ویرایش توسط M.AMIN.D : 08 مرداد 1394 در ساعت 00:09
اون دختر و پسر آخری جالب بودن.اینا هنوز باید عروسک بازیشون رو بکنن![]()
و تو آهسته آهسته بلند میشوی
و راه می افتی و می روی
و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود
اما آبدیده می شوی
و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی
از مقصد بی انتها...از نرسیدن نهراسی
و تنها بروی و بروی و بروی...
من یکی از این روحانیارومیشناسم ادعامیکرد استادشون با ابجوش سرطان درمان کرده![]()
جانم از آتشفشان ها گذر مي کند
با خويشتن در جنگم
از خود عبور مي کنم
تو آن سوي من ايستاده اي
و لبخند مي زني
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
مي دانم .
The only way to deal with an unfree world is to become so absolutely free that your very existence is an act of rebellion
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)