درود بر شما
من توضيحات كامل مي دم خدمتتون و دوستان متاسفانه جواب هاي اشتباه دادن خدمتتون و يا ناقص .
استعاره:
تشبيهي است كه يكي از طرفين تشبيه ( مشبه يا مشبه به ) حذف شده باشد و بر دو نوع است :
1- استعاره مصرّحه ( آشکار ): در اين استعاره از كلّ تشبيه ، مشبّه به ذكر مي شود و مشبه حذف مي گردد . در حقيقت مشبه به جانشين مشبه مي شود :
1- بگشاي لب که قند فراوانم آرزوست . ( استعاره از: سخن دلنشين )
2- اي شــــرر ! از همرهــــان غافل مباش / فــــرصت مـــا نيز ، بـــــاري بيش نيست ( استعاره از: انسان )
3- بشکن دل بي نواي ما را اي عشــــق / اين ساز ، شکسته اش خوش آهنگ تر است ( استعاره از: دل )
4- صدف وار گـــــوهر شناســـــان راز / دهــــــان جــــــز به لـــولــــو نکردند بــاز ( استعاره از: سخن اندک ولي با ارزش )
5- از آن مـــــــرد دانا دهــــان دوخته است / کـــــه بيند که شمع از زبان سوخته است ( استعاره از: فتيله يا شعله شمع )
6- بهـــــــاران کـــــــه شاباش ريــــزد سپهر / بـــــــه دامــــــان گلشن ز رگبارهــــا ( استعاره از: جشن ها )
7- اکسير عشق بر مسم افتاد و زر شدم ( استعاره از: وجود مادي انسان )
8- عيش اين گلشن خماري بيش نيست ( استعاره از: زندگي دنيوي )
9- درون دلـــت شـهربنــــــد است راز / نــــــگر تــــــــا نبيند درِ شــــــهر بــــــاز ( استعاره از: دهان )
10- نرگس مست نوازشگر مردم دارش / خـــون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد ( استعاره از: چشم )
2- استعاره مكنيّه : در اين نوع استعاره مشبه ذكر مي شود و مشبه به حذف مي گردد . امّا ويژگي يا صفت يا عضوي از مشبه به ي حذف شده آورده مي شود . اين ويژگي مي تواند وجه شبه نيز باشد .
غرش باد آوازهاي خاموشي را افسار گسيخته کرده بود .
مشبه ذكر شده ولي مشبه به ( اسب ) نيامده و در عوض ويژگي بارز آن ( افسار ) ذكر شده است .
نکته مهم : هرگاه در عبارت يا شعر آرايه ي تشخيص داشتيم ، حتما ً آرايه استعاره مکنيه هم داريم .
در عرضگه عشقش فتنه ســپه انگيزد / در رزمگه زلفش گردون ســـپر اندازد
اضافه ي استعاري : نوعي استعاره مكنيه است كه در آن ( به ترتيب ) ويژگي مشبه به و خود مشبه ( با كسره ) به يكديگر اضافه مي شوند . مانند : دست اجل / پرواز سرنوشت كه در اولي اجل به انساني همانند شده است كه دست دارد و در دومي سرنوشت به پرنده اي تشبيه شده است كه مي تواند پرواز كند . مشبه به انسان و پرنده حذف شده اند و ويژگي آنها همراه مشبه به صورت تركيب اضافي آمده است .
نکته 1 : در اضافه ي استعاري ، اگر مشبه به محذوف ، انسان باشد تشخيص نيز به حساب مي آيد . مانند :
دست اجل ، گوش طرب ، ناله ي ني ، سفت فلک ، خنده ي جام مي و ...
نکته 2 : گاهي به اضافه اي (ترکيب اضافي) برخورد مي کنيم که به ظاهر، اضافه ي استعاري است، اما با کمي دقت متوجه مي شويم که اضافه ي استعاري (آرايه ي استعاره) نيست؛ مانند:
«پاي ارادت، سرِ تسليم، زانوي تَعبّد، پاي بُطلان، گردنِ استکبار، دستِ دوستي، دستِ اتّحاد» در اينگونه موارد، بر خلاف اضافه ي استعاري، مضاف، واقعيت دارد و نحوه ي عملش طوري است که مضاف اليه را به همراه دارد؛ مثلا، با چشم ادب به پدر نگاه کن؛ يعني با چشم همراه با ادب به پدر نگاه کن، پس چشم در اين جمله، واقعا وجود دارد؛ بنابراين «چشم ادب» اضافه ي استعاري نيست.
نکته 3 : اگر کلماتِ «به قصد» يا «همراه» را بين دو کلمه ي اين نوع اضافه ها قرار بدهيم و با هم معني بدهند، ديگر اضافه ي استعاري نيستند؛ مانند:
دست ادب دست به قصدِ ادب، يا دستِ همراهِ ادب؛ بنابراين «دست ادب» اضافه ي استعاري نيست.
دست روزگار دست به قصد روزگار، يا دستِ همراهِ روزگار، معني نمي دهد، پس «دست روزگار» اضافه ي استعاري است.
پرسش: آيا در جمله ي «به چشم حقارت در او نگاه مکن» آرايه ي استعاره وجود دارد؟
پاسخ: خير؛ زيرا چشم حقارت، با همان روش بالا معني مي دهد، يعني مي توان گفت: چشم به قصد حقارت يا چشم همراه حقارت (حقارت يعني کوچک شمردن)
تست: در کدام گزينه، استعاره وجود دارد؟
1) اشکِ حسرت 2) دستِ گدايي 3) انگشتِ تعجب 4) چشم دل
( اضافه ي تشبيهي ) در آن يكي از طرفين تشبيه ( با كسره ) به ديگري اضافه مي شود .
نکته: مضاف + -ِ + مضاف اليه
نکته: مضاف + -ِ + صفت + -ِ + مضاف اليه
1- مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو / يادم از کشته ي خويش آمد و هنگام درو
2- ز باد سرد هجرانت رخم را رنگ ديگر شد / که در برگ درخت اي دوست زردي از خزان آيد
توجه: معمولا در اضافه هاي تشبيهي ، مضاف اليه به مضاف تشبيه مي شود مانند : باغ عشق ، کمند نظر و ... ولي در مثال هاي زير مضاف به مضاف اليه تشبيه شده است: برگ لبخندي ، لب لعل ، سپهر ديو ، زلفان کمند
بال هاي باد و دل افلاك پس مي شن اضافه استعاري.