با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام...
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام...
یک روز رسد غمی به اندازه کوهیک روز رسد نشاط اندازه دشتافسانه زندگی چنین است گلمدر سایه کوه باید از دشت گذشت
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم، کافیست
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم، کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت-گهگاه-
برگی از باغچه ی شعر بچینم، کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم! کافیست
یک روز رسد غمی به اندازه کوهیک روز رسد نشاط اندازه دشتافسانه زندگی چنین است گلمدر سایه کوه باید از دشت گذشت
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد...
وسعت تنهائیم را حس نکرد...
در میان خنده های تلخ من...
گریه پنهانیم را حس نکرد...
در هجوم لحظه های بی کسی...
درد بی کس ماندنم را حس نکرد...
آن که با آغاز من مانوس بود...
لحظه پایانیم را حس نکرد...
Öyle bir mevsimki
İnsanlar havadan daha soğuk
دایر شده استنمی گویم به آیینه ای که در ان نگریسته باشی
قانعم!
نگریستن باهم در یک آیینه شاید!
مکان را تو انتخاب کن
تا دلواپسِ هیچ چیز نباشی
زمان را،من
که نگران تمام شدنش نباشم،
{آرامش بر ایمان لازم است}
می گویم
بهتر است به گونه ای بایستیم
که نفسهایمان
آیینه را محو نکند
من نیم رخ ایستادن را پیشنهاد می کنم
تو فاصلۀ نفسهایمان را تعیین کن
{توافق بهترین راه رسیدن به آرامش است}
اصلن؛
برای رسیدن به آرامش بیشتر
در چشم رس آیینه نبودن بهتر است
می گویند:
بولوتوسِ آیینه ها نیز
Öyle bir mevsimki
İnsanlar havadan daha soğuk
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم استدنیا برای ازتو نوشتن مرا کم استاکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیستمن از تو مینویسم و این کیمیا کم استسرشارم از خیال تو ولی این کفاف نیستدرشعر من حقیقت یک ماجرا کم استتا این غزل شبیه غزلهای من شودچیزی شبیه عطر حضور شما کم استگاهی خودرا کنار تو احساس میکنمولی چقدر دلخوشی خوابها کم استخون هرآن غزل که نگفتم به پای توستآیا هنوز آمدنت را بها کم است؟؟؟
ساده بگويم
نگاه زاده علاقه است
وقتی دو چشم روشن عشق به تو نگاه میكند
تو ديگر از آن خود نيستی
كودك میشوی، جوان هستی و جوانی نمیكنی
رد میشوی، پير هستی، میمانی
هميشه در پی آن گمشدهای هستی كه با تو هست و نيست
باز در پی آن علاقه پنهان
آن نگاه هميشه تازه هستی
از آن دو چشم روشن
عشق را
در غبار بیامان زمان، جستجو میكنی
غافل از اينكه
او ديگر تكهای از تو شده است
سايهای خوش بر دل تو
گوشه گوشه اين خراب
سرشار از عطر نگاه توست،
عزيز
یک روز رسد غمی به اندازه کوهیک روز رسد نشاط اندازه دشتافسانه زندگی چنین است گلمدر سایه کوه باید از دشت گذشت
ویرایش توسط MajnOOn : 14 مرداد 1394 در ساعت 05:43
نتوان گفت که این قافله وا می ماند
خسته و خفته از این خیل جدا می ماند
این رَهی نیست که از خاطره اش یاد کنی
این سفر همره تاریخ به جا می ماند
دانه و دام در این راه فراوان امّا
مرغِ دل سیر زِ هر دام رها می ماند
می رسیم آخر و افسانه یِ واماندنِ ما
همچو داغی به دلِ حادثه ها می ماند
بی صداتر زِ سکوتیم ولی گاهِ خروش
نعره ی ماست که در گوشِ شما می ماند
بروید ای دلِتان نیمه که در شیوه ی ما
مرد با هر چه ستم هرچه بلا می ماند
یک روز رسد غمی به اندازه کوهیک روز رسد نشاط اندازه دشتافسانه زندگی چنین است گلمدر سایه کوه باید از دشت گذشت
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
این سوت آخر است و غریبانه می رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو
هر چند مثل اینه هر لحظه فاش تر
هشدار می دهد به خزانم بهار تو
اما در این زمانه عسرت مس مرا
ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو
از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو.
بگو دل را که گرد غم نگردد
اَزیرا غم به خوردن کم نگردد
«مولانا»
میدانم
به اندازه ی تک تک این نشانه ها
با خودت شادی خواهی آورد
و من
میدانی
به اندازه ی تمام این باران ها
برای بودنت
شکر میکنم
باران بارید و تو میایی به زودی
روزی تمام این نشانه ها
به داشتنت ختم خواهد شد
و تو آن روز
میدانم
به اندازه ی تک تک این نشانه ها
با خودت شادی خواهی آورد
و من
میدانی
به اندازه ی تمام این باران ها
برای بودنت
شکر میکنم
هرروزی که بهترازروزهای قبلت باشه،تکه ای ازپازل رویاهای توست که سرجاش قرار میگیره، سعی کن هرروز بهترازروزقبل باشی تاپازل رویاهات روهرچه سریعتر کامل کنی
Sina
CEO of Iramrich
by the way here's my channel : @MrRich
ویرایش توسط SonaMi : 15 مرداد 1394 در ساعت 03:41
و من
میدانی
به اندازه ی تمام این باران ها
برای بودنت
شکر میکنم
هرروزی که بهترازروزهای قبلت باشه،تکه ای ازپازل رویاهای توست که سرجاش قرار میگیره، سعی کن هرروز بهترازروزقبل باشی تاپازل رویاهات روهرچه سریعتر کامل کنی
Sina
CEO of Iramrich
by the way here's my channel : @MrRich
ویرایش توسط SonaMi : 15 مرداد 1394 در ساعت 03:41
باران بارید و تو میایی به زودی
روزی تمام این نشانه ها
به داشتنت ختم خواهد شد
و تو آن روز
میدانم
به اندازه ی تک تک این نشانه ها
با خودت شادی خواهی آورد
و من
میدانی
به اندازه ی تمام این باران ها
برای بودنت
شکر میکنم
هرروزی که بهترازروزهای قبلت باشه،تکه ای ازپازل رویاهای توست که سرجاش قرار میگیره، سعی کن هرروز بهترازروزقبل باشی تاپازل رویاهات روهرچه سریعتر کامل کنی
Sina
CEO of Iramrich
by the way here's my channel : @MrRich
ویرایش توسط SonaMi : 15 مرداد 1394 در ساعت 03:40
"خشگلا باید برقصن
نبینم که بازنشستی منتظر چی هستی؟
تو جشن شب نشینی باید پاشی برقصی، باید پاشی برقصی
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن"
آخ من قربون اون صورت خوشگلت برم
تو دلت غم نشینه قربون اون دلت برم
پاشو باز با من برقص تا گل بریزم زیر پات
تا به آتیش بکشی صحنه رو با دلبری هات
مملی بهمنی:/
The only way to deal with an unfree world is to become so absolutely free that your very existence is an act of rebellion
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... محمد علی بهمنی
یک روز رسد غمی به اندازه کوهیک روز رسد نشاط اندازه دشتافسانه زندگی چنین است گلمدر سایه کوه باید از دشت گذشت
M_A_BAHMANI-www.jomalatziba.blogfa.com-
با صدای محمد علی بهمنی
این شهر بی نقاب قبولم نمیکند
یک روز رسد غمی به اندازه کوهیک روز رسد نشاط اندازه دشتافسانه زندگی چنین است گلمدر سایه کوه باید از دشت گذشت
ویرایش توسط MajnOOn : 27 مرداد 1394 در ساعت 05:54
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)