خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 32 1211 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 476
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات

      درد و دل با خدا






      - داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟ آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟








      - نه من به این چیزا اعتقادی ندارم؛ من یه ملحدم! مگه تا حالا مامانو دیدی؟



    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      گمشده من!

      خدایا هر کس به دنبال گمشده خود می رود .
      هر کسی برای نجات خود می اندیشد .
      هر کسی به امید و آرزویی زندگی می کند ،
      اما من امیـــــــــــــــدی و آرزویــــــــــــــــــی ندارم .
      جز تو گمشده ای نمی شناسم و جز تو راه نجاتی نمی یابم .
      همه را فراموش می کنم ،(فراموش کردم)
      همه را پشت سر می گذارم ،(گذاشتم)
      یکه و تنها به سوی تو می آیم
      و دست نیاز فقط به سوی تو دراز می کنم .

      خدایا !
      می خواهم با تو تنها باشم ،
      می خواهم از همه چیز چشم بپوشم ،
      می خواهم جز تو محبوبی و معبودی نداشته باشم ،
      خوش دارم که زیر این آسمان سیاه کسی جز تو از من نداند ،
      کسی جز تو نیاز مرا نشنود کسی جز تو مرگ مرا نبیند.

      خدایا، مرا بسوزان ، در عذاب و درد خاکسترم کن ، باز هم تو را شکر می کنم.


      ....




    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      *نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها *
      *سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من **نه
      تو را رها کرد ه*ام و نه با تو دشمنی کرده*ام( ضحی 1-2) **افسوس که هر کس را
      به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او **را، که
      مرا به سخره گرفتی. (یس 30) ** و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر** **از
      آن روی گردانیدی.(انعام 4) **و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی
      نداشته ام(انبیا 87) **و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی
      خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 2*

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم .
      خدا پرسید پس تو میخواهی با من گفتگو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. خدا خندید و گفت وقت من بی نهایت است. در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟
      پرسیدم چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: کودکی شان. اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند و عجله دارند زود بزرگ شوند و بعد دوباره پس از مدت ها آرزو می کنند که کودک باشند... اینکه آنها سلامتی شان را از دست می دهند تا پول بدست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی شان را بدست آورند. اینکه با اضطراب به آینده نگاه می کنند و حال را فراموش می کنند و بنابراین نه در حال زندگی می کنند نه در آینده. اینکه آنها به گونه ای زندگی میکنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه*ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده*اند...


    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات

      ..... خدای من .....
      براستى گذشت تو از گناه،
      و پرده پوشیت بر کار زشتم،
      و بردباریت در برابر جرم بسیارم،
      که گاهی به خـطا و گاهی از روى تعمـد کردم،

      مرا به طمـع انداخت تا از تو درخواست کنم
      چیزهایى را که مستحق آن نیستم ..

      ........
      و سبب شد که تو را از روى اطمینـان بخوانم،
      و با تو انس بگیرم بدون هر ترس و واهمه ای،
      و حاجتم را از تو بخواهم،
      در حالیکه در طلبش هم با ناز و عشوه به درگاهت می آیم !

      و اگر حاجتم دیـر بر آید،
      بواسطه نادانیم بر تو اعتراض میکنم
      در حالیکه شاید دیر شدن آن برایم بهتر باشد،
      زیرا تنها تو دانـا به سرانجام کارها هستى

      و از این رو من ندیدم
      مولایِ بزرگوارى، شکیبــاتر از تو بر بنده پست خود ..

      ........
      خدای من،
      تو مرا مى خوانى درحالیکه من از تو روی میگردانم.
      تو به من دوستى میکنى در حالیکه من با تو دشمنى میکنم.
      تو به من محبت میکنى و من نمی پذیرم،
      گـویا مـن منتى بر تــو دارم !
      و بـــاز ...
      این احوال تو را از مهر و احسانت بر من باز نمیدارد .

      ........
      پس خدای مهـربان من،
      بر این بنده نـادانت رحـم کن و احسان زیادت را بر او ببخش،
      که براستى تو بـخـشـنـده و بــزرگــوارى ...

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      خدایا باز امشب دلم گرفتهبیا تا کمی با تو صحبت کنمبیا تا دل کوچکم را خدایافقط با تو قسمت کنمخدایا بیا پشت آن پنجرهکه وا میشود رو بسوی دلمبیا پرده هارا کناری بزن…..
      که نورت بتابد به رویدلمخدایا کمک کن پروانه ی شعرم جان بگیردکمی هم به فکر دلم باش مبادابمیرد…!
      خدایا دلم را که هرشب نفس میکشد در هوایتاگرچه شکسته…شبی میفرستمبرایت!

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      خطا ازمن است می دانم!!!
      از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"...
      اما به دیگران هم دلسپرده ام...
      از من که سالها گفته ام "ایاک نستعین" ...
      اما به دیگران هم تکیه کرده ام...
      اما رهایم نکن...
      بیش از همیشه دلتنگم ...
      به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...!!!

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      مطلب اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت ۴ روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد
      Interview with god
      گفتگو با خدا
      I dreamed I had an Interview with god
      خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم

      So you would like to Interview me? “God asked”
      خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
      If you have the time “I said”
      گفتم : اگر وقت داشته باشید
      God smiled
      خدا لبخند زد
      My time is eternity
      وقت من ابدی است
      What questions do you have in mind for me?
      چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
      What surprises you most about humankind?
      چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
      Go answered …
      خدا پاسخ داد …
      That they get bored with childhood
      این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند
      They rush to grow up and then long to be children again
      عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند
      That they lose their health to make money
      این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند
      And then lose their money to restore their health
      و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند
      By thinking anxiously about the future That
      این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند
      They forget the present
      زمان حال فراموش شان می شود
      Such that they live in neither the present nor the future
      آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال
      That they live as if they will never die
      این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد
      And die as if they had never lived
      و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند
      God’s hand took mine and we were silent for a while
      خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم
      And then I asked …
      بعد پرسیدم …
      As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn?
      به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
      God replied with a smile
      خدا دوباره با لبخند پاسخ داد
      To learn they cannot make anyone love them
      یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد
      What they can do is let themselves be loved
      اما می توان محبوب دیگران شد
      learn that it is not good to compare themselves to others
      یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند
      To learn that a rich person is not one who has the most
      یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد
      But is one who needs the least
      بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
      To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love
      یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم
      And it takes many years to heal them
      و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد
      To learn to forgive by practicing forgiveness
      با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن
      To learn that there are persons who love them dearly
      یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند
      But simply do not know how to express or show their feelings
      اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند
      To learn that two people can look at the same thing and see it differently
      یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند
      To learn that it is not always enough that they are forgiven by others
      یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند
      They must forgive themselves
      بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند
      And to learn that I am here
      و یاد بگیرن که من اینجا هستم
      Always
      همیشه

      *
      *
      *
      خلاقترین هنرمند: "خدا"






    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      خدایا!
      به اندازه آسمانت دیروز آرزم داشتم
      و میخواستم دست اتفاق رو بگیرم
      تا نیفتد
      اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد
      باز من زندگی خواهم کرد

      چون تو میخواهی!!!!!!!!!!


    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      آموخته ام که وقتی ناامید میشوم ، خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم . . . !
      ویرایش توسط Juddy Abbott : 25 دی 1391 در ساعت 20:49

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
      سفری بی همراه،
      گم شدن تا ته تنهایی محض،
      یار تنهایی من با من گفت:
      هر کجا لرزیدی،
      از سفرترسیدی،
      تو بگو، از ته دل
      من خدا را دارم..

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد .
      ویرایش توسط Juddy Abbott : 25 دی 1391 در ساعت 20:49

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      هر گاه خداوند بنده ابی را دوست بدارد .او را گرفتار مینماید و پس اگر برد باری پیشه کرد وی را بر میگزیند و اگر سپاس گذاری کرد وی را گلچین مینماید ...

    14. Top | #14
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی ، فهمیدم که معادله زندگی ، نه غصه خوردن برای نداشته هاست و نه شاد بودن برای داشته ها . .
      ویرایش توسط Juddy Abbott : 25 دی 1391 در ساعت 20:50

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      دوچیز مدهوشم میکند: ابی اسمانی که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست ...
      ویرایش توسط Juddy Abbott : 25 دی 1391 در ساعت 20:50

    صفحه 1 از 32 1211 ... آخرینآخرین



    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن