ارزو داشتم پدر مادرم کمتر با هم جر و بحث کنن
منکه اصن یادم نمیاد آرزویی داشته بوده باشم!!(حال میکنین فعلو!!؟:yahoo (4)
اگرم بوده ذهنم همه رو آب کشیده برده!!
فرگشت!
__________________
یا رب عزت به سگان دادی و نعمت به خران _____________ نکند ما به تماشای جهان آمده ایم؟؟
______________________________
Unbent, Unbowed, Unbroken
_________________
معاشرت بر دانایی می افزاید , اما تنهایی مکتب نبوغ است .
"گیبون"
این که بیان در خونمونو بزنن بگن وقتی ب دنیا اومدم تو بیمارستان اشتباهی جا به جا شدم و من قبول نکنم باهاشون برم و مامان بابام بفهمن چقدر برام مهمن
Lady in Red
آرزو داشتم زودتر بزرگ شم و مستقل باشم و بقیه به چشم بچه بهم نگاه نکنن
در آن زمان که امیدت برید از همه جا ، ببین کیست امیدت ، بدان که اوست خدا . . .
♥ خدایا شکرت ♥
چیزی که یادم میاد اینه که دوس داشتم نظامی بشم فرمانده ای چیزی
بیشتر چیزی یادم نیس
----* خبری نیس *----
یادم نمیاد دوران خیلی بچگیم آرزویی داشته بودم
ولی اون موقع که دبیرستان بودم و فیلمهای شبکه چهار رو نگاه می کردم دلم میخواست یه روزی امکانات داشتم و میتونستم همهی فیلمهای هیچکاک رو ببینم (در صورتی که الان نه علاقهای به هیچکاک دارم نه به فیلم دیدن!)
الآن خودِ اون دورانم رو مسخره نمیکنم
فکر میکنم که اون دوران بیشتر خوش میگذشت
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
موقع بچگی های من زیادی سریال کره ای پخش میشد / دوس داشتم ملکه بشم
ولی از اون ملکه خوبا
حس میکرد کره بازم همون شکلیه و مثلا امپراتور و قصر دارن بخاطر همین یکی از ارزو هام رفتن به کره بود
هنوزم براورده نشده
。 イルカって呼んでください
.Please call me Iruka
من بچه بودم سه تا شغل رو دوست داشتم. یکیش دندونپزشک بود یکی هم اینکه آزمایشگاه داشته باشم کار علمی و آزمایشگاهی انجام بدم. یکی هم اینکه خواننده بشم تکلیفم معلوم نبود
زخم هاتو دوست داشته باش. اونا شاهدای اصلی اند که چطور شجاعانه زندگی کردی.
nissan 350 z only legends will know it tokyo drift f&f3
shonen magazine for konkour and entertainment
همیشه خرم سلطان بودم یا دونگی یا یانگم
دلم میخاست بازیگربشم هنوزم دلم میخاد
همیشه با پسرا کشتی میگرفتم دوست داشتم کشتی گیر بشم وپسرخاله هامو نفله کنم=/
بـاشَد کِــه نـَباشَـد خَبَـری اَز خَبَـرَم !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)