سلام بچه ها
يه چيز رو اخيرا مشاهده كردم كه ذهنمو واقا خيلي درگير كرده و از خودم نا اميد شدم كه چجوري اينجوري ممكنه...
داستان از اين قراره كه يه آقاي تقريبا 30 ساله مياد تو كلاس ما تو حوزه مون قلمچي امتحان ميده
هفته پيش كه قبل آزمون بحث ساعت مطالعه و اين حرفا شد پشتيبان ما اون آقا رو بلند كرد و پرسيد كه شغلش چيه و زن و بچه داره و چجوري ميخوني و جواب ايشون اينا بود:
ميگفت: من زن دارم ولي بچه ندارم و دفتر دار محضر هستم
ميگفت : من ساعت پنج و ربع صبح پا ميشم و از ساعت پنج و نيم شروع ميكنم مطالعه كردن تا ساعت هفت و نيم بعد صبحونه ميخورم و راه ميفتم سر كار
ساعت دو و نيم ظهر كه تعطيل ميشم تا ساعت سه ظهر ميرسم خونه و بعد يه استراحت از ساعت چهار ظهر شروع ميكنم خوندن تا ساعت شيش بعد از ظهر و بعد يه نيم ساعت استراحت دوباره شروع ميكن از شيش و نيم تاهشت و نيم شب و باز نيم ساعت استراحت ميكنم و از ساعت نه شروع ميكنم تا 11و نيم شب و البته بينش هم نيم ساعت واسه شام و استراحت و بعد چون اون نيم ساعت رو استراحت كردم از خود يازده و نيم شروع ميكنم تا يك و نيم صبح.
يعني والا من دهنم باز مونده بود يعني 10 ساعت مطالعه ... يعني اين اقا وقت واسه زندگي زناشوييش هم نميزاره...
بعد پرسيد ترازت چنده؟
گفت 7200
اينجا بود كه دهنم بيشتر باز شد
تاز شروعش 7200 بوده شما فكر كنين تا كجا ميخواد كشيده بشه
آره ديگه قضيه اين بود و اونوقت من به زور روزي شيش ساعت ميخونم تاز اين يارو كار ميكنه ولي ما تو مدرسه راحت نشستيم واسه خودمون اونوقت يارو 10 ساعت ميخونه
والا من كه از خودم نا اميد شدم
نظر شما چيه دوستان؟