اول خودم
بهترین:پیدا کردن یه فیلم خوب از انبوه فیلمایی ک پسر عموم ریخته براماسمشم Redـــه
بدترین:کم یک نشدن ماه رمضونو اینکه امتحان رانندگیو افتضاح دادم
مممممم :-()!
اول بدترین:این بودش امروز داییم بدقولی کرد:-(
بهترین:ب ا بابام دوتایی رفتیم پنج شنبه بازار پرند تهران مثلا واسه خریدرفتیم ولی کلی خندیدیم خخخخخخ جلویه فروشنده ردشدیم دادمیزدبیا شربت الووبااون لهجه ای که داشت بابام برگشت بهش گفت نوش جوننننت بالهجه همون اقا(منم نتونستم خندمونگه دارم همون جاقه قه کشیدم ):-)) فروشنده بعدش دیدبابام نیس گفت بیا عمو بیا شربت الوووو خخخخخ سبیل داشت این هواترسیدم دیگه منم رفتم پیش بابام عجبامن هروقت میترسم بهترین خاطرم میشه دی
بازمــــانده ..
تا الان
بهترین این که دوستم گفت هفته دیگه کنسرت سیروان میای؟
بدترین هم مث همیشه ناراحتم از نبود یه نفر.
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
فعلا هیچ اتفاقی نیفتاده ...از صب چسبیدم ب گوشی چ اتفاقی میخاد بیفته والا
البته بدش این بود فعلا...خونه رو جاروبرقی کشیدم
خوبشم فعلا...با دوستان شوخی میکنیم
زندگی بی مکث جریان داره....
بدترینش این بود که چیزی تو گلوم گیر کرده بود ونفسم بالا نمیومد رنگم کبود شده بود....مرگو با چشای خودم امروز دیدم....دلم برا خودم نسوخت برا گریه های مادرم داشتم دست و پا میزدم..خدا به خیر گذروند...
خوبترینش هنوز اتفاق نیوفتاده...
بدترین امروز خوابم کوفت شد بهترین شام امشب
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی
دراین دوره بد شدیدا گرفته
ایمـــان دارم! کــه قشنـگـتــرین عشــق
نگــاه مهــربـــان خــداونـــد بـه بنـدگـانـش اســت . . . زنـــدگــی را بـــه او بســــپار . . .
و مطـمئـــن بـــاش که تــا وقتـــی کــه پشتــت بــه خـــدا گــرم اســت
تمـــام هــراس هـــای دنیـــا خـنـــده داراســت ...
ویرایش توسط moho : 26 تیر 1394 در ساعت 21:01
بهترین : امروز به مناسبت روز جمعه یه غذای آدمیزادی خوردم (سوپ قارچ + مرغ سخاری + سیب زمینی + برنج )
بدترین : کلا به جز این اتفاق بالا همه چیز یه طور خاصی بده
run forrest runnn
بهترین:صحبت با داییم و گفتن بعضی چیزا و راحت تر تر شدن روابط بین من و داییم...(خیلی برام مهمه)
بدترین:3تا لات اومدن با ما درگیر شدن یکیشون روم چاقو کشید...در نهایت یه دست کتکشون زدیم در رفتن اما یکم چنگ انداختنمون! چاقوشم یکم رفت تو رون پا...
بهترین اتفاق :اومدن دوتا از دوستام بود
بدترین اتفاق:باختنم توی بازی منچ بود
[صحنه ی ما غزل پوش
صدا صدای گوگوش ....
درمورد بدترین دقیقا 2 روزه مث توام
ای بابا عجباخداروشکر سالمی وگرنه یه سبک مغز از جمعمون کم میشد(شوخی)
وای وای شما سرپایی الان؟من بودم کمرم میشکست
بهترین امروز:اینکه با جانی دپ صمیمیت سابقمو برگردوندمیکییشم اینکه بهار و لطیف باهم مهربون شدنوالا چی بود اخه هی اخم و دعوا
بدترین:یه روز دیگه ب اعلام نتایج نزدیک شدیم...کوثر هم باهام قهره
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)