خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 30
    1. Top | #16
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      مهدی کار خوبی میکنی
      چه زیباست
      اگر حاجت دلت..
      با حکمت خدایت...
      یکی باشد

    2. Top | #17
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      منم اگه کسیو تحقیر یا ضایع یا مسخره کنم یا جوگیرشده م اون لحظه یا عمدی نبوده
      که درهرصورت بازم خودمو مقصر میدونم و عذاب وجدان ول کنم نیس
      مخصوصا شبا که میخوام بخوابم...............گاهی اوقات گریه م میگیره..........
      یادمه شب عاشورا 2سال پیش بدون اینک بخوام باعث شدم یه نفر تحقیر بشه ولی خدایی شدتشم کم بودااااااااااااااا
      هنوزم هروقت یادم میاد اشک تو چشمام حلقه میزنه مثل الان...........
      انقدرم شجاع نیستم که برم جلو ازش معذرت بخوام.............

    3. Top | #18
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      از سردرد خیلییییییی بدم میاد!!!!
      و از اینکه خواب باشم و یکی بیاد بیدارم کنه بیزارم!!!

    4. Top | #19
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط گومی نام نمایش پست ها
      منم اگه کسیو تحقیر یا ضایع یا مسخره کنم یا جوگیرشده م اون لحظه یا عمدی نبوده
      که درهرصورت بازم خودمو مقصر میدونم و عذاب وجدان ول کنم نیس
      مخصوصا شبا که میخوام بخوابم...............گاهی اوقات گریه م میگیره..........
      یادمه شب عاشورا 2سال پیش بدون اینک بخوام باعث شدم یه نفر تحقیر بشه ولی خدایی شدتشم کم بودااااااااااااااا
      هنوزم هروقت یادم میاد اشک تو چشمام حلقه میزنه مثل الان...........
      انقدرم شجاع نیستم که برم جلو ازش معذرت بخوام.............
      ...
      ی خورده احساسات شدید...
      نمیگم خصوصیت بدیه ها... ولی شاید بهت ضربه بزنه...متعادل تر یکم بهتره
      من مسئول چیزی هستم که میگم،
      نه چیزی که تــــــو ازش برداشت میکنی ....!!!
      ...
      گفتنی ها بس بود...نوبت خاموشیست...(ح)
      ...
      سکوت میکنم ... سه نقطه و علامت تفکر...(ح)

    5. Top | #20
      کاربر فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      از سراسر این زندگی بی هدف و بی مقصد بدم میاد
      از آدمهای خرافاتی هم متنفرم به شدت

    6. Top | #21
      کاربر فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      از آدمایی هم که که واسشون کنکور و سر کار رفتن مهمه و تو زندگی همیشه هدف دارن هم به شدت متنفرم

    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      از اینکه درس بخونم و یه دقیقه بیام استراحت کنم و بگن نمیشینی بخونی و لجمو درمیارن متنفرم
      چه زیباست
      اگر حاجت دلت..
      با حکمت خدایت...
      یکی باشد

    8. Top | #23
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      منتظرم خـــــــــدایا!

      خط پایانت کو؟! آیا جهنـــــــــم همین جایی که هستیم نیست؟!

      من آتش را به نــــــــامردی ها ..... دورویــــــــی ها .... خــــــیانــــتـــــــــ ها ....

      ترجـیح میدهم!

      شاید اگر ایــــــوب هم در عصــــــــــر ما بود صبرش لبــــــــــریز میشد....!

      این به واقعیته دیگه...

      البته ایوب قبل این که دورویی و دورنگی رو ببینه پشت سرعت اینترنت ما سکته میکرد...
      من مسئول چیزی هستم که میگم،
      نه چیزی که تــــــو ازش برداشت میکنی ....!!!
      ...
      گفتنی ها بس بود...نوبت خاموشیست...(ح)
      ...
      سکوت میکنم ... سه نقطه و علامت تفکر...(ح)

    9. Top | #24
      کاربر نیمه فعال

      Maghror
      نمایش مشخصات
      وقتی میبینم دختر بچه 7 ساله یتیم که مجبوره همراه مادرش واسه گذروندن روزگار گدایی کنه و با حسرت به بستنی توی دست بچه های توی پارک نگاه کنه و آب دهنشو قورت بده تازه میفهمم تنفر یعنی چی...تنفر از خودم از همه از هرچی که دور و برمه...

      Live In The Moment



    10. Top | #25
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط prince نمایش پست ها
      وقتی میبینم دختر بچه 7 ساله یتیم که مجبوره همراه مادرش واسه گذروندن روزگار گدایی کنه و با حسرت به بستنی توی دست بچه های توی پارک نگاه کنه و آب دهنشو قورت بده تازه میفهمم تنفر یعنی چی...تنفر از خودم از همه از هرچی که دور و برمه...
      واسه گذروندن روزگار؟!
      خیلی راه های بهتری هست برا گذروندن...
      خیلی...
      ولی فک نکنم اینقد برا مادره ..یا شاید کسی که براش کار میکنن پول دراره....
      من مسئول چیزی هستم که میگم،
      نه چیزی که تــــــو ازش برداشت میکنی ....!!!
      ...
      گفتنی ها بس بود...نوبت خاموشیست...(ح)
      ...
      سکوت میکنم ... سه نقطه و علامت تفکر...(ح)

    11. Top | #26
      کاربر نیمه فعال

      Maghror
      نمایش مشخصات
      من چیزی رو که دیدم رو نوشتم...شاید واسه من و تو راه هایی واسه پول درآوردن باشه ولی نه واسه اون.شهری که من توش زندگی میکنم همه همدیگرو میشناسن و خیلی کم جمعیت هستیم.خودم اون مادر و فرزند رو میشناسم.واسه همین لحظه ای که اونارو دیدم حس تنفر بهم دست داد.فک کنم برداشت شما از نوشته من اشتباه بوده....

      Live In The Moment



    12. Top | #27
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط prince نمایش پست ها
      من چیزی رو که دیدم رو نوشتم...شاید واسه من و تو راه هایی واسه پول درآوردن باشه ولی نه واسه اون.شهری که من توش زندگی میکنم همه همدیگرو میشناسن و خیلی کم جمعیت هستیم.خودم اون مادر و فرزند رو میشناسم.واسه همین لحظه ای که اونارو دیدم حس تنفر بهم دست داد.فک کنم برداشت شما از نوشته من اشتباه بوده....
      نه خوب من اصلا حرف شما رو بد نگرفتم...
      بعد گفتم که خیلیا نه همه...
      منظور من رو شاید شما نگرفتین...
      گدایی...
      اگه ی بچه 10 ساله رو ببینی که داره گدایی میکنه چی فکر میکنی...؟
      برا خودشه ؟
      باور کن یکی خریددش یا برا کسی کار میکنه همون ی لقمه نون هم بهش نمیده....
      ولی بزرگ تراش آره برا خودشونه ... اونم نه این که ندارن...شاید خیلیاشون ثروتشون از همه ما رو هم بیشتر باشه...
      اما منظورم رو کامل نمیتونم بگم...
      شاید بچه ای رو دیدی که با مامانش گدایی میکنه ک ما هم خیلی دیدیم....
      خیلی هم براشون دلسوزی کردیم...
      ولی تشخیصش خیلی سخته ک از کدوم دسته هس...
      ..
      ..
      ..
      جدا از اینا من یه دختر حدود 6-7 ساله داخل شهرمون دیدم داشت سی دی میفروخت....
      میبینی ... نمیگم نیس از ایناش...جاهای دیگه هم زیاد دیدم...
      ولی بازم .. حداقل گدایی نمیکرد...
      ( بعضی جاهای حرفم خودمم مرددم...انتظار ندارم بپذیری حرفم روها...
      ولی در کل یکم گیج شدم....)
      من مسئول چیزی هستم که میگم،
      نه چیزی که تــــــو ازش برداشت میکنی ....!!!
      ...
      گفتنی ها بس بود...نوبت خاموشیست...(ح)
      ...
      سکوت میکنم ... سه نقطه و علامت تفکر...(ح)

    13. Top | #28
      کاربر نیمه فعال

      Maghror
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط hhossein21 نمایش پست ها
      نه خوب من اصلا حرف شما رو بد نگرفتم...
      بعد گفتم که خیلیا نه همه...
      منظور من رو شاید شما نگرفتین...
      گدایی...
      اگه ی بچه 10 ساله رو ببینی که داره گدایی میکنه چی فکر میکنی...؟
      برا خودشه ؟
      باور کن یکی خریددش یا برا کسی کار میکنه همون ی لقمه نون هم بهش نمیده....
      ولی بزرگ تراش آره برا خودشونه ... اونم نه این که ندارن...شاید خیلیاشون ثروتشون از همه ما رو هم بیشتر باشه...
      اما منظورم رو کامل نمیتونم بگم...
      شاید بچه ای رو دیدی که با مامانش گدایی میکنه ک ما هم خیلی دیدیم....
      خیلی هم براشون دلسوزی کردیم...
      ولی تشخیصش خیلی سخته ک از کدوم دسته هس...
      ..
      ..
      ..
      جدا از اینا من یه دختر حدود 6-7 ساله داخل شهرمون دیدم داشت سی دی میفروخت....
      میبینی ... نمیگم نیس از ایناش...جاهای دیگه هم زیاد دیدم...
      ولی بازم .. حداقل گدایی نمیکرد...
      ( بعضی جاهای حرفم خودمم مرددم...انتظار ندارم بپذیری حرفم روها...
      ولی در کل یکم گیج شدم....)

      حرف شما کاملا متین و درست هستش و کسایی هستن که از احساسات انسانی دیگران برای منافع خودشون سواستفاده می کنن ولی نه جایی که من زندگی میکنم.من جایی زندگی میکنم که حتی اسمش هم توی نقشه نیس!همه همدیگرو میشناسن و من میدونم اون مادر و فرزند چه روزگاری دارن.
      بازم میگم حرفای شما کاملا درمورد عده کثیری از کلاهبردار ها صحیح هستش.ممنونم که در مورد این موضوع منو به فکر انداختین...

      Live In The Moment



    14. Top | #29
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      بچه ها بابای یکی از دوستای داداشم وضع کلیه اش خیلی خرابه دیگه دیالیزم روش جواب نمیده گفتن اگه تا ده روز دیگه کلیه گیرش نیاد میمیره
      ولی خونوادشون پول ندارن منتظر کمک بقیه هستن کاش یه جور میتونستیم کمکشون کیم واقعا نیاز دارن
      بخدا اگه میتونستم کلیه خودمو میدادم
      چه زیباست
      اگر حاجت دلت..
      با حکمت خدایت...
      یکی باشد

    15. Top | #30
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      از اینکه آدم از موقعیتش سوء اسفاده کنه خوشم نمیاد
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن