خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 17
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      چند سوال ادبیات

      انواع ((را)) در ادبیات فارسی رو بگویید ؟
      و بگویید ملاک تشخیصشان در جمله چیستند ؟؟
      مثلا این جمله را چه نقشی رو در جمله ایفا می کند
      سپاس و افرین ایزد جهان افرین راست .

      پاد شاهی اوراست زیبنده ، خدایی اوراست در خورنده.

      و از دوستان تقاضا دارم با مثال هایی توضیح دهند .


      سوال دوم
      نقش ((ش))
      ما از کجا بفهمیم که ش در جمله به چه کسی بر می گردد ؟؟
      مثلا :
      قطره ی علم است اندر جان من وارهانش از هوا وز خاک تن


      دید پر روغن دکان وجامه چرب بر سرش زد، گشت طوطی کل ز ضرب


      سوالات متفرقه
      در این حمله که تشخیص به کار رفته است مفهومش چیست ؟
      دشمن برده ماشین است و تو ماشین را در خمت ایمان کشیده ای.


      معنی این حمله چه می شود :
      هنوز فضا از نم باران اکنده است اما افتاب فتح در اسمان سینه ی مومنین درخششی عجیب دارد .


      هوا بس ناجوانمردانه سرد است یعنی چه ؟؟؟؟؟؟
      این جمله از کیست ؟؟
      ایمان مهم تر است یا تفنگ

      مفهوم از عبارت خط کشیده در جمله چیست ؟ ایا اصلا ارایه ای به کار رفته است
      خوش بختانه قطار سریع السیر مردم به طرف انقلاب را افتاد و هنرمندان بسیاری خود را به قطار رساندند و با مردم نشستند و قلبشان با قلب مردم هماهنگی یافت و هرم نفس مردم گرمشان کرد .


      امیدورام و دعا می کنم که گل های اندیشه و تفکر بر حق ، خرمن خرمن بشکفد و ....
      در متن بالا مشبه و مشبه به را مشخص کنید

    2. Top | #2
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      جواب سوال اول: سه نوع .
      «را»مفعولی، مثال:عنان به دست فرومایگان مده زنهار که در مصالح خود خرج می کنند تو را صائب
      «را» بدل از کسره یا علامت مضاف الیه، مثال: ملک را دل به هم برآمد. یعنی : دلِ ملک سعدی
      «را» حرف اضافه وآن را چند معنی است .(برای ، به ، از، در، بر،...) مثال: دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا حافظ یعنی: برای خدا
      در این جمله را نقش را مفعولی دارد.
      جواب سوال دوم:باید با توجه به جملات پیشین و پسین تشخیص داد.
      جواب سوال سوم:این جمله پر محتوا از شهید آوینی است با مراجعه به سایت ایشان میتوانید مفهوم آن را دریابید، چون من از گفتنش عاجزم.
      جواب سوال چهارم:یعنی با وجود اینکه هنوز ظلم به طور کامل از میان نرفته است ولی مومنین امید زیادی به پیروزی دارند.
      جواب سوال پنجم:این جمله قسمتی از شعر "زمستان" مهدی اخوان ثالث است.
      اگر شعر را بخوانید متوجه میشوید.
      سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،

      سرها در گریبان است .

      کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

      نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

      که ره تاریک و لغزان است .

      وگر دست محبت سوی کس یاری،

      به اکراه آورد دست از بغل بیرون ،

      که سرما سخت سوزان است .

      نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک .

      چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

      نفس کاینست ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نردیک؟

      مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

      هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آی ...

      دمت گرم و سرت خوش باد !

      سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !
      جواب سوال ششم:نمیدونم!
      جواب سوال هفتم:یعنی بودن در کنار مردم برایشان آرامش بخش بود ،گرمای نفس مردم باعث گرمی آنان میشد.
      در مورد آرایه باید فک کنم...حتما" میگم!

      موفق باشید!

    3. Top | #3
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سلام
      ممنون دوست عزیز .
      ان مثال هایی رو که زده بودم جوابش رو ننوشتی .؟؟
      بیشتر توضیح دهید در مورد را

    4. Top | #4
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خيلي کلی توضیح می دید .
      اگر می شود در سطح بالا توضیح ندین

    5. Top | #5
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ammarshia نمایش پست ها
      سلام
      ممنون دوست عزیز .
      ان مثال هایی رو که زده بودم جوابش رو ننوشتی .؟؟
      بیشتر توضیح دهید در مورد را
      سپاس و افرین ایزد جهان افرین راست .---> اینجا «را» در معنی حرف اضافه برای آمده است و «را» مفعولی نیست.

      پاد شاهی اوراست زیبنده ، خدایی اوراست در خورنده.---> اینجا «را» در معنی حرف اضافه برای آمده است و «را» مفعولی نیست.

    6. Top | #6
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      انواع را در دستور زبان فارسی

      1- «را» مفعولی

      مفعول گروه اسمی است که بعد از آن «پس واژه ی را» می آید یا می توان آورد. در این موارد حرف را نشانه ی مفعولی است.

      جور خود را بر ضعیفان آزماید روزگار تیغ را دائم برای امتحان بر مو زنند محمد قلی تسلیم

      زچشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را که هر عضوی به درد آید به جایش دیده می گرید هادی رنجبر

      دل را به کف هرکه نهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد پژمان بختیاری

      ندانستیم فرصت را بدل نیست زدام این مرغ وحشی را پراندیم پروین اعتصامی

      زجای گرم به تلخی زخواب می خیزند مساز گرم در این تیره خاک دان جا را صائب تبریزی

      فریاد،که درکنج لب، آن خال سیه را دل دانه گمان کرد و ندانست که دام است صافی اصفهانی

      عنان به دست فرومایگان مده زنهار که در مصالح خود خرج می کنند تو را صائب

      به پیری خاک بازیگاه طفلان می کنم برسر که شاید بشنوم زان خاک ،بوی خردسالی را میرزا حسن راهب

      زدست برد دلم را صفای ساعد او گواه عاشق صادق در آستین باشد مخلص نراقی

      2- «را» بدل از کسره یا علامت مضاف الیه

      ملک را دل به هم برآمد. یعنی : دلِ ملک سعدی

      زنیرو بود مرد را راستی یعنی : راستی ِ مرد

      گرتشنگان بادیه را جان به لب رسد تو خفته درکجاوه به خواب خوش اندری سعدی یعنی: جانِ تشنگان بادیه

      ملک را دل به حال او سوخت. سعدی یعنی : دل ملک

      چندان که جهد کردم بازهد و پارسایی دل را زدام زلفت ممکن نشد رهایی غبار همدانی یعنی:رهاییِ دل

      3- «را» حرف اضافه وآن را چند معنی است .(برای ، به ، از، در، بر،...)

      الف: «را» درمعنی «برای»:

      حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین خاص کند بنده ای مصلحت عام را سعدی یعنی :برای بنده ای

      دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا حافظ یعنی: برای خدا

      مصلحت را سخنی چند بگفتم. سعدی یعنی : برای مصلحت

      زنیرو بود مرد را راستی زسستی کژی زاید و کاستی فردوسی یعنی: برای مرد

      ب: « را» در معنی «به »:

      مسعود سعد، دشمن فضل است روزگار این روزگار شیفته را فضل کم نمای مسعود سعد یعنی: به این روزگار

      حاتم طایی را گفتند ازخود بزرگ همت تر درجهان دیده ای یا شنیده ای؟ سعدی یعنی: به حاتم طایی گفتند.

      وزیری را گفتند... یعنی: به وزیری گفتند

      «به » مقابله «ازمعانی به »

      جفاکردی جفادیدی جفارا وفاکن تا وفا بینی وفارا فخر گرگانی یعنی : به جفا جفا دیدی

      بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی أحسِن الی مَن أسا سعدی یعنی: به بدی

      ج:«را» درمعنی «در»:

      فردارا خدمت می رسیم. یعنی : درفردا

      امروز را کار زیاد دارم

      شب را دربوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد. سعدی یعنی : در شب

      ششم ماه را روی برتافتند سوی باده و بزم بشتافتند فردوسی یعنی :درماه ششم

      د:«را» درمعنی «بر»:

      آب بریز آتش بیداد را زیر تر ازخاک نشان باد را یعنی: برآتش بیداد آب بریز



      ذ:« را» درمعنی« حرف تاکید» :

      من نیز اگرچه ناشکیبم روزی دوبرای مصلحت را

      بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله ی کارخویش گیرم سعدی

      ر:« را » درمقام « قسم و استرحام» دراین صورت کلمه ی همراه آن متمم است نه مفعول

      سخن درپرده گفتی با حریفان خدا را زین معما پرده بردار حافظ یعنی: به خاطرخدا

      ز: «را» در مفهوم ضمیر ملکی « آنِ»:

      گرمخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟ دوست ما را وهمه نعمت فردوس شمارا

      ه: «را» درمفهوم «تخصیص و انحصار»:

      منت خدای را عزّوجلّ که طاعتش موجب قربت است. سعدی: یعنی: منت فقط برای خداست.


      از این بیشتر نمیدونم!

    7. Top | #7
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      یک سوال معانی این جملات چه می شوند :
      1- سر نیاز بر استان او نهاده اند .
      2- در ستایش خداوند جان و خرد ، در هیچ گنجی از حکمت و عمرفت گشوده نمی شود ، مگر ان که وصف یگانگی افریدگار هستی کلید ان باشد
      هم چنین زیر جمله ای که خط کشیدم :
      1- مراعات نظیر بین چه کلماتی وجود دارد ؟
      2-اجزای تشبیه در این جمله رو مشخص کنید ؟؟


      هم چنین معنی این جمله چه می شود :
      3-ان که اختران رخشان ، به پرتوِِ روشنی و پاکی تابنده اند

    8. Top | #8
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      در این جا منظور از ((بر)) اولی و دومی چیست ؟؟
      زدش بر زمین بر به کردار شیر بدانست کاو هم نماند به زیر
      ویرایش توسط ammarshia : 19 دی 1391 در ساعت 21:07

    9. Top | #9
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      بد وگفت کاین بر من از من رسید زمانه به دست تو دادم کلید

      منظور از ((من )) اولی و دومی چیست ؟؟؟؟؟؟

    10. Top | #10
      همکار سابق انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ammarshia نمایش پست ها
      بد وگفت کاین بر من از من رسید زمانه به دست تو دادم کلید

      منظور از ((من )) اولی و دومی چیست ؟؟؟؟؟؟
      همون من! سهراب بود فکر کنم! یعنی از طرف من برای خود من پیش آمد! خودم کردم که لعنت بر خودم باد!

    11. Top | #11
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دوستان کسی اگر ازش کمک بر می اید کمک کند

    12. Top | #12
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      یک سوال دیگر منظور از کلمه ((گو)) اولی و دومی چیست در جمله زیر :
      چون سمک را بدید ، گوی بود در ان گو رفت و به کمین بنشست

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      هر دو من خودشه...نمیدونم کدوم شعر بود ولی اگه سهرابه داره میگه کار خودم باعث گزند به خودم شد
      خداحافظ ای همنشین همیشه
      خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
      تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
      تو را می سپارم به دلهای خسته

    14. Top | #14
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      در این جا ((را)) چه نقشی دارد ؟؟
      سمک او را در کنار گرفت و گفت: ((تو مرا برادری )).

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      من دستور زبانم بده..شرمنده
      خداحافظ ای همنشین همیشه
      خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
      تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
      تو را می سپارم به دلهای خسته

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن