خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

      اشـــــــعار محمدرضا نظری

      dafftare sher

      اشعارمحمد رضا نظری



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      قشنگ است


      خلوتم پر شده از تاريكي


      زير تاريكي شب ديدن مهتاب قشنگ است.


      چه خيالي است اگر بال ندارم؟


      حس پرواز كه هست.حس پرواز قشنگ است.


      قلمم.دفتر شعرم.همه را باد ربود.


      خبري نيست.


      رقص ژوليده ني زار قشنگ است.


      در و ديوار اگر غم دارد


      (گريه كن.گريه قشنگ است.)


      به كسي كينه نگيريد


      دل بي كينه قشنگ است


      به همه مهر بورزيد.


      به خدا مهر قشنگ است.


      دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي


      بوسه هم حس قشنگي است.


      بوسه بر دست پدر.


      بوسه بر گونه مادر


      لحظه حادثه بوسه قشنگ است.


      بفشاريد به آغوش عزيزان


      پدر و مادر و فرزند


      به خدا گرمي آغوش قشنگ است.


      نزنيد سنگ به گنجشك


      پر گنجشك قشنگ است


      پر پروانه ببوسيد


      پر پروانه قشنگ است.


      نزنيد سنگ به هر زاغ سياهي


      به خدا زاغ قشنگ است.


      چندشت ميشود از كرم.


      ولي كرم قشنگ است.


      نسترن را بشناسيد


      ياس را لمس كنيد


      به خدا لاله قشنگ است.


      همه جا مست بخنديد


      همه جا عشق بورزيد


      سينه با عشق قشنگ است.


      بشناسيد خدا


      هر كجا ياد خدا هست


      هر كجا نام خدا هست


      سقف آن خانه قشنگ است.


      اندكي شعر بخوانيد.


      غزل حافظ و سعدي


      مولوي.فايز و خيام


      شهريار. پروين.بهار


      بشناسيد فروغ


      اخوان. شاملو.فريدون


      گاه گاهي قيصر...


      ياد سهراب به خير


      (روي قانون چمن پا نگذاريد)


      شعر سهراب قشنگ است.


      حس سهراب قشنگ است.


      خط به خط...واژه به واژه ...بنويس


      شعر قشنگ است.


      نغمه ساز قشنگ است.


      نت گيتار قشنگ است.


      ناله تار قشنگ است.


      عشق كه آزاد شود كوچه قشنگ است.


      همه شهر قشنگ است


      اگر از زاويه عشق به دنيا نگري...


      ذره اي زشت نبيني.


      در و ديوار قشنگ است.


    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      دلهره


      آسمان تیره.زمین سرد!


      من پر از دلهره فرداها...من پر از شایدها


      من در اندیشه روزی هستم


      که چکاوک نپرد!


      نسترن قهر کند


      شاخه ها *** شوند


      سارها کوچ کنند.


      من در اندیشه روزی هستم


      که بمیرد احساس...


      واژه ها ته بکشند.شعر خاموش شود.


      آسمان لج بکند و نبارد بر ما...و نشوید ما را...


      من به گرمای زمین محتاجم.


      من به آغوش خدا محتاجم.


      من به لبخند اقاقی...بوی بابونه و نعنا...سر سودایی شمع...


      اضطراب نفس ثانیه ها...من به تردید زمین وقت شکوفایی گل...


      رقص ژولیده نی زار در اندیشه باد...


      سر تعظیم درختان زیر سنگینی بار


      قد رعنای چنار...


      لاله و نسترن و یاس کبود.


      عطر نمناک چمن...بوسه باد


      به همه محتاجم.


      من به زنجیره احساس علف محتاجم.


      نبض من با پر بارانی قو تنظیم است.


      در مسیر رگ من واژه در جریان است.


      قلب من شعر من است.میتپد با احساس.


      من پر از احساسم.اگه خوبم...اگه بد...


      ولی از عشق پرم....لبریزم.


      من همینم.پرم از عاطفه ها.


      پر صد حس قشنگ.پر واژه...پر شعر...پر خلوت


      پر تنهایی و شبهای بلند.


      من همینم.ساده دل میبندم.ساده میخندم.ساده میگریم


      ساده میرنجم...ساده میبخشم


      کودکم حساس است.


      بره ذهن من از فاصله ها بیزار است


      دور و نزدیک همه خاطره ها...


      میچرد تا دم صبح.


      میخورد اینهمه غم.


      میجود اینهمه بغض...


      من به شب...بوی چمن...ناز پروانه و بلبل


      من به تکثیر علف...عطر محبوبه و سنبل


      پرش از شاخه احساس به فردای تکامل


      عشوه چلچله بر ساحل خیس


      رقص سنجاقک پیر روی موسیقی آب...


      دیدن سقوط یک پر...


      ریزش برگ درختان کف کوچه های خاکی


      عطر یک خربزه یا خوردن یک زرد آلو...


      لذت خوردن یک چای کنار مادر...


      لحظه شکستن بغض در آغوش پدر...


      من به این حس قشنگ...من به این حادثه ها معتادم!


      گاه گاهی لب ایوان دعا می آیم.


      سر سجاده احساس نمازم جاری است


      اعتقادم عشق است...


      اشکها از ته مجرای قنوتم جاری است


      یک نفس تا به سجودم باقی است.


      یک قدم مانده به آغاز حضور...


      یک قدم تا ته این کوچه خیس


      یک قدم مانده به این حس غریب


      یک قدم مانده به جایی که خدایم جاری است.


      من به جریان تو ایمان دارم.


      من پر از تفهیمم!


      من پر از دلهره فرداها...من پر از شایدها...


      من در اندیشه روزی هستم...


      که چکاوک نپرد!

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      مردم شهر


      مردم شهر به گوشید...؟


      امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.


      با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.


      دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید.


      در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیر وزن و مرد بکوشید.


      امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...


      نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.


      مردم شهر به هوشید...؟


      هر چه دارید و ندارید بپوشید وبرقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست.


      روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست.


      نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست...خدا هست.


      سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است...خدا هست.


      پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست.


      آن جوان با همه خستگی و در به دریها سر تعظیم فرو برد و چنین گفت:خدا هست.


      کودکی رفت کنار تخته...


      گوشه تیره این تخته نوشت:در دل کوچک من درد زیاد است ولی یاد خدا هست.


      مادری گفت:دلم میلرزد!کودکانم چه بپوشند؟!


      چه بگویم که بدانند نداری درد است!پدر از شرم سرش پایین بود...


      زیر لب زمزمه میکرد:خدا هست.


      قاضی شهر قضاوت سخت است...


      نکن حکم به تنبیه و مجازات...به زندان و به شلاق.


      کوچه هایی است در این شهر...پر از جرم و کثافت.


      پر از مرگ شرافت!پر از غصه و اندوه!پر از درد نداری.پر از نکبت و خواری!


      پر از هرزگی و دزدی و معتادی و بدبختی و بیچارگی مردم خوبی که فقط محتاجند.


      به پیغمبر و پیر و ملکوت و بت و میخانه و هر چیز که ایمان تو باشد قسم این


      جرم و جنایت همه از ریشه فقر است.


      کافری نیست در این شهر.خدا باور این مردم پاک است...


      فقط درد نداری است که از ریشه مسلمانی ما را تبری زد که نگویید و نپرسید...


      نگویید که این مردم بیچاره نخندند و نرقصند و نپوشند و ننوشند وبلا نسبت حضار...


      نگو...ند که ایمان و مسلمانیشان زیر سوال است!!


      غم مردم این کوچه و آن کوچه بدانید و بکوشید که اینگونه نباشد.


      بکوشید که ایمان و مسلمانیتان زیر سوال است!


      کودکی گریه کند...آه کشد...عرش خدا میلرزد.


      دل مردم خون است!حال بابا خوش نیست...


      دل بابا خون است...


      حال قاضی خوب است...؟!


    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...

      نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.

      مردم شهر به هوشید...؟

      هر چه دارید و ندارید بپوشید وبرقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست.

      روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست.

      نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست...خدا هست.

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      پشت اندیشه من

      پشت دیوار شبم فردایی است

      که در آن مهر به اندازه ی یک لبخند است

      سادگی ترجمه ی ساده ی ارزشهایی است

      که در اندیشه ی هر آینه ای میگنجد

      پشت تاریکی من خورشیدی است

      که به اندازه ی ایمان زمین میتابد

      آسمانی است به پهنای شعور

      که در آن چلچله ها آزادند

      وسعت بال پرستو پیداست

      کینه ها ساده فرو میریزند

      کوچه هایی که پر از لبخند است

      خانه هایی که پر از ایمان است

      مردمانی که پر از عشق.پر از مهر.پر از آغوشند

      پشت تنهایی من شهر شلوغی است

      مردمانش همه ساده

      آبها پاک و زلال است در این شهر شلوغ

      دستها شسته و طاهر

      چهره ها نورانی

      پدرانش همه آدم

      مادرانش همه حوا

      کودکانش همه انسان

      قلبها نزدیک است

      کینه جرم است در این آبادی

      قهر جرم است.گریه جرم است

      بغض جرم است

      فاصله جرم بزرگی است

      سادگی قانون است

      پشت اندیشه ی من فلسفه ی فردایی است

      که در آن انسانها همگی انسانند

      من از این شهر شکایت دارم

      هیچکس انسان نیست

      قلبها پیدا نیست

      همه از حادثه خیس شدن میترسند

      جای باران خالی...

      که ببارد سر این خاک غریب

      گونه ها خیس شود.

      خنده ها خشکیده

      بغضها پیچیده

      جای پیچک خالی...

      که بپیچد به تن فاصله ها

      عشق تکثیر شود

      دست زنجیر شود

      پشت دیوار شبم فردایی است...

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      یه وقتایی

      دلم میگیره از دنیا


      یه وقتایی...یه جورایی


      یه چیزایی میاد یادم


      یه حرفایی...یه روزایی


      یه حسِ گنگ و نامفهوم،میاد میپیچه تو خونه


      کجایی دفتر شعرم؟!بازم امشب دلم خونه


      یه حالی دارم انگاری،دلم از زندگی سیره


      به هر سازی که میرقصم،دلم آروم نمیگیره


      یه جورایی دلم تنگه...نمیدونم برای کی!


      دلم پر میشه از غصه...نمیدونم برای چی!


      دلم میخواد یه وقتایی...برم تو کوچه ها گم شم


      تمام آرزوم اینه:یه روزی مثل مردم شم


      یه جاهایی تو این شهره...که شادیهامو میگیره


      از اون جاها که رد میشم...دلم بدجوری میمیره


      یه بغضی پشت چشمامه،از این اندوه پی در پی


      چشام میباره گه گاهی...آخه دلدادگی تا کی؟!


      یه وقتایی...یه جورایی...دقیقا مثل امروزه


      یه جایی گوشه ی قلبم،هنوزم داره میسوزه


      یه چیزایی میاد یادم...


      یه حرفایی...


      یه روزایی...


      یه جاهایی...

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      تکرار

      راه میروم...

      در امتداد جاده های هر روز

      همچون خاطره ای قدیمی که در ذهن جاده تکرار میشوم.

      وکوله ای پر از یاد...

      یا باد...نمیدانم.

      هر چه هست سنگین است.

      راه میروم...

      زیر سایه خورشید دو رنگیهایم توجیه میشود.

      بخشی از من فلج است.حقیقت سیاهی که به من چسبیده.

      و من هر روز این لاشه فلج را ساعتها به خاک میکشم.

      راه میروم...تا مرکز دایره ای بزرگ.

      در فاصله معینی از نور.

      فقط آنجاست که سایه ها کوتاه می آیند.

      سبک میشوم.نگاهم همه جا میدود.

      ساعتها میدود و نمیابد.آنقدر که پلکها میلرزد.چشمها خیس عرق میشود.

      نفسم میگیرد.

      وچیزی شبیه بغض در گلو میپیچد.بخشی از حقیقت حذف شده.

      تو نیستی...

      دلم تنگ است...نه که نامفهوم باشد.نه...

      همه چیز مفهوم است.من روشنم.فقط دلم ضعف میرود.

      گرسنگی هم معضلی است...

      خودم را سیر میخورم.

      همه جا سیاه میشود.و این پایان یک روز زمینی است.


      خورشید که نباشد سایه ها کوتاه نمی آیند.مثل علف هرز در هم میپیچند.


      شب چه خیمه سنگینی دارد در تکرار لحظه های بی تو...

      و من در تکرار روزمرگیها...کابوسهایم را بی ردیف و قافیه نشخوار میکنم.

      اینها نه متن است نه شعر.سفره دلم بود که باز کردم.

      اگر دلت سوخت از گرسنگی است.

      بنشین غریبه...

      کمی بغض هست با هم میخوریم.ما که بخیل نیستیم.

      بسم الله...



    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      چه میدانی ....

      رفیقم با همه غمها...

      چه میدانی چه در سر دارم این شبها؟!

      چه میدانی چه بی تابم که آیا میرسد فردا...؟

      چه خواهد شد پس از امشب؟!

      چه خواهد شد پس از فردا...؟!

      رفیقم با همه سوزی که از آتش برایم ماند!

      رفیقم با همه دردی که از عشقت به جانم ماند!

      چه میدانی چه میجوشم!

      چه میدانی چه میسوزم از این پروانه بازیها...!

      چه میدانی چه درگیرم...

      اسیر ماه یا خورشید؟!کدامین باید آخر بود؟

      نمیدانم...

      همی دانم که شب را دوست میدارم

      رفیق ماه میمانم

      به رقص شعله های گرم سرایی گرم میسازم

      و چون پروانه ای بیتاب...به رقص شعله میتازم!

      همین ما را بس از بودن...

      که میسوزیم و میسازیم!

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      کاش یک بار...

      فقط یک بار می آمدی!

      وقتی هیچکس در خیابانها نبود

      وقتی همسایه های فضول خواب بودند

      وقتی تلویزیونها خاموش بودو بچه ها...

      به هر خلوتی سرک نمیکشیدند!

      وقتی جیر جیرکها غرق آواز بودند و خدا هم...

      مشغول حساب و کتاب دنیا بود!

      همان لحظه که دلتنگ تو ام!

      کاش می آمدی...!

      از در...دیوار...پنجره..

      از هر کجا...

      آرام در خلوتم قدم میزدی

      من حتی...

      پنجره را میبستم

      تا صدای قدمهایت به حیاط همسایه نفوذ نکند!

      تو مرا به آغوش میکشیدی

      و من آرام...

      یک دل سیر...

      میگریستم!

      و تو مرا میفهمیدی

      درک میکردی

      نوازشم میکردی

      آنقدر که بخوابم!

      بعد هر کجا دلت میخواست...میرفتی!

      قبل از اینکه خیابانها شلوغ شود!

      قبل از اینکه همسایه های فضول بیدار شوند!

      تلویزیونها روشن شود و بچه ها...

      به هر خلوتی سرک بکشند!

      قبل از اینکه حتی خدا ...

      گناه یواشکی تو را ببیند!

      قبل از اینکه حتی خودم باور کنم...

      اینجا بودی!

      زیبا ترین خواب مرا...

      کاش فقط یک بار...رقم میزدی!

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      من پر از اندهم
      گاه گاهی به خودم میخنم
      که بگویم شادم!
      خبر از هیچ ندارم...
      نه دروغ
      نه کلک
      نه گرفتاری مردان و زنان!
      نه چه باید باشد...چه نباید باشد
      خالی از باید و اما و اگر...
      خالی از وسوسه ها
      رندی و سفسطه ها...
      من پر از ای کاشم
      پر افسوس
      پر حسرت
      پر یک بغض به سنگینی صدها فریاد
      با من از حال نگو
      من پر از دیروزم
      پر از آن لحظه که بودی
      پر از آن لحظه که رفتی
      من درون قفس خاطره ها جا ماندم

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      جوانی میرود کم کم و کم کم پیر خواهم شد


      نگو هرگز نمی آیی که از خود سیر خواهم شد


      اجل جایی کمین کرده،نهیبش کن که میدانم...


      مرا پِخ میکند روزی،و غافلگیر خواهم شد


      اگر بیمار و رنجورم،همینجا شرط میبندم...


      شبیهِ موش هم باشم،بیایی شیر خواهم شد


      نترس از اینکه تنهایم،که خیلی میشوم با تو


      به فرق بی کسی هایم ،بیا شمشیر خواهم شد


      برای زخمهای تو، شبیهِ نوشدارویم


      بنوشم تا اثر دارم،که بی تاثیر خواهم شد


      پناهِ گلّه ی میشت، منم ای ایل سرگردان


      بیا چادر بزن در من،که دامنگیر خواهم شد


      قدم بردار و تاتی کن،که تاتی تاتیت زیباست


      بیا آهسته آهسته،نگو تحقیر خواهم شد


      دگرگون کن وجودت را،که چون مشتی گره کرده...


      برای انقلاب تو،شبی تکبیر خواهم شد


      ببین در شعرهای من،سراسر آیه ی عشقی؟!


      به المیزان چشمانت،بیا تفسیر خواهم شد


      تو گفتی:خواب و رویایی،بلی! اما یقین دارم


      که در آغوش گرم تو،شبی تعبیر خواهم شد


      بزن بشکن خرابم کن،ولی آهسته در گوشم...


      بگو یک روز می آیی،و من تعمیر خواهم شد

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن