خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3 از 40 نخستنخست ... 23413 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 31 به 45 از 598
    1. Top | #31
      کاربر نیمه فعال

      Maghror
      نمایش مشخصات
      year
      سال

      Live In The Moment



    2. Top | #32
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      regard

      noun
      نظر
      view, opinion, look, regard, viewpoint, thought
      توجه
      attention, regard, consideration, notice, care, heed
      احترام
      respect, honor, reverence, regard, tribute, respectability
      ملاحظه
      consideration, regard, observation, remark, prudence, caution
      مراعات
      observance, regard, heed, consideration, assistance
      نگاه
      look, glance, regard, gander, kenning
      بابت
      regard, behalf, concern
      باره
      regard
      درود
      greeting, salute, hail, salutation, compliment, regard
      رعایت
      observance, observation, regard, heed
      سلام
      greeting, salute, hail, salaam, salutation, regard

      verb
      نگریستن
      look, glance, regard
      اعتناء کردن به
      mind, heed, regard
      ملاحظه کردن
      notice, consider, heed, note, observe, regard
      نگاه کردن
      look up, look, see, eye, regard

    3. Top | #33
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      different
      - متمایز،متفاوت

      different kinds of food
      غذاهاى جوربه جور

      he took a different view
      نظردیگرى پیداکرد،نظریه دیگرى اتخاذ کرد

      it is of a different kind
      یک جو ردیگر است ،نوعى دیگراست ،قسم دیگرى است

      they are individ different
      تک تک با هم فرق دارند
      عشــــــق ؛
      همین خنده های ساده توست . . . !

      وقتی با تمام غصه هایت میخندی ؛
      تا از تمام غصه هایم رها شوم . . .

    4. Top | #34
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      talent
      استعداد

      talent, aptitude, susceptibility, capacity, flair, tendency


      نعمت خدا داده

      benison, blessing, talent


      ژنی

      dowry, genius, talent, gift


      درون داشت

      talent


      خوش طبعی

      cleverness, buoyancy, genius, talent, sanguinity, vivacity

    5. Top | #35
      همکار سابق انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      transmit=send over=pass on
      فرستادن،انتقال دادن
      garcia s message was transmitted to the appropriate people.
      پیام گارسیا به افراد مربوط ارسال شد
      مشاوره- برنامه ریزی - جزوه- برای صنایع غذایی
      رمز موفقیت انسانهای بزرگ، شروع به کار بوده نه مهیاکردن همه شرایط.
      بعد خدمت دوباره میسازمت بدن
      درد من چشمانی بود...که به من اشک هدیه داد و به دیگران چشمک

    6. Top | #36
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      Teardrops

      قطرات اشک

    7. Top | #37
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      source



      منبع

      source, original, fountainhead, cause, parent, fount


      منشاء

      origin, source, origination, provenance, genesis, principle


      مبدا

      origin, source, beginning, principle


      چشمه

      spring, source, fountain, well, mesh, springhead


      مایه

      source, funds, vaccine, stock, yeast, whey


      خاستگاه

      origin, source, beginning


      ماخذ

      basis, datum, source, alloy, origin


      مصدر

      infinitive, source, orderly, origin


      سر چشمه

      hotbed, fountain, source, origin, spring, derivation


      عین

      essence, eye, fountain, outness, original, source


      مایه مبداء

      source

    8. Top | #38
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      exchange

      noun
      تبادل
      exchange
      مبادله
      exchange, swapping, interchange, trade in, change, truckage
      بورس
      exchange, bourse, burse
      تعویض
      replacement, exchange, switch, refill, substitution, shift
      عوض
      change, exchange, substitute, shift, compensation, reward
      اسعار
      exchange
      معاوضه
      exchange, barter
      صرافی
      exchange, money changer, banker, changer, usurer, shroff
      تسعیر
      exchange, conversion
      ردو بدل کننده
      exchange
      ردوبدل ارز
      exchange
      صرافخانه
      exchange
      جای معاملات ارزی و سهامی
      exchange

      verb
      عوض کردن
      change, remodel, replace, alter, exchange, swap
      مبادله کردن
      exchange, chaffer, dicker, interchange, intercommunicate, swap
      تسعیر یافتن
      exchange

    9. Top | #39
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      Enchanted

      طلسم شده ، جادو شده

    10. Top | #40
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      decrease
      - نزول کردن ،کم شدن کاهش ،تنزل ،کاهش یافتن ،کاهش دادن ،کاهش ،نقصان یافتن ،کم کردن ،کم شدن ،کاستن

      عشــــــق ؛
      همین خنده های ساده توست . . . !

      وقتی با تمام غصه هایت میخندی ؛
      تا از تمام غصه هایم رها شوم . . .

    11. Top | #41
      همکار سابق انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      Event=happening;result or outcome
      رخداد،رویدادمهم، نتیجه یا پیامد
      مشاوره- برنامه ریزی - جزوه- برای صنایع غذایی
      رمز موفقیت انسانهای بزرگ، شروع به کار بوده نه مهیاکردن همه شرایط.
      بعد خدمت دوباره میسازمت بدن
      درد من چشمانی بود...که به من اشک هدیه داد و به دیگران چشمک

    12. Top | #42
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      try
      - رسیدگى کردن ،کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف( رگبى)،کوشش کردن ،سعى کردن ،کوشیدن ،ازمودن ،محاکمه کردن ،جدا کردن ،سنجیدن ،ازمایش ،امتحان ،ازمون ،کوشش

      let you and me try to
      - بیایید شماو من بکوشیم که

      to try ones fortune
      - بخت ازمایى کردن

      to try one's luck
      - بخت ازمایى کردن ،بخت خود را ازمودن

      to try on
      - براى امتحان پوشیدن ،بطورازمایش اغازکردن

      to try out
      - خوب ازمایش کردن ،کاملاازمودن ،تصفیه کردن ،گداختن

      try and came
      - کوشش کنید که بیائید
      عشــــــق ؛
      همین خنده های ساده توست . . . !

      وقتی با تمام غصه هایت میخندی ؛
      تا از تمام غصه هایم رها شوم . . .

    13. Top | #43
      همکار سابق انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      yen=strong desire;wish;interest
      آرزو، میل، علاقه
      مشاوره- برنامه ریزی - جزوه- برای صنایع غذایی
      رمز موفقیت انسانهای بزرگ، شروع به کار بوده نه مهیاکردن همه شرایط.
      بعد خدمت دوباره میسازمت بدن
      درد من چشمانی بود...که به من اشک هدیه داد و به دیگران چشمک

    14. Top | #44
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      Evade

      دور زدن ، سر کار گذاشتن ، در اصطلاح عامیانه " پیچوندن "

      اینطور که معلومه بیشترین حرف برای ساختن واژه حرف E هست!

    15. Top | #45
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      enough
      بس ،باندازه ءکافى ،نسبتا،انقدر،بقدرکفایت ،باندازه ،بسنده

      it is plenty good enough
      بقدر کفایت خوب است ،خیلى هم خوب است

      it is well enough
      بد نیست ،عیبى ندارد

      sure enough
      میتوان یقین کردکه
      عشــــــق ؛
      همین خنده های ساده توست . . . !

      وقتی با تمام غصه هایت میخندی ؛
      تا از تمام غصه هایم رها شوم . . .

    صفحه 3 از 40 نخستنخست ... 23413 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن