خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7
    1. Top | #1
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات

      گفتارهای کوروش بزرگ // کوروش کبیر چه گفت ؟؟!

      کوروش کبیر چه گفت؟


      هر روز متنی تازه از کوروش بزرگ چاپ می‌شود؛ از منشورش که ترجمه‌ی چند خطی آن کتابی چند ده صفحه‌ای شده تا فرمان‌هایش در جنگ‌ها و سخن‌رانی‌هایش در باب مسائل مختلف!






      اما واقعاً چه آثار مکتوبی از کوروش وجود دارد؟




      • مشهورترین مترجمان خط میخی و سنگ نبشته‌های ایرانی دکتر رولند جی کنت (Roland G Kent) و پل ریچارد برگر (Paul Richard Berger) بوده‌اند. دکتر کنت در کتابش (Old Persian) تنها سه جمله از سنگ نبشته‌های پاسارگاد را گفته‌ی کوروش می‌داند که آنها نیز به علت گذشت زمان، مخدوش هستند.






      • دکتر برگر ضمن تأیید این مطلب، منشور کوروش را ترجمه کرده و آن را به شکلی منسوب به او می‌داند. دکتر عبدالمجید ارفعی نیز اولین بار آن را از زبان بابلی به فارسی ترجمه کرد. کلیاتی که در این لوح آمده چنین است:





      «کوروش نه تنها با آرامش و صلح وارد بابل شده‌است، بلکه پس از آن هم کردارهایی سودمند برای مردمان آن سامان انجام داده‌است و برای نخستین بار برده‌داری یا کار اجباری را کنار نهاده است. او وارون دیگر فاتحان بابل، نه تنها خدای ملی بابلیان- مردوک- را به اسارت نبرد، که به آن احترام نهاد و خود را ستایش‌گر او نامید و به همین دلیل به لقب شاه بابل نائل آمد.»







      • روزنامه‌ی مردم سالاری نیز به نقل از موزه بریتانیا متن زیر را ترجمه کرده که تفاوت چندانی در آن مشاهده نمی‌شود





      • گرچه در این میان در عهد عتیق و نوشته‌های مورخین یونانی و رومی هم مطالبی از کوروش نقل شده که به دلیل تفاوت‌های فاحش با یکدیگر عملاً قابل استناد نیست. یک نمونه از آن را در مورد مرگ کوروش ببینید:



      مرگ کوروش بزرگ


      اما آنچه مسلم است تفاوت فاحش این پادشاه بزرگ ایرانی در روش حکومت است. بهرام روشن ضمیر(مورخ) معتقد است: «برخی، ادعاهای موجود در منشور کوروش را یک شعار می‌دانند و تلاش دارند ثابت کنند او در عمل، تفاوتی با دیگر فرمان‌روایان مستبد باستانی نداشته است. حال آن‌که با نگاهی به دیگر نمونه‌ها از جمله نوشتارهای شاهان پیشین همان بابل، می‌بینیم که ویرانگری و نابودسازی تمدن شکست‌خورده، نه گناهی که لازم به پنهان‌کاری باشد، که افتخاری بزرگ بود که به آن می‌نازیدند و به همین دلیل، این نوشتار کوروش نمی‌تواند تبلیغی باشد. خوی و منش کوروش حقوق بشری، حتا تا چند سده پیش هم در جهان خریداری نداشت. التزام به حقوق شهروندی و ارزش گذاشتن به فردیت و تکثر دینی تا پیش از اعلامیه‌ی استقلال آمریکا و اعلامیه‌ی حقوق شهروندی انقلاب فرانسه در سده‌ی ۱۸، هرگز مطرح و شناخته ‌شده نبود تا کسی به آن تفاخر کند.»



      آنچه مبرهن است با خوانش تاریخ و نگاهی به منشور کوروش می‌توان به بزرگی و حکمت او پی برد و نیازی به جعل تاریخ نیست. اما به نظر می‌رسد دست‌های پیدا و پنهان به دلایلی متفاوت جملات و عباراتی را به کوروش نسبت می‌دهند که مستدل نیست.

      امین بزرگیان (پژوهشگر اجتماعی) دلیل آن را ملی‌گرایی دون کیشوتی می‌داند. او می‌نویسد:



      ملی گرایی ای که به گونه ای دن کیشوتی با میان کشیدن پای داریوش و کوروش بر نوعی [طعم] نژادی متکی باشد، [سخنی] که در آن افغان‌ها و عرب‌ها و کردها و بلوچ‌ها و غیره نژادهای پست و – به گونه ای پارانوئیدی- اروپایی‌ها، همان «بر روی درخت نشینان زمان سروری ایرانیان بر جهان»، معرفی شوند، ملی گرایی‌ای است که مستعد تولد نوعی نازیسم ایرانی است.




      بی‌بی‌سی فارسی: ملی‌گرایی مصدقی یا بازگشت کوروش کبیر

      ( ف ی ل ت ر ش ک میخواد)




      تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست 156678_wukow0qq.jpg  

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      خیلی از حرفایی که به کوروش نسبت داده میشه،گفته ی کوروش نیستن...

      سپاس پوتین

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      یاد حامدمون افتادم...
      اسمت خط خورده از تقویم ایران رسما
      راستی.. مقبرت با سیلو بلا ها رفته
      عکست فقط سر در قلیون سراها نصبه
      کوروش ارامش خیلی وقته زندانی شده
      نماد فروهر نماد شیطانی شده!
      کوروش کبیــ ر
      برداشت های متفاوتی شده از کوروش ..

    4. Top | #4
      در انتظار تایید ایمیل

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      تنها مقاله ی منطقی که درا ین چند سال خوندم

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      اولین کسی ک از حقوق بشر حرف زد کوروش بود...من بش افتخار میکنم
      افسانه به دنیا اومدن کوروشم جالبه نمیدونم واقعیه یا افسانه ولی اسمش افسانه به دنیا آمدن کوروش بود جالبه بخونینش
      مبادا بدوزی نگاه دلت را
      به مردم که بازار یوسف فروشی
      دراین دوره بد شدیدا گرفته


    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      در اینترنت، از زبان کوروش کبیر حرف هایی میسازند، که خودش به عمرم ندیده. (کوروش کبیر )

    7. Top | #7
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      متن دقیق استوانه کوروش چیست؟


      متن استوانه کوروش در وبسایتها و وبلاگ‌ها و برخی کتب ایرانی به نحوه های مختلفی بازتاب داده شده است. برخی از ترجمه ها (باید بگوییم اکثر ترجمه ها) ارتباطی با متن اصلی ندارند و حاصل تخیل برخی نویسندگان معاصر هستند. این استوانه تا کنون توسط سه پژوهشگر ایرانی به صورت مستقیم از روی متن بابلی به زبان فارسی ترجمه شده است:



      ۱- دکتر عبدالمجید ارفعی-دکترای آشورشناسی از دانشگاه شیکاگو

      ۲- دکتر شاهرخ رزمجو-دکترای باستان شناسی از دانشگاه لندن و استاد دانشگاه تهران

      ۳- دکتر حسین بادامچی-دکترای آشورشناسی از دانشگاه جانزهاپکینز واشینگتن و استاد دانشگاه تهران

      استوانه فرمان کوروش استوانه ای گِلین حاوی یک کتیبه سی و پنج سطری به زبان اَکَدی (زبان بابلی) است که در پای یک بنا توسط هرمزد رسام در طول کاووش های باستانشناسی معبد مردوک در بابل در سال ۱۸۷۹ کشف گردید. قطعه دوم که حاوی سطور ۳۶ تا ۴۵ بود، در مجموعه بابِلی دانشگاه یِیل توسط پروفسور بِرگر شناسایی گردید. بنابراین تمامی متن کتیبه حاوی ۴۵ سطر است که سه سطر نخست آن تقریباً به طور کامل از بین رفته و انتهای کتیبه هم ناقص است.



      متن استوانه حاوی گزارش فتح بابل توسط کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح است که با گزارشی از مردوک خدای بابلی در مورد جرایم نَبونَئید آخرین شاه کلدانی، آغاز می گردد (سطور ۴-۸). سپس متن با گزارشی از جستجوی مردوک برای یافتن یک شاه درست کردار، انتخاب کوروش برای فرمانروایی جهان، و اراده او بر سقوط بدون جنگ شهر بابل ادامه می یابد (سطور ۹-۱۹). در بخش بعدی خود کوروش بعنوان شخصیت متکلم ادامه می دهد و با عنوان کردن القاب و نسب خود (سطور ۲۰-۲۲)، اعلام می کند که وی صلح و آرامش این سرزمین را تضمین نموده است (سطور ۲۲-۲۶)، بخاطر برکتی که از مردوک به وی و فرزندش کمبوجیه رسیده است (سطور ۲۶-۳۰). او در این متن بازسازی آئین دینی که در طول سلطنت نبونئید نادیده گرفته شده بود، و اجازه بازگشت مردمان تبعید شده به سرزمین مادری خود، را توصیف می نماید (سطور ۳۰-۳۶). در پایان متن، شاه فرمان بازسازی دیوارهای تدافعی شهر بابل را ذکر می کند (سطور ۳۶-۴۳) و می گوید که او در طول کار بازسازی، کتیبه ای از آشور بانیپال (شاه آشوری) را ملاحظه می کند (سطور ۴۳-۴۵).*





      ترجمۀ فارسی از متن اصلی بابِلی از دکتر شاهرخ رزمجو، بخش خاورمیانۀ موزۀ بریتانیا.

      این ترجمه را می توانید در این پیوند برگه موزه بریتانیا (محل نگهداری استوانه فرمان کوروش) پیدا کنید. (قسمت چپ صفحه پیوند بارگذاری متن فارسی وجود دارد)
      (توضیح اینکه نقطه چین ها نشان دهنده شکستگیهای استوانه است، واژگان داخل قلاب واژگانی هستند که در متن اصلی آسیب دیده اندو بازسازی شده اند، مطالب داخل پرانتز نیز توضیح برخی اصطلاحات داخل متن یا برابر های آشنا به چشمان مخاطبین عمومی می باشند)



      ۱) [آن هنگام که……………….مردو]ک، پادشاه همۀ آسمان ها و زمین، کسی که……..،… که با ….یَش سرزمین های دشمنانش (؟) را لگد کوب می کند

      ۲) […………………….……………………. .…..] با دانایی گسترده،…کسی که گوشه های جهان را زیر نظر دارد،

      ۳) […………………….……………………. .………………] ………. فرزند ارشد [او] (=بِلشَزَر)، فرومایه ای به سروری سرزمینش گمارده شد

      ۴)…[………………..……………………..… ………………..……….┐اما┌ او [فرمانروایی؟ سا] ختگی بر آنان قرار داد،

      ۵) نمونه ای ساختگی از اِسَگیل سا[خت و] ……………………..………….برای (شهر) اور و دیگر جایگاه های مقدس [فرستاد؟]

      ۶) آیین هایی که شایستۀ آنان (خدایان/پرستشگاه ها) نبود. پیشکشی[هایی ناپاک] ………………….گستاخانه [….] هر روز یاوه سرایی می کرد و [اها]نت آمیز

      ۷) (او) پیشکشی های روزانه را باز داشت. او در [آیین ها دست برد و ] ………….درون
      پرستشگاه ها برقرار [کرد]. در اندیشه اش به ترس از مردوک -شاه خدایان- پایان داد.

      ۸ ) هر روز به شهرش (=شهر مردوک) بدی روا می داشت. ……………………..………………….ه مۀ مردما [نش را ….] (=مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.

      ۹) اِنلیلِ خدایان (=مردوک)، از شِکوِۀ ایشان بسیار خشمگین شد، و ……………………قلمرو آنان. خدایانی که درون آنها می زیستند محراب هایشان را رها کردند،

      ۱۰) خشمگین از اینکه او (=نبونئید) (آنان را) (=خدایان غیر بابلی) به شواَنّهَ (=بابِل) وارد کرده بود. [دلِ] مردوکِ بلند [پایه، انلیلِ خدایان] به رحم آمد….(او) بر همۀ زیستگاه هایی که جایگاه های مقدسشان ویران گشته بود

      ۱۱) و مردم سرزمین سومر و اَکَد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه کرد (و) بر آنان رحم آورد. او همۀ سرزمین ها را جست و بررسی کرد،

      ۱۲) شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کورش، شاه (شهر) اَنشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، (و) شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد.

      ۱۳) او (=مردوک) سرزمین گوتی (و) همۀ سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به کرنش درآورد و همۀ مردمان سرسیاه (=عامۀ مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کورش) سپرده بود،

      ۱۴) به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندۀ مردمانش است، به کارهای نیک او (=کورش) و دل راستینش به شادی نگریست

      ۱۵) (و) او را فرمان داد تا به سوی شهرش شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه تین تیر (=بابل) را در پیش گیرد، و، همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.

      ۱۶) سپاهیان گسترده اش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود،
      پوشیده در جنگ افزارها در کنارش روان بودند.

      ۱۷) (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شواَنّهَ (=بابل) وارد کرد. او شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (=مردوک) نبونئید، شاهی را که از او نمی هراسید، در دستش (=دست کورش) نهاد.

      ۱۸ ) همۀ مردم تین تیر (=بابل)، تمامی سرزمین های سومر و اَکَد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهره هایشان درخشان شد.

      ۱۹) (مردوک) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید (و) آن که همه را از سختی و دشواری رهانید، آنان او را به شادی ستایش کردند و نامش را ستودند.

      ۲۰) منم کورش، شاه جهان، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشۀ جهان.

      ۲۱) پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوۀ کورش، شاه بزرگ، شا[ه شهر] انشان، از نسل چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان.

      ۲۲) دودمان جاودانۀ پادشاهی که (خدایان) بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست دارند (و) پادشاهی او را با دلی شاد یاد می کنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل آمدم،

      ۲۳) جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادۀ کسی که بابل را دوست دارد، [همچون سرنو]شتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم.

      ۲۴) سپاهیان گسترده ام با آرامش درون بابل گام بر می داشتند. نگذاشتم کسی در همۀ [سومر و] اَکَد هراس آفرین باشد.

      ۲۵) در پیِ امنیتِ ┐شهرِ┌بابل و همۀ جایگاه های مقدسش بودم. برای مردم بابل …………………. که بر خلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته شان نبود،

      ۲۶) خستگی هایشان را تسکین دادم (و) از بندها(؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)

      ۲۷)به من کورش، شاهی که از او می ترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همۀ سپاهیانم،

      ۲۸ )برکتی نیکو ارزانی داشت. بگذار ما با شادی در برابرش باشیم، در آرامش. به [فرمان] والایش، همۀ شاهانی که بر تخت نشسته اند،

      ۲۹) از هرگوشۀ (جهان)، از دریای پایین، آنانکه در سرزمین های دور دست می زیند، (و) همۀ شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی می کنند، همۀ آنان،

      ۳۰) باج سنگینشان را به شواَنّهَ (بابل) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ=بابل] تا شهر آشور و شوش،

      ۳۱)اَکَد، سرزمین اِشنونهَ، زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جا[یگاه های مقدس آن سو]ی دجله که از دیر باز محراب هایشان ویران شده بود،

      ۳۲)خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاه هایشان باز گرداندم و (آنان را) در جایگاه ابدی خودشان نهادم. همۀ مردمانِ آنان (=آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونتگاه هایشان بازگرداندم و

      ۳۳) خدایانِ سرزمین سومر و اَکَد را که نبونَئید – در میان خشم سرور خدایان- به شواَنّهَ (=بابل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت

      ۳۴)به جایگاهشان باز گرداندم، جایگاهی که دلشادشان می سازد. باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه هایشان باز گرداندم،

      ۳۵) هر روز در برابر بِل و نَبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم چنین بگویند که “کورش، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش

      ۳۶)….. بگذار آنان سهمیه رسانِ نیایشگاه هایمان باشند، تا روزگاران دراز(؟)…. و باشد که مردمان بابل [شاهیِ] ┐او را┌بستایند.” من همۀ سرزمین ها را در صلح قرار دادم.

      ۳۷) ………………..[غا]ز، دو مرغابی، ده کبوتر، بیشتر از [پیشکشی پیشینِ] غاز و مرغابی و کبوتری که…….

      ۳۸ )….[روزا]نه افزودم………………..……………… در پی استوار کردن باروی دیوار ایمگور- اِنلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم

      ۳۹)…..دیواری از آجر پخته، بر کنارۀ خندقی که شاه پیشین ساخته بود، ولی ساختش را به پایان [نبرده بود] … کار آن را [من ….به پایان بردم.]

      ۴۰)…. که [شهر را از بیرون در بر نگرفته بود]، که هیچ شاهی پیش از من (با) کارگرانِ به بیگاری [گرفته شدۀ سرزمینش در] شواَنّهَ (=بابل) نساخته بود.

      ۴۱) …. (آن را) [با قیر] و آجر پخته از نو بر پا کردم و [ساختش را به پایان رساندم].

      ۴۲) …. [دروازه های بزرگ از چوب سدر] با روکش مفرغین. من همۀ آن درها را با آستانه[ها و قطعات مسی] کار گذاردم.

      ۴۳) …. [ … کتیبه ای از] آشوربانیپال، شاهی پیش از من، [(روی آن) نو]شته شده بود، [درون آن دید]م.

      ۴۴) […………..] او ….. مردوک، سرور بزرگ، آفرینندۀ (؟)[………………….…………………….. …………..]

      ۴۵) […………………….……………………] … من ….. همچون هدیه ای [پیشکش کردم] ……….. ](برای) خشنودی ات تا به جا]ودان.




      *منبع:
      Dandamayev, M. A. (1993), “Cyrus iv. The Cyrus cylinder”, Encyclopedia Iranica, Vol. VI, Fasc. 5, pp.521-522.

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. املا و لغت کنکور خیلی سبز یا نشر الگو؟؟
      توسط MohammadT در انجمن زبان و ادبیات فارسی
      پاسخ: 5
      آخرين نوشته: 07 دی 1400, 09:53
    2. کتاب «آیات و روایات - نشرالگو»
      توسط Sleeplife در انجمن منابع دروس عمومی
      پاسخ: 13
      آخرين نوشته: 19 مرداد 1394, 00:14
    3. پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 فروردین 1394, 22:50
    4. واسه شیمی حل تست های ده سال اخیر کافیه؟؟
      توسط hamed1375 در انجمن پرسش و پاسخ شیمی
      پاسخ: 3
      آخرين نوشته: 24 آذر 1393, 21:23
    5. مهم: کی «(جبر و احتمال«خیلی سبز» )» رو دیده؟ نظرتون دربارش چیه؟؟
      توسط Sleeplife در انجمن منابع حسابان، هندسه، گسسته و آمار
      پاسخ: 1
      آخرين نوشته: 10 آبان 1393, 20:58

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن