خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 18 از 18
    1. Top | #16
      sbm

      نمایش مشخصات



      زندگی رسم خویشاوندی است


      زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

      پرسشی دارد اندازه ی عشق

      زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

      زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد


      زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

      زندگی مجذور آیینه است


      زندگی گل به توان ابدیت

      زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

      زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست.
      .
      از خدا بخواین بهم آرامش بده چون واقعا بهش نیاز دارم
      واقعا....

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      كفش هایم كو
      چه كسی بود صدا زد : سهراب ؟
      آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
      مادرم در خواب است
      و منوچهر و پروانه
      و شاید همه مردم شهر
      شب خرداد به آرامی یك مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد
      ونسیمی خنك از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد
      بوی هجرت می آید
      بالش من پر آواز پر چلچله ها ست
      صبح خواهد شد
      و به این كاسه آب
      آسمان هجرت خواهد كرد
      باید امشب بروم
      من
      كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كردم
      حرفی از جنس زمان نشنیدم
      هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
      كسی از دیدن یك باغچه مجذوب نشد
      هیچ كس زاغچه ای را سر یك مزرعه جدی نگرفت
      من به اندازه یك ابر دلم میگیرد
      وقتی از پنجره می بینم حوری
      دختر بالغ
      همسایه
      پای كمیابترین نارون روی زمین
      فقه می خواند
      چیزهایی هم هست لحظه هایی پر اوج
      مثلا شاعره ای را دیدم
      آنچنان محو تماشای فضا بود كه در چشمانش
      آسمان تخم گذاشت
      و شبی از شب ها
      مردی از من پرسید
      تا طلوع انگور چند ساعت راه است ؟
      باید امشب
      بروم
      باید امشب چمدانی را
      كه به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
      و به سمتی بروم
      كه درختان حماسی پیداست
      رو به آن وسعت بی واژه كه همواره مرا می خواند
      یك نفر باز صدا زد : سهراب
      كفش هایم كو؟
      خدایا کمکمون کن


    3. Top | #18
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      روزگارم این است
      دلخوشم با غزلی
      تکه نانی
      آبی
      جمله ی کو تاهی
      یا به شعر نابی
      و اگر باز بپرسی،
      گویم
      دلخوشم با نفسی
      حبه قندی
      چایی
      صحبت اهل دلی
      فارغ از همهمه ی دنیایی
      دل خوشی ها کم نیست،
      دیده ها نابیناست


      #سهراب_سپهری


    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن