مـــــــــــا آزمـــــــــوده ایمــــــ در این شهــــــــــــــر
بختــــــــــــــــــــ خویش
بیــــــــــــــرون بایــــــد کشیـــــــــد از این ورطــــه
رختـــــــــــــــــ خویش
اینکه بعد سه سال باز پرستاری قبول نشم............
درمورد عزیزام.نمیخوان حتی فکرشم بکنم.
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
ومرد گاریچی در حسرت مرگ
نمیدونم ...
اتفاقای زیادی ممکنه رخ بده
ولی یه چیز جالبه اینکه گذر زمان همه چیز رو عادی خواهد کرد
http://entrepreneurship.aiau.ir/Entr...gImages/01.jpg
شايد كمتر ايراني نام او را به ياد داشته باشد . دكتر علي جوان مخترع نوعي ليزرHelium Neon laser با كاربرد زياد ميباشد . تحقيقات گسترده او باعث شد در بين 100 نابغه جهان جايگاه 12 را به خود اختصاص دهد .
بسیاری از پیشرفتهای صنایع امروز بخصوص الکترونیک، نتیجه تلاشهای پروفسور جوان است.
زنده باشم و عزیزام رو از دست بدم
از دست دادن فقط مرگ نیست
گاهی یک دوست رو یک حرف از دست میدی با یک رفتار
چیزی که نمیتونی باورش کنی
عمر ابدی یا یه چیزی مثل اون زنه تو فیلم اینسپشن که زمان براش کند میگذشت
بقیهی چیزا چون گذران، قابل تحملن.
قابل تحملن؟!
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
از دست دادن عزیزام
و اینکه تو آب خفه بشم و بمیرم
از غرق شدن ترس خاصی دارم. همیشه میگم خدایا هر جور میخوای منو بکشی بکش فقط با خفگی نه
فکر اینکه قفسه ی سینه ی ادم زیر فشار اب له بشه وحشتناکه..
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
از دست دادن عزیزام
غرق شدن...تجربشم داشتم تو استخر که ناموفق بوده
چرا ترسام شبیه کاربر بالای بود
از احساس به ته خط رسیدنم خیلی میترسم اونموقع ها از خودم میترسم ترسناک میشم...
قبلنا تجربش کردم امیدوارم دیگه هیچوقت تجربه نکنم همچین حس هاییو امیدوارم شمام تجربش نکنید
پدر و مادرم رو از دست بدم و چون بچه اخرم برم پیش داداشام زندگی کنم
و زن داداشام روم مسلط شن...
و مجبورم کنن با کسی که اونا میخوان ازدواج کنم
(بهش فکر میکنم اذیت میشم.....)
اینکه هیچوقت اون ادمی که در نظر دارم نشم
یعنی هیچوقت تلاش زیاد و پشتکار برای کارام نداشته باشم برای بهترین شدن و فقط صرفا بگذرونم
جز اون ادمایی که صرفا خوبن نه عالی توی هر زمینه ای(اجتماعی شغلی عاطفی)و فقط میگذرونن
البته یه ترس دیگه هم دارم
زلزله اصلا خیلی به فکرشم و اینجوریه بیشتر شبا رو تختمم حس میکنم داره میلرزه تختم:/چند ساله هست و اصلا درستم نشده
کارا یی که کردم افکاری که داشتم ،رو بشه
آسیب هایی که به خودم و اطرافیانم زدم قابل جبران نباشه
ظاهر و باطنم همینطوری بمونه یا بد تر بشه
راه درست رو نتونم پیدا کنم
خودم رو کامل نشناسم
هدف خلقت هدف زندگیمو نشناسم
هیچ جوینده ندانست که جای تو کجاست...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)