خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 44
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      دفتر اشعار مُعاصر

      در این تاپیک لطفا اشعار شاعر معاصر مورد علاقتونو بنویسید . ممنون

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      ببخشین آیناز خانوم , اما خب من عاشق شعر نو هستم
      شما اگه حال ندارین پستی بزارین حداقل شعراشو بخونین , شاید خوشتون اومد .

    3. Top | #3
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      صنم میرزازاده نافع

      uploadfromtaptalk1362256207533.jpg


      دیشب استاد ِ ازل بالا سرِ من تار زد

      در دلم حس کردمش ، او بر درِ انکار زد


      روحیاتِ شعری ام آشفته شد ، مجنون شدم

      لای دفترهای من لیلا خودش را دار زد


      خواستم مردانه از افسانه ها حذفش کنم

      عادتِ ماهانه ام زن بودنم را جار زد !


      تازه فهمیدم که من یک فتنه ی تاریخی ام

      تا به دنیا آمدم مادر به حالم زار زد


      توی عصرِ ارتباطات اینچنین پنهان شدم

      پشتِ رو بندی که زن در دوره ی قاجار زد


      شاید آدم را بخواهم از زمین بیرون کنم !!!

      گرچه در گوشم خدا دیشب دم از هنجار زد

    4. Top | #4
      همکار سابق انجمن

      Geryeh
      نمایش مشخصات
      حـمید مـصدق
      مـن بـه خـود می گـویـم
      چـه کـسی بـاور کـرد

      جـنگــل ِ جـان مــرا

      آتـش ِ عـشق ِ تـو خـاکـستر کــرد؟

    5. Top | #5
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      صنم میرزازاده نافع - uploadfromtaptalk1362346860885.jpg


      می گفتم از این درد اگر لال نبودم !
      ای کاش که در مانده و بد حال نبودم

      من میوه ممنوعه وُ دستان تو خالیست
      می چیدی ام... افسوس اگر کال نبودم

      بگذار ازین فاصله آسیب ببینم ...
      یک عمر مگر کفتر بی بال نبودم ؟

      شاعر شدم و یکسره از درد نوشتم
      هرگز به خدا ...یک زن نرمال نبودم

      با اینکه اسارت زدگی ذات زنانست
      ای کاش که حقّی همه پامال نبودم

      ای کاش که آزادی مطلق شده بودم
      در وحشت تاریخی ات اشغال نبودم

      می خواهی از امروز" که خوشحال شوم" حیف !
      یک خواهش بیجاست که سی سال نبودم

    6. Top | #6
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      صنم میرزازاده نافع


      عجب جان می کنم هر سال ، از تاریخِ دلگیرم
      هزار وُ سیصد وُ شصتی که از تکرار آن سیرم

      ببین مادر چه می پرسم ، گزنده ، تلخ وُ بی پروا
      من آن صد چهره ی خرداد و یا خرچنگ در تیرم ؟

      چرا زائیدی ام مادر، وَ عشقت را تلف کردی ؟
      چرا با ناله و نفرین، ندادی شب به شب شیرم ؟

      شدم تصویر بیماری و می سوزی در اندوهم
      نترس از بازی دنیا که من درسی نمی گیرم

      شبی صد مرتبه از قله می افتم ،ولی هر بار-
      سماجت می کنم از بس که جان سختم، نمی میرم

      نگو: بی جا تلف کردی جوانی را، نمی دانی -
      که از روز تولد هم ، شبیه کرکس پیرم

      ***

      دعا کن جان دهم در خواب، یکشب راحت و آرام
      و این مرگ غریبانه شود پایانِ تقدیرم

    7. Top | #7
      UDK
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      آنروز که توسن فلک زین کردند

      و آرایش مشتری و پروین کردند

      این بود نصیب ما ز دیوان قضا

      ما را چه گنه ، قسمت ِ ما این کردند

      #*#

      با تو به خرابات اگر گویم راز

      به زان که به محراب کنم راز و نیاز

      ای اول و ای آخر خلق ، آن همه تو

      خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز

      #*#

      اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

      وین حل معما نه تو دانی و نه من

      هست از پس پرده گفتگوی من و تو

      چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

      خیام نیشابوری

    8. Top | #8
      UDK
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      مگسی را کشتم

      نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

      و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

      طفل معصوم به دور سر من می چرخید

      به خیالش قندم

      یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم

      ای دو صد نور به قبرش بارد

      مگس خوبی بود

      من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

      مگسی را کشتم
      (حسین پناهی)

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      قایقی خواهم ساخت
      خواهم انداخت به آب
      دورخواهم شد از این خاک غریب
      که درآن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق
      قهرمانان را بیدارکند...........
      قایق ازتور تهی
      ودل از آرزوی مروارید
      همچنان خواهم راند
      نه به آبی ها دل خواهم بست
      نه به دریاپریانی که سر از آب به در می آرند
      .............
      .........
      سهراب سپهری

      مـــــــــــا آزمـــــــــوده ایمــــــ در این شهــــــــــــــر

      بختــــــــــــــــــــ خویش

      بیــــــــــــــرون بایــــــد کشیـــــــــد از این ورطــــه

      رختـــــــــــــــــ خویش


    10. Top | #10
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      درخت

      كوچكترید از آنكه مرا زیر و رو كنید
      حتّی اگر هر آنچه كه دارید رو كنید
      كوچكترید از آنكه بدانید من كی‏ ام
      از كوه‏ ها نام مرا پرس و جو كنید

      ای بادهای سرد مخالف!منم درخت
      باید كه ریشه های مرا جستجو كنید
      ای بادهای سرد مخالف!من ایستاده ‏ام
      این سینه ام كه خنجرتان را فرو كنید

      بر من مباد تیغ شما زخمی‏ ام كند
      شاید به خواب مرگ مرا آرزو كنید
      من ریشه در شقایق پرخون نشانده‏ ام
      گل ‏های سرخ باغ مرا خوب بو كنید

      ترانه سرا،آهنگساز،خواننده:کامران رسول زاده

    11. Top | #11
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      صنم میرزازاده نافع

      منتظر هستی که شب شعرِ جدیدی رو کند
      بادِ غمهایم بپیچد در گلو هو هو کند

      هدیه ات را آسمان از سینه اش بیرون کشد
      یاسَمن بر ما بپاشد کوچه را خوشبو کند

      منتظر هستی بخوابم پیش تو اینبار هم ...
      بالشت را گریه ام تبدیل به بازو کند

      توی دستانت بیفتم بی صدا در حالِ مرگ ...
      منتظر باشم که لبهایت مرا جادو کند

      با امیدی پوچ که در آخرت سهم منی ...
      کلِّ دنیایم به این کوچک شدن ها خو کند

      آه اگر می شد بفهمم از چه لذت می بری ...
      اینکه فکرِ رفتنت احساس را ترسو کند ؟

      آنچه با من بودنت هرگز برای ما نکرد ...
      منتظر هستی که لابُد صفحه ی یاهو کند؟!

      این شبِ آخر ...گناهش گردنم ، حتی اگر
      قُبح ِ کارم را شفاعت ضامن ِ آهو کند

    12. Top | #12
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

      این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

      آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی

      طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست

      آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت

      هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست

      در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان

      لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

      در دامن بحر خزر و ساحل گیلان

      موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

      در پیکر گلهای دلاویز شمیران

      عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

      آواره ام و خسته و سرگشته و حیران

      هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

      آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست

      دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

      من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ

      در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست.

      هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران

      بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست.

      پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران

      لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست.

      هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ

      چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

      این کوه بلند است ولی نیست دماوند

      این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

      این شهرعظیم است ولی شهرغریب است

      این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

      شعر از : دکتر خسرو فرشیدورد
      میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمیدهد ، پس خدانگهدار میگویم شاید از سر اتفاق ، یک نفر دست هایش تکان بخورد .

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      زندگی یعنی چه؟

      شب آرامی بود
      می*روم در ایوان، تا بپرسم از خود
      زندگی یعنی چه؟
      مادرم سینی چایی در دست
      گل لبخندی چید، هدیه*اش داد به من
      خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
      لب پاشویه نشست
      پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
      شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
      با خودم می*گفتم:
      زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
      زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
      رود دنیا جاریست
      زندگی، آبتنی کردن در این رود است
      وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده*ایم
      دست ما در کف این رود به دنبال چه می*گردد؟
      هیچ!!!
      زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره*ها می*ماند
      شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
      شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
      زندگی درک همین اکنون است
      زندگی شوق رسیدن به همان
      فردایی است، که نخواهد آمد
      تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
      ظرف امروز، پر از بودن توست
      شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
      آخرین فرصت همراهی با، امید است
      زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
      به جا می*ماند
      زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
      زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
      زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
      زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
      زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
      زندگی، فهم نفهمیدن*هاست
      زندگی، پنجره*ای باز، به دنیای وجود
      تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
      آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
      فرصت بازی این پنجره را دریابیم
      در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
      پرده از ساحت دل برگیریم
      رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
      زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
      وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی*ست
      زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
      چای مادر، که مرا گرم نمود
      نان خواهر، که به ماهی*ها داد
      زندگی شاید آن لبخندی*ست، که دریغش کردیم
      زندگی زمزمه پاک حیات*ست، میان دو سکوت
      زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
      لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی*ست
      من دلم می*خواهد
      قدر این خاطره را دریابیم.


      زنده یاد سهراب سپهری

      مـــــــــــا آزمـــــــــوده ایمــــــ در این شهــــــــــــــر

      بختــــــــــــــــــــ خویش

      بیــــــــــــــرون بایــــــد کشیـــــــــد از این ورطــــه

      رختـــــــــــــــــ خویش


    14. Top | #14
      همکار سابق انجمن

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      نمیدونم شاعر این شعر کیه تو یک سایت دیدمش خیلی برام جالب بود اینجا گذاشتمش...درود بر شاعرش



      زشت است اینکه گیره سر از چین بیاوریم
      کبریت های بی خطر از چین بیاوریم
      آورده ایم هر چه شما فکر می کنید
      چیزی نمانده شعر تر از چین بیاوریم
      هر چند توی کشور ایران زیاد هست
      ما می رویم گور خر از چین بیاوریم
      آورده ایم ما نمک از ساحل غنا
      پس واجب است نیشکر از چین بیاوریم
      هی نیش میزنند و عسل هم نمیدهند
      زنبورهای کارگر از چین بیاوریم
      خواننده ها چه قدر زمخت اند و بدصدا
      من هم موافقم قمر از چین بیاوریم
      حالا که خوشگلان همه رقاص گشته اند
      پس واجب است شافنر از چین بیاوریم
      خشکیده است، پس بدهیمش به روسیه
      دریای خوشگل خزر از چین بیاوریم
      تا آن که جمعیت دو برابر شود سریع
      باید که دختر و پسر از چین بیاوریم
      حالا که نیست کار بُزان پای کوفتن
      ما میرویم گاو نر از چین بیاوریم
      یک روز اگر که مردم ایران غنی شوند
      باید گدا و در به در از چین بیاوریم
      گویند سر عشق مگویید و مشنوید
      ما میرویم لال و کر از چین بیاوریم
      خدانگهدار
      ویرایش توسط davood : 20 فروردین 1392 در ساعت 11:35

    15. Top | #15
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      حلقه

      دخترک خنده کنان گفت که چیست
      راز این حلقه زر
      راز این حلقه که انگشت مرا
      این چنین تنگ گرفته است به بر
      راز این حلقه که در چهره او
      اینهمه تابش و رخشندگی است
      مرد حیران شد و گفت
      حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
      همه گفتند : مبارک باشد
      دخترک گفت : دریغا که مرا
      باز در معنی آن شک باشد
      سالها رفت و شبی
      زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
      دید در نقش فروزنده او
      روزهایی که به امید وفای شوهر
      به هدر رفته هدر
      زن
      پریشان شد و نالید که وای
      وای این حلقه که در چهره او
      باز هم تابش و رخشندگی است
      حلقه بردگی و بندگی است



      اثر بانوی احساس فروغ فرخزاد
      تو نقش اول این عاشقونه ای
      من با تو گیشه ها رو فتح میکنم

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن