مشاور
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
دوست خوبم منم دوست دارم معلم بشن
چون اینده تضمینه به عبارتی.
الان توشهرما برای 8صبح تا7شب کارکردن تو هر شرکت خصوصی یاانتشارات سیصد بیشترنمیدن
فرض کن نری معلم بشی درصورتی که رشته های بیخود دیگه بخونی
طبق معمول اکثرا بیکاری واگه نیاز شدیدبه کارداشته باشی میری سراغ همون کاری که ازصبح تاشب بایدیکسره کارکنی
نیاز هم نداشته باشی باید خونه بمونی بافتنی ببافی
درضمن از نظرخانواده واقوام ما امن ترین بهترین کار توی جامعه برای خانماهاست
چون لازم گاهی اوقات با اقایایون که البته بعضی هاشون بدهستند چشم بد دارندهمکار باشی
این هاخودشون خوبن
درضمن اگه معلم فوق العاده بشی بچه هام باهات خوبن
ما امسال یه دبیرفوق العاده دیفرانسیل داریم
عالی درس میده ماهمه دوسشون داریم
واضحه اونم باکلاس ما حال میکنه
کلی میخنده خوش میگذره درعین اینکه همه مطالب روهم فوق العاده درس میده
اگه رویایی داری باید ازش محافظت کنی مردم نمی تونن خیلی کارها رو بکنن
دوست دارن تو هم نتونی
اگه یه چیزی رو می خوای
باید به دستش بیاری
مکث نکن...
عکس اموزشی دیفرانسیل
باید معلم اونقدر از لحاظ مادی غنی کنن که با خیال راحت مطلب رو به دانش اموز بفهمونه نه اینکه سرکلاس به فکر خرج و مخارج باشه
الا بذکر الله تطمئن القلوب
به قول یکی از استادامون ...
بعضیا ذاتن معلمن ...
کم و بیش تجربشو داشتم و دارم ...
به نظرم که یه چیز ژنتیکیه .....
......
اینم بگما : استادی با معلمی فرق داره ها ....
استاد : بلده و درسشو میده .. و این دانشجوست که باید از فرصت تدریس استاد بهترین استفاده رو ببره ..
معلم : اونچه بلده رو یاده شاگردش میده .. === > معلم بیشتر دلسوزه تا استاد === > در واقع مقام معلمی بالاتر از استادی است ...
همه ی معلما به نوعی استادن ..... ولی همه استادا معلم نیستن .... == >> معلمی یه افتخاره ......
ویرایش توسط Mr. ARAD : 29 شهریور 1394 در ساعت 01:37
خيليم كار خوبي ميكني.منم زبان خوندم و معلمم و خيليم از شغلم راضيم.هم درامدش خوبه هم ساعت كارش كمه .هركيم بد بگه حسودي كرده .يه مهندس تو يه شركت از ماهي دوتومن بيشتر مگه ميگيره؟خدارو شكر الانم دانشجوي دكترام .شك نكن به انتخابت .فقط تنها بديش اينه اموزش پرورش استخدام نداره و اين ازمون امسالم همه الكي بود.استخدام ندارن.
لاله رازاني
من عاااااشق معلمیم
ولی فن بیانم خوب نیست متاسفانه
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)