخ داد:


      اي جابر، آنان جانشينان من و امامان بعد از من اند. نخستين آنان علي ابن ابيطالب است و سپس به ترتيب: حسن بن علي، حسين بن علي، علي بن حسين، محمد بن علي، که در تورات به "باقر" معروف است و تو در هنگام پيري او را خواهي ديد و هر وقت او را ديدي، سلام مرا به او برسان. پس از محمد بن علي نيز به ترتيب، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي و پس از ايشان فرزندش مي‌باشد که هم‌نام (محمد) و هم‌کنيه من (ابوالقاسم) است. اوست که از نظر مردم پنهان مي‌شود و غيبت او طولاني مي‌گردد تا آن جا که فقط افرادي که ايمان راسخ دارند، بر عقيده? به او باقي مي‌مانند.




      در كتب روائي و سنن اهل سنت نيز به امامت دوازده گانه بعد از رسول خدا(ص) تصريح شده است. براي روشن شدن مسئله به بعضي از رواياتي كه در كتب عامّه در مورد ائمه اثني عشر آمده است اشاره مي كنم:

      بخارى و مسلم و تمام محدثین اهل سنت روایت خلفاي دوازده گانه را آورده اند.

      حدیث امامان اثنی عشر از گروهی از صحابه پیامبر (ص) نقل شده است كه بیشترین اسناد آن به «جابر بن سمره» می‏رسد، و سپس به «عبداللّه بن مسعود» و «عبداللّه بن عمر» و «عبداللّه بن عمر و بن عاص» و «عبدالملك بن عمیر» و «ابی‏ الجلد» و «ابی جحیفه» (و حداقل هفت نفرند) ولی حفاظ و ناقلان حدیث كه آن را در كتابهای خود نقل كرده‌‏اند بالغ بر دهها كتاب می‏شود، اكنون به قسمتی از آن که در منابع معتبر اهل سنّت آمده است توجه فرمائید:

      1 ـ در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده كه می‏گوید «سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ!؛[1] اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حكومت كنند، سپس سخنی فرمود كه من نفهمیدم ، پس به پدرم (كه در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیكتر بود) گفتم پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت، فرمود (تمام آنها از قریشند)»

      در همین كتاب با سند دیگری از «جابر» تعبیر دیگری نقل می‏كند و به جای «لایَزالُ هذا الدّینِ عَزیزاً»، «لایَزالُ هذا الاَمْرُ» آمده است.
      و در تعبیر سومی با سند دیگری «لایَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً» آمده است.

      و در تعبیر چهارمی از عامر بن سعد بن ابی‏وقاص نقل می‏كند كه به جابر بن سمره نامه‏ای نوشتم كه بعضی از اخباری را كه خودت از پیامبر(ص) شنیده‌‏ای برای من بنویس، او چنین نوشت كه من از پیامبر (ص) شنیدم می‏فرمود «لایَزالُ الدّینُ قائِماً حَتی تَقُومُ السّاعَهُ ، اَوْ یَكُونُ عَلَیْكُمْ اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ؛ دین اسلام بر پا است تا قیام قیامت ، یا اینكه بر شما دوازده خلیفه حكومت می‏كنند كه همه از قریشند»
      و در طریق دیگری در همان صحیح مسلم از «جابر» آمده است «لایَزال هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلَیفَهً؛ این دین قدرتمند و شكست ناپذیر خواهد بود تا دوازده خلیفه بر آن حكومت كنند» و در آخر این حدیث نیز همان جمله «كُلُّهُمْ مِنْ قُریْشٍ» دیده می‏شود.[2]

      2 ـ همین حدیث در صحیح بخاری با عبارت مشابهی آمده است، جابر می‏گوید از پیامبر خدا (ص) شنیدم می‏فرمود
      «یَكُونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً فَقالَ كَلِمَهً لَمْ اَسْمَعْها ، فَقالَ اَبی اِنَّهُ قالَ كُلُّهُم مِنْ قُرَیْشٍ؛[3] بعد از من دوازده امیر خواهد بود، سپس سخنی فرمود كه آن را نشنیدم ، پدرم گفت فرمود همة آنها از قریشند»

      3 ـ همین معنی در صحیح ترمذی نیز با تفاوت جزئی ذكر شده و ترمذی بعد از نقل آن می‏گوید «هذا حَدیثَ حَسَنٌ صَحیحٌ؛[4] این حدیث نیكوی، صحیح است»

      4 ـ در صحیح ابی‏ داود نیز همین معنی با تفاوت مختصری آمده است ، و لحن حدیث نشان می‏دهد كه پیامبر (ص) آن را در حضور جمعیت فرموده، زیرا در آن وارد شده است وقتی پیامبر (ص) فرمود «همواره این دین نیرومند و عزیز است تا دوازده خلیفه» مردم با صدای بلند تكبیر گفتند.[5]

      5 ـ در مسند احمد حنبل نیز در چندین مورد این حدیث ذكر شده است كه بعضی از محققان شماره طرق آن را در این كتاب به جابر، سی و چهار طریق ذكر كرده‌‏اند![6]
      در یك مورد می‏خوانیم كه مسروق می‏گوید ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بودیم، و او برای ما قرآن می‏خواند، كسی از او سؤال كرد آیا از رسول خدا (ص) هرگز سؤال كردید كه چند خلیفه بر این امت حكومت می‏كنند‏؟ عبداللّه بن مسعود گفت از زمانی كه به عراق آمده‌‏ام، قبل از تو كسی این سؤال را از من نكرده است! سپس افزود آری ما از رسول خدا (ص) سؤال كردیم فرمود «اِثْنی عَشَرَ كَعِدَّهً نُقْباءِ بَنی اِسْرائیلَ؛[7] دوازده نفر به تعداد نقبا و رؤسای بنی اسرائیل»!

      پي نوشتها:

      [1]. صحیح مسلم 3/1453.
      [2]. صحیح مسلم 3/1453.
      [3]. صحیح بخاری، ج 3، جزء نهم، ص 101.
      [4]. صحیح ترمذی 4/501.
      [5]. صحیح ابی‏ داود/4.
      [6]. منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق ج 13.
      [7]. مسند احمد، ج 1، ص 398.
      ویرایش توسط Amin ZD : 04 آبان 1394 در ساعت 21:17

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      اگه پیامبر ممکن الخطا بود ممکن بود توی انتقال وحی و اموزه های الهی دچار اشتباه بشه در حالی که خدا میخواست کامل ترین اموزه هاشو به به انسان منتقل بکنه
      و چون ایشون اخرین پیامبر بودن ( و امامان شیعه به باور خود شیعه الهام دارن ولی وحی ندارن و بیشتر علمشون رو از جدشون {و پسر عموی حضرت علی ع)پیامبر دریافت کردن) این اشتباهات تا اخرت باقی میموند
      یعنی اگه امکان اشتباه داشتن نمیتونستن جامعه رو به درستی هدایت بکنن مخصوصا جامعه ای که اخرین پیامبر و کاملترین دین رو میطلبه
      عصمت از پیش نیاز های وحی و پیامبری هست (مخصوصا برای اخرین پیامبر )

      هرجایی که پیامبری اشتباه کرده به سختی تنبه شده
      مثلا حضرت ادم ، که از بهشت رانده شد
      حضرت محمد (ص) اشتباهی نکرد که به خاطرش مجازات بشه

      در ضمن به شیعیان توهین نکنین و پست هاتون رو تو تاپیک شبهات بدین تا همه نظرات یک جا جمع بشت
      داداش گلم از قران برات مدرک اوردم داری قران زیر سوال میبری

      متن دین و زندگی سال 3 رو به من تحویل میدی برادر من ؟

      جواب منطقی داری نشونم بده

      در ضمن من خودم شیعه هستم ( البته بیشتر سعی میکنم مسلمان باشم تا شیعه و سنی )

      و هیچ توهینی به شیعه نکردم

      توهین رو ی سری توی هیئت های عزاداری دارن به شیعه میکنن نه من
      طمع به خاک فرو می برد حریصان را

      ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید


      درود بر دل من باد کز ستم کیشان

      ستم کشید ولی بار منتی نکشید









    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      هیچ انسانی جایز الخطا نیست
      انسانها ممکن الخطا هستن
      یعنی خطا جایز نیست

      -------------------------------------------------------------------
      دوستان خواهش میکنم این تایپیک رو منحرف نکنید این تایپیک ارتباطی به امامان ندارد
      طمع به خاک فرو می برد حریصان را

      ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید


      درود بر دل من باد کز ستم کیشان

      ستم کشید ولی بار منتی نکشید









    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Adam Hart نمایش پست ها
      داداش گلم از قران برات مدرک اوردم داری قران زیر سوال میبری

      متن دین و زندگی سال 3 رو به من تحویل میدی برادر من ؟

      جواب منطقی داری نشونم بده

      در ضمن من خودم شیعه هستم ( البته بیشتر سعی میکنم مسلمان باشم تا شیعه و سنی )

      و هیچ توهینی به شیعه نکردم

      توهین رو ی سری توی هیئت های عزاداری دارن به شیعه میکنن نه من
      تو قران گفته پیامبر وحی داره
      درسته منم از هموم منبعی که گفتی استنباط کردم
      هیچ منافاتی هم با قرآن کریم نداره
      عقلانی هم هست
      اگه میگی غلطه خلافشو اثبات کن
      ویرایش توسط Amin ZD : 04 آبان 1394 در ساعت 21:24

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      تو قران گفته پیامبر وحی داره
      د منم از هموم منبعی که گفتی استنباط کردم
      هیچ منافاتی هم با قرآن کریم نداره
      عقلانی هم هست
      اگه میگی غلطه خلافشو اثبات کن


      برادر من توی ایه هست که تنها تفاوت پیامبر با سایر انسان ها در وحی هست که به پیامبر میشه و گرنه پیامبر هیچ تفاوت دیگری با سایر انسان ها ندارد ( إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ )

      در ضمن شما چه جوابی به سوره عبس داری که پیامبر به یک نابینا با تندی برخورد کرده و خدا از پیامبر ناراحت شد و این ایه نازل شد
      طمع به خاک فرو می برد حریصان را

      ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید


      درود بر دل من باد کز ستم کیشان

      ستم کشید ولی بار منتی نکشید









    10. Top | #10
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      هیچ انسانی جایز الخطا نیست
      انسانها ممکن الخطا هستن
      یعنی خطا جایز نیست
      دوست عزیز منظور از جایز الخطا این هست که انسان آگاه کامل نیست و برای اینکه به آگاهی و دانش برسه مجبوره فرضیه بسازه و تجربه کنه

      مثلا شما از کجا فهمیدید به آتش دست بزنید می سوزید؟ دست زدن به آتش یه خطا است اما آیا از قبل می دونستید یا اینکه وقتی این خطا را انجام دادید دانستید؟

      پس انسان چون دانش کافی نداره مجبوره فرضیه بسازه و تجربه کنه تا درست و غلط را تشخیص بده.

      درباره ممکن الخطا مفهوم متفاوت است. چون شما انتخاب و اختیار دارید که کدام فرضیه را برای کسب آگاهی انتخاب کنید پس احتمالی برای اینکه وارد خطا بشید یا نه وجود دارد.

      در هر صورت انسان تا زمانی که علم کافی نداشته باشه محاله که بدون اشتباه باشه. برای همین انسان مجوز داره که اشتباه کنه تا به حقیقت پی ببره.

      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها

      [1]. صحیح مسلم 3/1453.
      [2]. صحیح مسلم 3/1453.
      [3]. صحیح بخاری، ج 3، جزء نهم، ص 101.
      [4]. صحیح ترمذی 4/501.
      [5]. صحیح ابی‏ داود/4.
      [6]. منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق ج 13.
      [7]. مسند احمد، ج 1، ص 398.
      هر فرقه و مذهبی یک سری اصول داره که از نظر خودش درسته.

      من هیچ وقت برای یک بحث منطقی وارد کتاب هایی نمیشم که عده ای قبول دارن و عده ای ندارن. به ویژه این کتب که در طول تاریخ بارها تغییرات داشته و مثل یه کتاب تاریخی هست.

      قرآن کتابیه که مورد قبول تک تک مسلمانان است. پس اگر بحث امام و معصوم و... قراره انجام بشه، بهتره به طریقی باشه که هیچ مسلمانی توان مخالف با آن را نداشته باشه.

      روی این نکته تاکید می کنم که خداوند، قران را راهنمای ما قرار داده نه کتاب های نوشته شده توسط فلان و فلان....

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Adam Hart نمایش پست ها
      برادر من توی ایه هست که تنها تفاوت پیامبر با سایر انسان ها در وحی هست که به پیامبر میشه

      در ضمن شما چه جوابی به سوره عبس داری که پیامبر به یک نابینا با تندی برخورد کرده و خدا از پیامبر ناراحت شد و این ایه نازل شد
      کجای این ایه اسم پیامبر اومده ؟
      اسم سوره رو ببین ! عبس یعنی ترش رو ، پیامبر به خوش رویی معروف بوده هست و خواهد بود
      پیامبر همیشه با عقاید غلط ثروتمدانی که فاسد بودن مخالفت میکرد و ذره ای برای اون تفکرات ارزش قائل نبود نظر خدا براش با ارزش تر از سایرین بود
      اگه به نظر اونا اهمیت میداد که نمیرفت چن سال با سایر مسلمونا توی شعب ابی طالب در سختی زندگی کنه
      واضحه که اون فرد پیامبر نبوده چون همه ی مشخصاتش با ویژگی های شاخص پیامبر نتاقض داره





      ظاهرا سؤال شما در مورد آيات سوره "عبس" است. براي روشن شدن اشکالات و سؤالات شما ترجمه و شأن نزول آيات را از کتاب "تفسير نمونه"براي شما نقل مي کنيم:


      بنام خداوند بخشنده بخشايشگر


      1 - چهره درهم کشيد و روي برتافت !


      2 - از اينکه نابينائي به سراغ او آمده بود .


      3 - تو چه مي‏داني شايد او پاکي و تقوي پيشه کند ؟


      4 - يا متذکر گردد و اين تذکر به حال او مفيد باشد .


      5 - اما آن کس که مستغني است .


      6 - تو به او روي مي‏آوري !


      7 - در حالي که اگر او خود را پاک نسازد چيزي بر تو نيست .


      8 - اما کسي که به سراغ تو مي‏آيد و کوشش مي‏کند ،


      9 - و از خدا ترسان است ،


      10 - تو از او غافل مي‏شوي .


      شان نزول :


      اين آيات اجمالا نشان مي‏دهد که خداوند کسي را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اينکه فرد يا افراد غني و ثروتمندي را بر نابيناي حق‏طلبي مقدم داشته است ، اما اين شخص مورد عتاب کيست ؟ در آن اختلاف نظر است : مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است که : عده‏اي از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه ، ابو جهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعي ديگر ، خدمت پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوي اسلام بود و اميد داشت که اين سخنان در دل آنها مؤثر شود ( و مسلما اگر اينگونه افراد اسلام را مي‏پذيرفتند گروه ديگري را به اسلام مي‏کشاندند و هم کارشکنيهاي آنها از ميان مي‏رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود ) در اين ميان عبد الله بن ام مکتوم که مرد نابينا و ظاهرا فقيري بود وارد مجلس شد ،


      و از پيغمبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) تقاضا کرد آياتي از قرآن را براي او بخواند و به او تعليم دهد ، و پيوسته سخن خود را تکرار مي‏کرد و آرام نمي‏گرفت ، زيرا دقيقا متوجه نبود که پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) با چه کساني مشغول صحبت است .


      او آنقدر کلام پيغمبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) را قطع کرد که حضرت (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) ناراحت شد ، و آثار ناخشنودي در چهره مبارکش نمايان گشت و در دل گفت : اين سران عرب پيش خود مي‏گويند پيروان محمد (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نابينايان و بردگانند ، و لذا رو از عبد الله برگرداند ، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد .


      در اين هنگام آيات فوق نازل شد ( و در اين باره پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) را مورد عتاب قرار داد ) رسول (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) بعد از اين ماجرا عبد الله را پيوسته گرامي مي‏داشت ، و هنگامي که او را مي‏ديد مي‏فرمود : مرحبا بمن عاتبني فيه ربي : مرحبا به کسي که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او مي‏فرمود : آيا حاجتي داري آنرا انجام دهم ؟ و پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) دو بار او را در غزوات اسلامي در مدينه جانشين خويش قرار داد .


      شان نزول دومي که براي آيات فوق نقل شده اين است که اين آيات درباره مردي از بني اميه نازل شده که نزد پيامبر نشسته بود ، در همان حال عبد الله بن ام مکتوم وارد شد ، هنگامي که چشمش به عبد الله افتاد خود را جمع کرد ، مثل اينکه مي‏ترسيد آلوده شود و قيافه درهم کشيده و صورت خود را برگردانيد ، خداوند در آيات فوق عمل او را نقل کرده ، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است ، اين شان نزول در حديثي از امام صادق (عليه‏السلام) نقل شده است .


      محقق بزرگ شيعه مرحوم سيد مرتضي اين شان نزول را پذيرفته است .


      البته در آيه چيزي که صريحا دلالت کند که منظور شخص پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است وجود ندارد تنها چيزي که مي‏تواند قرينه‏اي بر اين معني باشد خطابهائي است که از آيات 8 تا 10 اين سوره آمده که مي‏گويد : کسي که پيوسته ( براي شنيدن آيات خدا ) به سرعت سراغ تو مي‏آيد ، و از خدا مي‏ترسد ، تو از او غافل مي‏شوي ! اين چيزي است که بهتر از هر کس در مورد پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) مي‏تواند صادق باشد .


      ولي به گفته مرحوم سيد مرتضي قرائني نيز در اين آيات وجود دارد که نشان مي‏دهد منظور شخص پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نيست از جمله اينکه : عبوس بودن از صفات پيامبران مخصوصا پيغمبر اسلام نيست ، او حتي نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن مي‏گفت ، تا چه رسد به مؤمنان حقيقت جو .


      ديگر اينکه پرداختن به اغنيا و غافل شدن از فقراي حق طلب با اخلاق آن حضرت که در آيه 4 سوره ن به آن اشاره شده " و انک لعلي خلق عظيم " ( تو اخلاق عظيم و برجسته‏اي داري) هرگز نمي‏سازد ، ( بخصوص اينکه معروف است سوره ن قبل از سوره عبس نازل شده است ) .


      ولي به فرض که شان نزول اول واقعيت داشته باشد اين مطلب در حد ترک اولائي بيش نيست : و کاري که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمي‏شود .


      زيرا اولا پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) هدفي جز نفوذ در سران قريش ، و گسترش دعوت اسلام از اين طريق ، و درهم شکستن مقاومت آنها ، نداشت .


      ثانيا چهره درهم کشيدن در برابر يک مرد نابينا مشکلي ايجاد نمي‏کند چرا که او نمي‏بيند ، به علاوه عبد الله بن ام مکتوم نيز رعايت آداب مجلس را نکرده بود زيرا هنگامي که مي‏شنود پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) با گروهي مشغول صحبت است نبايد سخن او را قطع کند .


      ولي از آنجا که خداوند اهميت فوق العاده‏اي به محبت و ملاطفت کردن با مؤمنان مستضعف حقيقت طلب مي‏دهد همين مقدار بي‏اعتنائي را در برابر اين مرد مؤمن براي پيامبرش نمي‏پسندد و او را مورد عتاب قرار مي‏دهد ، اينها همه از يک سو .


      از سوي ديگر ، اگر به اين آيات از زاويه حقانيت و عظمت پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نگاه کنيم ، مي‏بينيم در سرحد يک معجزه است ، چرا که رهبر بزرگ اسلام در کتاب آسماني خود آنچنان مسؤوليت براي خود ذکر مي‏کند که حتي کوچکترين ترک اولي ، يعني بي‏اعتنائي مختصري نسبت به يک مرد نابيناي حق طلب ، را مورد عتاب خداوند مي‏بيند ، اين دليل زنده‏اي است بر اينکه اين کتاب آسماني از سوي خدا است و او پيامبر صادق است ، مسلما اگر اين کتاب از سوي خداوند نبود چنين محتوائي نداشت .


      و عجب‏تر اينکه پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) طبق روايتي که در بالا آورديم هر وقت عبد الله بن ام مکتوم را مي‏ديد به ياد اين ماجرا مي‏افتاد و او را بسيار احترام مي‏کرد .


      و از سوي ديگر اين آيات مي‏تواند بيانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستکبران باشد ، که چگونه مرد فقير نابيناي مؤمني را بر آن همه اغنيا و سران قدرتمند مشرک عرب مقدم مي‏شمرد ، اين به خوبي نشان مي‏دهد که اسلام حامي مستضعفان و دشمن مستکبران است .


      در پايان اين سخن بار ديگر تکرار مي‏کنيم که مشهور در ميان مفسران گرچه شان نزول اول است ولي بايد اعتراف کرد که در خود آيه چيزي که صريحا دليل بر اين معني باشد که منظور پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است وجود ندارد [i] .


      البته مرحوم علامه طباطبائي در تفسير الميزان بعد از نقل رواياتي که مي گويد: شخص مورد عتاب آيه، پيامبر بوده؛ در نقد و بررسي مساله چنين توضيح مي دهند:


      ليکن آيات سوره مورد بحث دلالت روشني ندارد بر اينکه مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است ، بلکه صرفا خبري مي‏دهد و انگشت روي صاحب خبر نمي‏گذارد ، از اين بالاتر اينکه در اين آيات شواهدي هست که دلالت دارد بر اينکه منظور ، غير رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است ، چون همه مي‏دانيم که صفت عبوس از صفات رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نبوده ، و آن جناب حتي با کفار عبوس نمي‏کرده ، تا چه رسد به مؤمنين رشد يافته ، از اين که بگذريم اشکال سيد مرتضي رحمة الله عليه بر اين روايات وارد است ، که مي‏گويد اصولا از اخلاق رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نبوده ، و در طول حيات شريفش سابقه نداشته که دل اغنياء را به دست آورد و از فقراء روبگرداند .


      و با اينکه خود خداي تعالي خلق آن جناب را عظيم شمرده ، و قبل از نزول سوره مورد بحث ، در سوره نون که به اتفاق روايات وارده در ترتيب نزول سوره‏هاي قرآن ، بعد از سوره اقرء باسم ربک نازل شده فرموده : و انک لعلي خلق عظيم ، چطور تصور دارد که در اول بعثتش خلقي عظيم ( آن هم بطور مطلق ) داشته باشد ، و خداي تعالي به اين صفت او را بطور مطلق بستايد ، بعدا برگردد و بخاطر پاره‏اي اعمال خلقي ، او را مذمت کند ، و چنين خلق نکوهيده‏اي را به او نسبت دهد که تو به اغنياء متمايل هستي ، هر چند کافر باشند ، و براي به دست آوردن دل آنان از فقراء روي مي‏گرداني ، هر چند که مؤمن و رشد يافته باشند ؟ علاوه بر همه اينها مگر خداي تعالي در يکي از سوره‏هاي مکي يعني در سوره شعراء به آنجناب نفرموده بود : و انذر عشيرتک الاقربين و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنين ، و اتفاقا اين آيه در سياق آيه و انذر عشيرتک الاقربين است ، که در اوائل دعوت نازل شده .


      از اين هم که بگذريم مگر به آنجناب نفرموده بود : لا تمدن عينيک الي ما متعنا به ازواجا منهم و لا تحزن عليهم و اخفض جناحک للمؤمنين ، پس چطور ممکن است در سوره حجر که در اول دعوت علني اسلام نازل شده به آنجناب دستور دهد اعتنايي به زرق و برق زندگي دنياداران نکند ، و در عوض در مقابل مؤمنين تواضع کند ، و در همين سوره و در همين سياق او را مامور سازد که از مشرکين اعراض کند ، و بفرمايد : " فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکين " آن وقت خبر دهد که آن جناب بجاي اعراض از مشرکين ، از مؤمنين اعراض نموده ، و به جاي تواضع در برابر مؤمنين در برابر مشرکين تواضع کرده است ! علاوه بر اين زشتي عمل مذکور چيزي است که عقل به زشتي آن حکم مي‏کند ، و هر عاقلي از آن متنفر است ، تا چه رسد به خاتم انبياء (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) ، و چنين قبيح عقلي احتياج به نهي لفظي ندارد ، چون هر عاقلي تشخيص مي‏دهد که دارايي و ثروت به هيچ وجه ملاک فضيلت نيست ، و ترجيح دادن جانب يک ثروتمند بخاطر ثروتش بر جانب فقير ، و دل او را به دست آوردن ، و به اين رو ترش کردن رفتاري زشت و ناستوده است .


      با در نظر گرفتن اين اشکالها جواب از گفتار بعضي از مفسرين روشن مي‏شود که گفته‏اند : خداي تعالي آن جناب را از اين رفتار نهي نکرده مگر در اين مورد ، پس اين کار معصيت نبوده مگر بعد از نهي اما قبل از آن ، آن جناب مي‏توانسته چنين رفتاري داشته باشد .


      وجه نادرستي اين سخن اين است که : اولا به چه دليل آن جناب نهي نشده مگر در آن هنگام ، نه بعدش و کريم الخلق که خدايش قبلا او را به خلق عظيم ستوده محال است ، آن هم با بياني مطلق و نه قبلش ؟ و ثانيا گفتيم اين رفتار به حکم عقل ناستوده است ، و صدورش از شخصي بدون قيد وي را ستوده و فرموده : و انک لعلي خلق عظيم ، علاوه بر اين کلمه خلق به معناي ملکه راسخه در دل است ، و کسي که داراي چنين ملکه‏اي است عملي منافي با آن انجام نمي‏دهد .


      و در مجمع البيان ، از امام صادق (عليه‏السلام) روايت آورده که فرموده است اين آيات در باره مردي از بني اميه نازل شده که در حضور رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نشسته بود ، ابن ام مکتوم آمد ، مرد اموي وقتي او را ديد قيافه‏اش را در هم کشيد ، و او را کثيف پنداشته ، دامن خود را از او جمع کرد ، و چهره خود را عبوس نموده رويش را از او گردانيد ، و خداي تعالي داستانش را در اين آيات حکايت نموده عملش را توبيخ نمود .


      و نيز در مجمع البيان است که از امام صادق (عليه‏السلام) روايت شده که فرموده : رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) هر وقت ابن ام مکتوم را ملاقات مي‏کرد مي‏فرمود :


      مرحبا مرحبا ، به خدا سوگند خداي تعالي ابدا مرا در مورد تو عتاب نخواهد کرد ، و اين سخن را از در لطف به او مي‏گفت ، و او از اين همه لطف شرمنده مي‏شد ، حتي کان يکف النبي (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) مما يفعل به - حتي بسيار مي‏شد که به همين خاطر از آمدن به خدمت آن جناب خودداري مي‏کرد .


      مؤلف : اشکالي که به اين حديث وارد است همان اشکالي است که به حديث قبل وارد بود ، و معناي اينکه فرمود : حتي انه کان يکف ... اين است که : ابن ام مکتوم از حضور در نزد آن جناب خودداري مي‏کرد ، چون آن حضرت اين سخن را بسيار مي‏گفت ، و او سخت شرمنده مي‏شد و خجالت مي‏کشيد [ii] .


      [i] تفسير نمونه ج : 26 ص : 123-127


      [ii] ترجمة الميزان ج : 20 ص : 332 - 333

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Pars نمایش پست ها
      دوست عزیز منظور از جایز الخطا این هست که انسان آگاه کامل نیست و برای اینکه به آگاهی و دانش برسه مجبوره فرضیه بسازه و تجربه کنه

      مثلا شما از کجا فهمیدید به آتش دست بزنید می سوزید؟ دست زدن به آتش یه خطا است اما آیا از قبل می دونستید یا اینکه وقتی این خطا را انجام دادید دانستید؟

      پس انسان چون دانش کافی نداره مجبوره فرضیه بسازه و تجربه کنه تا درست و غلط را تشخیص بده.

      درباره ممکن الخطا مفهوم متفاوت است. چون شما انتخاب و اختیار دارید که کدام فرضیه را برای کسب آگاهی انتخاب کنید پس احتمالی برای اینکه وارد خطا بشید یا نه وجود دارد.

      در هر صورت انسان تا زمانی که علم کافی نداشته باشه محاله که بدون اشتباه باشه. برای همین انسان مجوز داره که اشتباه کنه تا به حقیقت پی ببره.



      هر فرقه و مذهبی یک سری اصول داره که از نظر خودش درسته.

      من هیچ وقت برای یک بحث منطقی وارد کتاب هایی نمیشم که عده ای قبول دارن و عده ای ندارن. به ویژه این کتب که در طول تاریخ بارها تغییرات داشته و مثل یه کتاب تاریخی هست.

      قرآن کتابیه که مورد قبول تک تک مسلمانان است. پس اگر بحث امام و معصوم و... قراره انجام بشه، بهتره به طریقی باشه که هیچ مسلمانی توان مخالف با آن را نداشته باشه.

      روی این نکته تاکید می کنم که خداوند، قران را راهنمای ما قرار داده نه کتاب های نوشته شده توسط فلان و فلان....
      شما اموزش دیدی که سیانور میکشه یا اموزش دیدی یا خودت اون کار رو کردی تا متوجه بشی ؟
      «و علم ءادم الأسماء کلها ثم عرضهم على الملئکة؛ و همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت.» (بقره/ 31)
      خداوند خودش خیلی چیزهارو به پیامبر ها اموخته

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      کجای این ایه اسم پیامبر اومده ؟
      اسم سوره رو ببین ! عبس یعنی ترش رو ، پیامبر به خوش رویی معروف بوده هست و خواهد بود
      پیامبر همیشه با عقاید غلط ثروتمدانی که فاسد بودن مخالفت میکرد و ذره ای برای اون تفکرات ارزش قائل نبود نظر خدا براش با ارزش تر از سایرین بود
      اگه به نظر اونا اهمیت میداد که نمیرفت چن سال با سایر مسلمونا توی شعب ابی طالب در سختی زندگی کنه
      واضحه که اون فرد پیامبر نبوده چون همه ی مشخصاتش با ویژگی های شاخص پیامبر نتاقض داره





      ظاهرا سؤال شما در مورد آيات سوره "عبس" است. براي روشن شدن اشکالات و سؤالات شما ترجمه و شأن نزول آيات را از کتاب "تفسير نمونه"براي شما نقل مي کنيم:


      بنام خداوند بخشنده بخشايشگر


      1 - چهره درهم کشيد و روي برتافت !


      2 - از اينکه نابينائي به سراغ او آمده بود .


      3 - تو چه مي‏داني شايد او پاکي و تقوي پيشه کند ؟


      4 - يا متذکر گردد و اين تذکر به حال او مفيد باشد .


      5 - اما آن کس که مستغني است .


      6 - تو به او روي مي‏آوري !


      7 - در حالي که اگر او خود را پاک نسازد چيزي بر تو نيست .


      8 - اما کسي که به سراغ تو مي‏آيد و کوشش مي‏کند ،


      9 - و از خدا ترسان است ،


      10 - تو از او غافل مي‏شوي .


      شان نزول :


      اين آيات اجمالا نشان مي‏دهد که خداوند کسي را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اينکه فرد يا افراد غني و ثروتمندي را بر نابيناي حق‏طلبي مقدم داشته است ، اما اين شخص مورد عتاب کيست ؟ در آن اختلاف نظر است : مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است که : عده‏اي از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه ، ابو جهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعي ديگر ، خدمت پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوي اسلام بود و اميد داشت که اين سخنان در دل آنها مؤثر شود ( و مسلما اگر اينگونه افراد اسلام را مي‏پذيرفتند گروه ديگري را به اسلام مي‏کشاندند و هم کارشکنيهاي آنها از ميان مي‏رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود ) در اين ميان عبد الله بن ام مکتوم که مرد نابينا و ظاهرا فقيري بود وارد مجلس شد ،


      و از پيغمبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) تقاضا کرد آياتي از قرآن را براي او بخواند و به او تعليم دهد ، و پيوسته سخن خود را تکرار مي‏کرد و آرام نمي‏گرفت ، زيرا دقيقا متوجه نبود که پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) با چه کساني مشغول صحبت است .


      او آنقدر کلام پيغمبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) را قطع کرد که حضرت (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) ناراحت شد ، و آثار ناخشنودي در چهره مبارکش نمايان گشت و در دل گفت : اين سران عرب پيش خود مي‏گويند پيروان محمد (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نابينايان و بردگانند ، و لذا رو از عبد الله برگرداند ، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد .


      در اين هنگام آيات فوق نازل شد ( و در اين باره پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) را مورد عتاب قرار داد ) رسول (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) بعد از اين ماجرا عبد الله را پيوسته گرامي مي‏داشت ، و هنگامي که او را مي‏ديد مي‏فرمود : مرحبا بمن عاتبني فيه ربي : مرحبا به کسي که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او مي‏فرمود : آيا حاجتي داري آنرا انجام دهم ؟ و پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) دو بار او را در غزوات اسلامي در مدينه جانشين خويش قرار داد .


      شان نزول دومي که براي آيات فوق نقل شده اين است که اين آيات درباره مردي از بني اميه نازل شده که نزد پيامبر نشسته بود ، در همان حال عبد الله بن ام مکتوم وارد شد ، هنگامي که چشمش به عبد الله افتاد خود را جمع کرد ، مثل اينکه مي‏ترسيد آلوده شود و قيافه درهم کشيده و صورت خود را برگردانيد ، خداوند در آيات فوق عمل او را نقل کرده ، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است ، اين شان نزول در حديثي از امام صادق (عليه‏السلام) نقل شده است .
      داداش گلم اگه حرفی از خودت داری بسم الله اگه میخوای کپی پیس کنی دیگه بحث محسوب نمیشه

      اما در مورد تفسیری که قرار دادی با عرض معضرت واقعا تفسیر مضحکی بود

      یعنی چی این ایه درباره مردی از بنی امیه است !

      مگه قرآن هرکی هر کار اشتباهی انجام میده رو باید بیاد براش آیه نازل کنه اصلا این مرد چه مقامی داشته که باید در موردش توی قران ایه نازل بشه ؟

      حضرت علی با اون مقامش فقط 1 بار در موردش ایه نازل شد

      اونوقت این عمل این مرد تا این حد مهم بوده که خدا در شانش ایه نازل کنه

      خواهشا عقلانی بحث کن برادر من

      اگه چیزی از خودت داری بسم الله اگر میخوای کپی پیس کنی

      الان بچه دوساله هم کپی پیس کردن رو بلده
      طمع به خاک فرو می برد حریصان را

      ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید


      درود بر دل من باد کز ستم کیشان

      ستم کشید ولی بار منتی نکشید









    14. Top | #14
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      کجای این ایه اسم پیامبر اومده ؟
      اسم سوره رو ببین ! عبس یعنی ترش رو ، پیامبر به خوش رویی معروف بوده هست و خواهد بود
      پیامبر همیشه با عقاید غلط ثروتمدانی که فاسد بودن مخالفت میکرد و ذره ای برای اون تفکرات ارزش قائل نبود نظر خدا براش با ارزش تر از سایرین بود
      اگه به نظر اونا اهمیت میداد که نمیرفت چن سال با سایر مسلمونا توی شعب ابی طالب در سختی زندگی کنه
      واضحه که اون فرد پیامبر نبوده چون همه ی مشخصاتش با ویژگی های شاخص پیامبر نتاقض داره





      ظاهرا سؤال شما در مورد آيات سوره "عبس" است. براي روشن شدن اشکالات و سؤالات شما ترجمه و شأن نزول آيات را از کتاب "تفسير نمونه"براي شما نقل مي کنيم:


      بنام خداوند بخشنده بخشايشگر


      1 - چهره درهم کشيد و روي برتافت !


      2 - از اينکه نابينائي به سراغ او آمده بود .


      3 - تو چه مي‏داني شايد او پاکي و تقوي پيشه کند ؟


      4 - يا متذکر گردد و اين تذکر به حال او مفيد باشد .


      5 - اما آن کس که مستغني است .


      6 - تو به او روي مي‏آوري !


      7 - در حالي که اگر او خود را پاک نسازد چيزي بر تو نيست .


      8 - اما کسي که به سراغ تو مي‏آيد و کوشش مي‏کند ،


      9 - و از خدا ترسان است ،


      10 - تو از او غافل مي‏شوي .


      شان نزول :


      اين آيات اجمالا نشان مي‏دهد که خداوند کسي را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اينکه فرد يا افراد غني و ثروتمندي را بر نابيناي حق‏طلبي مقدم داشته است ، اما اين شخص مورد عتاب کيست ؟ در آن اختلاف نظر است : مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است که : عده‏اي از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه ، ابو جهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعي ديگر ، خدمت پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوي اسلام بود و اميد داشت که اين سخنان در دل آنها مؤثر شود ( و مسلما اگر اينگونه افراد اسلام را مي‏پذيرفتند گروه ديگري را به اسلام مي‏کشاندند و هم کارشکنيهاي آنها از ميان مي‏رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود ) در اين ميان عبد الله بن ام مکتوم که مرد نابينا و ظاهرا فقيري بود وارد مجلس شد ،


      و از پيغمبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) تقاضا کرد آياتي از قرآن را براي او بخواند و به او تعليم دهد ، و پيوسته سخن خود را تکرار مي‏کرد و آرام نمي‏گرفت ، زيرا دقيقا متوجه نبود که پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) با چه کساني مشغول صحبت است .


      او آنقدر کلام پيغمبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) را قطع کرد که حضرت (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) ناراحت شد ، و آثار ناخشنودي در چهره مبارکش نمايان گشت و در دل گفت : اين سران عرب پيش خود مي‏گويند پيروان محمد (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نابينايان و بردگانند ، و لذا رو از عبد الله برگرداند ، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد .


      در اين هنگام آيات فوق نازل شد ( و در اين باره پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) را مورد عتاب قرار داد ) رسول (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) بعد از اين ماجرا عبد الله را پيوسته گرامي مي‏داشت ، و هنگامي که او را مي‏ديد مي‏فرمود : مرحبا بمن عاتبني فيه ربي : مرحبا به کسي که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او مي‏فرمود : آيا حاجتي داري آنرا انجام دهم ؟ و پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) دو بار او را در غزوات اسلامي در مدينه جانشين خويش قرار داد .


      شان نزول دومي که براي آيات فوق نقل شده اين است که اين آيات درباره مردي از بني اميه نازل شده که نزد پيامبر نشسته بود ، در همان حال عبد الله بن ام مکتوم وارد شد ، هنگامي که چشمش به عبد الله افتاد خود را جمع کرد ، مثل اينکه مي‏ترسيد آلوده شود و قيافه درهم کشيده و صورت خود را برگردانيد ، خداوند در آيات فوق عمل او را نقل کرده ، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است ، اين شان نزول در حديثي از امام صادق (عليه‏السلام) نقل شده است .


      محقق بزرگ شيعه مرحوم سيد مرتضي اين شان نزول را پذيرفته است .


      البته در آيه چيزي که صريحا دلالت کند که منظور شخص پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است وجود ندارد تنها چيزي که مي‏تواند قرينه‏اي بر اين معني باشد خطابهائي است که از آيات 8 تا 10 اين سوره آمده که مي‏گويد : کسي که پيوسته ( براي شنيدن آيات خدا ) به سرعت سراغ تو مي‏آيد ، و از خدا مي‏ترسد ، تو از او غافل مي‏شوي ! اين چيزي است که بهتر از هر کس در مورد پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) مي‏تواند صادق باشد . جالبه اینجا خودت جواب خودت رو دادی که اون شخص که آیه عبس براش نازل شده پیامبره


      ولي به گفته مرحوم سيد مرتضي قرائني نيز در اين آيات وجود دارد که نشان مي‏دهد منظور شخص پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نيست از جمله اينکه : عبوس بودن از صفات پيامبران مخصوصا پيغمبر اسلام نيست ، او حتي نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن مي‏گفت ، تا چه رسد به مؤمنان حقيقت جو .


      ديگر اينکه پرداختن به اغنيا و غافل شدن از فقراي حق طلب با اخلاق آن حضرت که در آيه 4 سوره ن به آن اشاره شده " و انک لعلي خلق عظيم " ( تو اخلاق عظيم و برجسته‏اي داري) هرگز نمي‏سازد ، ( بخصوص اينکه معروف است سوره ن قبل از سوره عبس نازل شده است ) .


      ولي به فرض که شان نزول اول واقعيت داشته باشد اين مطلب در حد ترک اولائي بيش نيست : و کاري که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمي‏شود .


      زيرا اولا پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) هدفي جز نفوذ در سران قريش ، و گسترش دعوت اسلام از اين طريق ، و درهم شکستن مقاومت آنها ، نداشت .


      ثانيا چهره درهم کشيدن در برابر يک مرد نابينا مشکلي ايجاد نمي‏کند چرا که او نمي‏بيند ، به علاوه عبد الله بن ام مکتوم نيز رعايت آداب مجلس را نکرده بود زيرا هنگامي که مي‏شنود پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) با گروهي مشغول صحبت است نبايد سخن او را قطع کند .


      ولي از آنجا که خداوند اهميت فوق العاده‏اي به محبت و ملاطفت کردن با مؤمنان مستضعف حقيقت طلب مي‏دهد همين مقدار بي‏اعتنائي را در برابر اين مرد مؤمن براي پيامبرش نمي‏پسندد و او را مورد عتاب قرار مي‏دهد ، اينها همه از يک سو .


      از سوي ديگر ، اگر به اين آيات از زاويه حقانيت و عظمت پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نگاه کنيم ، مي‏بينيم در سرحد يک معجزه است ، چرا که رهبر بزرگ اسلام در کتاب آسماني خود آنچنان مسؤوليت براي خود ذکر مي‏کند که حتي کوچکترين ترک اولي ، يعني بي‏اعتنائي مختصري نسبت به يک مرد نابيناي حق طلب ، را مورد عتاب خداوند مي‏بيند ، اين دليل زنده‏اي است بر اينکه اين کتاب آسماني از سوي خدا است و او پيامبر صادق است ، مسلما اگر اين کتاب از سوي خداوند نبود چنين محتوائي نداشت . آقا بالاخره این ایه در شان پیامبر بوده یا نه ؟ عجب !


      و عجب‏تر اينکه پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) طبق روايتي که در بالا آورديم هر وقت عبد الله بن ام مکتوم را مي‏ديد به ياد اين ماجرا مي‏افتاد و او را بسيار احترام مي‏کرد .


      و از سوي ديگر اين آيات مي‏تواند بيانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستکبران باشد ، که چگونه مرد فقير نابيناي مؤمني را بر آن همه اغنيا و سران قدرتمند مشرک عرب مقدم مي‏شمرد ، اين به خوبي نشان مي‏دهد که اسلام حامي مستضعفان و دشمن مستکبران است .


      در پايان اين سخن بار ديگر تکرار مي‏کنيم که مشهور در ميان مفسران گرچه شان نزول اول است ولي بايد اعتراف کرد که در خود آيه چيزي که صريحا دليل بر اين معني باشد که منظور پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است وجود ندارد [i] .


      البته مرحوم علامه طباطبائي در تفسير الميزان بعد از نقل رواياتي که مي گويد: شخص مورد عتاب آيه، پيامبر بوده ؛ در نقد و بررسي مساله چنين توضيح مي دهند:


      ليکن آيات سوره مورد بحث دلالت روشني ندارد بر اينکه مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است ، بلکه صرفا خبري مي‏دهد و انگشت روي صاحب خبر نمي‏گذارد ، از اين بالاتر اينکه در اين آيات شواهدي هست که دلالت دارد بر اينکه منظور ، غير رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) است ، چون همه مي‏دانيم که صفت عبوس از صفات رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نبوده ، و آن جناب حتي با کفار عبوس نمي‏کرده ، تا چه رسد به مؤمنين رشد يافته ، از اين که بگذريم اشکال سيد مرتضي رحمة الله عليه بر اين روايات وارد است ، که مي‏گويد اصولا از اخلاق رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نبوده ، و در طول حيات شريفش سابقه نداشته که دل اغنياء را به دست آورد و از فقراء روبگرداند .


      و با اينکه خود خداي تعالي خلق آن جناب را عظيم شمرده ، و قبل از نزول سوره مورد بحث ، در سوره نون که به اتفاق روايات وارده در ترتيب نزول سوره‏هاي قرآن ، بعد از سوره اقرء باسم ربک نازل شده فرموده : و انک لعلي خلق عظيم ، چطور تصور دارد که در اول بعثتش خلقي عظيم ( آن هم بطور مطلق ) داشته باشد ، و خداي تعالي به اين صفت او را بطور مطلق بستايد ، بعدا برگردد و بخاطر پاره‏اي اعمال خلقي ، او را مذمت کند ، و چنين خلق نکوهيده‏اي را به او نسبت دهد که تو به اغنياء متمايل هستي ، هر چند کافر باشند ، و براي به دست آوردن دل آنان از فقراء روي مي‏گرداني ، هر چند که مؤمن و رشد يافته باشند ؟ علاوه بر همه اينها مگر خداي تعالي در يکي از سوره‏هاي مکي يعني در سوره شعراء به آنجناب نفرموده بود : و انذر عشيرتک الاقربين و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنين ، و اتفاقا اين آيه در سياق آيه و انذر عشيرتک الاقربين است ، که در اوائل دعوت نازل شده .


      از اين هم که بگذريم مگر به آنجناب نفرموده بود : لا تمدن عينيک الي ما متعنا به ازواجا منهم و لا تحزن عليهم و اخفض جناحک للمؤمنين ، پس چطور ممکن است در سوره حجر که در اول دعوت علني اسلام نازل شده به آنجناب دستور دهد اعتنايي به زرق و برق زندگي دنياداران نکند ، و در عوض در مقابل مؤمنين تواضع کند ، و در همين سوره و در همين سياق او را مامور سازد که از مشرکين اعراض کند ، و بفرمايد : " فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکين " آن وقت خبر دهد که آن جناب بجاي اعراض از مشرکين ، از مؤمنين اعراض نموده ، و به جاي تواضع در برابر مؤمنين در برابر مشرکين تواضع کرده است ! علاوه بر اين زشتي عمل مذکور چيزي است که عقل به زشتي آن حکم مي‏کند ، و هر عاقلي از آن متنفر است ، تا چه رسد به خاتم انبياء (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) ، و چنين قبيح عقلي احتياج به نهي لفظي ندارد ، چون هر عاقلي تشخيص مي‏دهد که دارايي و ثروت به هيچ وجه ملاک فضيلت نيست ، و ترجيح دادن جانب يک ثروتمند بخاطر ثروتش بر جانب فقير ، و دل او را به دست آوردن ، و به اين رو ترش کردن رفتاري زشت و ناستوده است .


      با در نظر گرفتن اين اشکالها جواب از گفتار بعضي از مفسرين روشن مي‏شود که گفته‏اند : خداي تعالي آن جناب را از اين رفتار نهي نکرده مگر در اين مورد ، پس اين کار معصيت نبوده مگر بعد از نهي اما قبل از آن ، آن جناب مي‏توانسته چنين رفتاري داشته باشد .


      وجه نادرستي اين سخن اين است که : اولا به چه دليل آن جناب نهي نشده مگر در آن هنگام ، نه بعدش و کريم الخلق که خدايش قبلا او را به خلق عظيم ستوده محال است ، آن هم با بياني مطلق و نه قبلش ؟ و ثانيا گفتيم اين رفتار به حکم عقل ناستوده است ، و صدورش از شخصي بدون قيد وي را ستوده و فرموده : و انک لعلي خلق عظيم ، علاوه بر اين کلمه خلق به معناي ملکه راسخه در دل است ، و کسي که داراي چنين ملکه‏اي است عملي منافي با آن انجام نمي‏دهد .


      و در مجمع البيان ، از امام صادق (عليه‏السلام) روايت آورده که فرموده است اين آيات در باره مردي از بني اميه نازل شده که در حضور رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) نشسته بود ، ابن ام مکتوم آمد ، مرد اموي وقتي او را ديد قيافه‏اش را در هم کشيد ، و او را کثيف پنداشته ، دامن خود را از او جمع کرد ، و چهره خود را عبوس نموده رويش را از او گردانيد ، و خداي تعالي داستانش را در اين آيات حکايت نموده عملش را توبيخ نمود .


      و نيز در مجمع البيان است که از امام صادق (عليه‏السلام) روايت شده که فرموده : رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) هر وقت ابن ام مکتوم را ملاقات مي‏کرد مي‏فرمود :


      مرحبا مرحبا ، به خدا سوگند خداي تعالي ابدا مرا در مورد تو عتاب نخواهد کرد ، و اين سخن را از در لطف به او مي‏گفت ، و او از اين همه لطف شرمنده مي‏شد ، حتي کان يکف النبي (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسل م) مما يفعل به - حتي بسيار مي‏شد که به همين خاطر از آمدن به خدمت آن جناب خودداري مي‏کرد .


      مؤلف : اشکالي که به اين حديث وارد است همان اشکالي است که به حديث قبل وارد بود ، و معناي اينکه فرمود : حتي انه کان يکف ... اين است که : ابن ام مکتوم از حضور در نزد آن جناب خودداري مي‏کرد ، چون آن حضرت اين سخن را بسيار مي‏گفت ، و او سخت شرمنده مي‏شد و خجالت مي‏کشيد [ii] .


      [i] تفسير نمونه ج : 26 ص : 123-127


      [ii] ترجمة الميزان ج : 20 ص : 332 - 333
      انصافا اینا چیه برادر من ؟ کپی کردی
      طمع به خاک فرو می برد حریصان را

      ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید


      درود بر دل من باد کز ستم کیشان

      ستم کشید ولی بار منتی نکشید









    15. Top | #15
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amin ZD نمایش پست ها
      شما اموزش دیدی که سیانور میکشه یا اموزش دیدی یا خودت اون کار رو کردی تا متوجه بشی ؟
      «و علم ءادم الأسماء کلها ثم عرضهم على الملئکة؛ و همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت.» (بقره/ 31)
      خداوند خودش خیلی چیزهارو به پیامبر ها اموخته
      شما خودتو به متوجه نشدن میزنی؟ یا می خوای در برابر یادگیری از خودت مقاومت نشون بدی؟

      لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان! از انجام دادن آنچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، پرهیز کردم.

      شما لازم نیست خودت گناه کنی تا ببینی بده. می تونی بیاموزی و از تجربیات دیگران استفاده کنی اما تا زمانی که نیاموختی و نمی دانی، اشتباه کردنت طبیعی است.

      ممکنه بدی های زیادی در رفتار من باشه و یکی دیگه بیاد به من گوشزد کنه و من به خودم بیام. تا اون زمان من از بدی هام آگاه نیستم!!

      شما تا آگاه نیاشی جایز الخاط هستی.

      در ضمن خداوند خیلی چیز ها را به پیامبر آموخت و وحی کرد. اما اگر قرار بود که پیامبر تافته جدابافته باشه هیچ کس قبولش نمی کرد.

      من به شما میگم، اگه خداوند پیامبرو معصوم کرد که گناه نکنه و بهشتی بشه!!! پس منم بکنه. چون پیامبرش نمیتونست بی گناه باشه چه طور از من می خواد که گناه نکنم؟

      پیامبرشو طوری می آرینه که معصوم باشه بعد منو طوری می آفرینه که معصوم نیستم بعد میگه هرچی مثل معصوم من باشی من بیشتر دوستت دارم به نظر شما این منطقیه؟

      رقابت برای رستگاری در جایی معنا داره که همه دارای مبنای اولیه برابر باشند به همین دلیله که در قران تاکید شده که پیامبری از خودتان انتخاب کردیم که هیچ فرقی با شما نداره.

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن